یکم: در این شکی نیست که سبک زندگی صاحبان مناصب مهم در جمهوری اسلامی باید قابل دفاع باشد؛ به نحوی که اگر تصویری از آن زندگی هم منتشر شد، بیش از آنکه در ذم او باشد، مدح آن باشد. به شرط آنکه این انتشار، مربوط به جنبه عمومی زندگی یک فرد باشد و نه فیلمی که انتشار آن فیلم، به جهت حضور خانواده یک فرد، چه مسئول باشد و چه نباشد، کاملاً اقدامی غیراخلاقی محسوب شود.
نقل شده است که یکی از کارگردانهای مهم در سالهای گذشته به یکی از مقامات عالیرتبه کشور پیشنهاد کرده بود که از سبک زندگی بسیار ساده ایشان فیلمی تهیه شود تا مردم ببینید که چنین مقام عالیرتبهای تا چه میزان ساده زندگی میکند. آن مقام، نپذیرفته بود و گفته بود که اولاً ضرورتی ندارد و ثانیاً حتی اگر چنین فیلمی تهیه پخش شود، احتمالاً بخشی از مردم باور نخواهند کرد.
دوّم: انتشار فیلمی از مراسم عروسی دختر آقای شمخانی که اخیراً صورت گرفته، قطعاً یک اقدام کاملاً غیراخلاقی و غیرشرعی است. حتی اگر به محل برگزاری این مراسم و تشریفات آن نقدی هم باشد، که هست.
یک پرسش مهم در این میان وجود دارد؛ منتشرکنندگان این فیلم خواستهاند از چه موضعی به آقای شمخانی انتقاد کنند؟ از موضع اخلاقی؟ انتشار این فیلم خودش مصداق کامل بیاخلاقی است؛ چطور میتوان با یک بیاخلاقی تام، به دیگری انتقاد اخلاقی کرد؟ انتقاد و در عین حال، ارتکاب همان موضوع مورد انتقاد، عین ریاکاری و فرصتطلبی است.
سوّم: ادعای اخلاقی اگر اسیر سیاست شد، نفاقآلود میشود؛ برای ناظر بیرونی که ماجراهای اخیر آقای شمخانی را مشاهده میکند، یک پرسش مهم جلوهگر میشود؛ چرا وقتی آقای شمخانی درباره مذاکرات هستهای و یا درباره برخی موضوعات در یکی از دولتها، مطالبی مطرح میکند، بلافاصله چیزی درباره او افشا میشود؛ صرفنظر از آنکه آن چیز افشا شده واقعاً قابل نقد است یا خیر؟
قاعدتاً پیش از تحقیق و بررسی کامل نمیتوان هیچ ادعایی درباره پشت پرده این اتفاقات و انتشار فیلم مطرح کرد، امّا ظواهر امر نشان میدهد که اخلاق برای برخی گروهها، اسیر سیاست شده است و موضوعیت مستقلی ندارد.