دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا همچون دوره نخست حضورش در قدرت، با تکیه بر دکترین "مرد دیوانه"، سعی در مدیریت سیاست خارجی آمریکا دارد. او در این چهارچوب، سعی می کند تصویری تهاجمی که حد و مرزی را نمیشناسد از خود به جهانیان مخابره کند و با کمترین هزینه، دستورکارهای مطلوب آمریکا در محیط بینالمللی را به پیش برد. اما ورای تمامی آنچه ترامپ می گوید، او اولویت هایی جدی در حوزه سیاست خارجی آمریکا دارد که هرگونه موفقیت وی در این عرصه، به آن ها گره خورده است.
به تازگی استیون ویتکاف از مقام های تیم سیاست خارجی دولت آمریکا در موضعگیری گفته که توافق با ایران یکی از سه اولویت مهم دولت ترامپ است. البته که حدس زدن دو اولویت دیگر چندان سخت نیست و بسیاری از صاحب نظران حوزه سیاست بین الملل بارها به آن ها اشاره داشته اند. ترامپ پایان جنگ اوکراین بدونِ پیروزی روسیه و البته مهار جدی و همه جانبه چین را نیز در زمره اهداف اصلی سه گانه خود در حوزه سیاست خارجی دولتش تعریف کرده است.
با این همه، قرار داشتن ایران در زمره یکی از اولویت های سه گانه ترامپ در قالب سیاست خارجی آمریکا، حامل 2 نکته مهم است.
اول اینکه این مساله بار دیگر این واقعیت را مورد اشاره قرار می دهد که ایران به معنای واقعی کلمه به یک قدرت موثر و جدی در محیط بین المللی تبدیل شده است. کما اینکه دولت آمریکا یکی از شاخص های موفقیت خود را دستیابی به توافقی با ایران ارزیابی می کند که منافع آن را مد نظر داشته باشد. تردیدی نیست که اگر ایران یک بازیگر حاشیه ای در محیط بین المللی بود، ترامپ و دار و دستهاش همان رفتاری را با این کشور می کردند که رئیس جمهور آمریکا نمونه عینی آن را در جریان اجلاس اخیر شرم الشیخ با برخی رهبران جهان نشان داد و انواع توهین ها را به آن ها انجام داد.
نکته دوم اینکه در مدت اخیر شاهد تقویت هر چه بیشتر همکاری های میان ایران، چین و روسیه بوده ایم. موضوعی که به نظر می رسد دلیل اصلی و محوری آن این باشد که پکن و مسکو نیز به خوبی متوجه شده اند که آمریکا قصد دارد اتحاد سه گانه آن ها با تهران را تضعیف کند و تضعیف یک ضلع از این اتحاد، می تواند چالشهای جدی را برای دیگر اضلاع ایجاد کند. از این رو، سه کشور مذکور صریحتر از هر زمان دیگری بنیانهای ائتلاف و اتحاد میان خود را تقویت می کنند و هژمونگرایی واشنگتن در محیط بینالمللی را به چالش میکشند.