در ماههای اخیر و با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری، بحث نامزد عاریهای به یکی از کلیدواژههای اساسی بین اصلاحطلبان تبدیلشده است. البته سابقه استفاده از چنین ادبیاتی به سال 1392 و در اولین سال دوره ریاست جمهوری حسن روحانی بازمیگردد.
ابراهیم اصغرزاده، دبیر کل سابق حزب همبستگی در اسفندماه 1392 در مصاحبه با روزنامه قانون درباره دولت اعتدالی روحانی اذعان داشته بود: «این رحم اجارهای برای پرورش یک نطفه است».
در سال 1394 سعید حجاریان، تئوریسین اصلاحطلب نیز با ادبیاتی مشابه اصغرزاده تحلیل جدیدی از دولت اعتدال ارائه داد.
حجاریان در شماره 28 ماهنامه اندیشه پویا اذعان میکند مأموریت دولت روحانی «نه دموکراتیزاسیون که نرمالیزاسیون» است. از دیدگاه ایشان گفتمان اعتدال به دنبال نرمالیزاسیون و عادیسازی است. هدف دولت روحانی از عادیسازی بازگرداندن عرصه عمومی کشور به شرایط غیراستثنایی و نرمال کردن فضاست.
در این چارچوب تحلیلی سیاست اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری 1392 و 1396 و همچنین انتخابات مجلس دهم در راستای عادیسازی شرایط با استفاده از بهکارگیری نیروهای میانهرو و حتی کمک گرفتن از برخی اصولگرایان که از دیدگاه آنها تندرو نبودند میباشد. اما در مراحل بعد و با بهتر شدن شرایط ضرورت دارد تا خود اصلاحطلبان با حضور پررنگ در انتخابات سکان امور را به دستگیرند.
بعد از این گونه موضعگیریها، دیگر اصلاحطلبان نیز بر چنین مسئلهای پافشاری کردند. اما در سالهای اخیر به دلیل اینکه دولت اعتدال دستاورد چندانی نداشته و عملاً نتوانسته موجب تسهیل قدرتیابی بیشتر اصلاحطلبان شود تاکتیک آنها موردانتقاد جدی قرارگرفته است. در واقع برخلاف تصور اصلاحطلبان، دولت روحانی نتوانسته بهمثابه رحم اجارهای عمل کند یا بهعبارتیدیگر روند نرمالیزاسیون به دموکراتیزاسیون را تسریع بخشد. همچنین آنها در حال حاضر باید بهواسطه حمایت از دولت روحانی پاسخگوی ناکامیهای آن نیز باشند.
این نکته را نیز نباید فراموش کرد برخی گروههای تندرو اصلاحطلب ممکن است با مشکلاتی در مرحله تائید صلاحیت نامزدهای خود مواجه شوند.
بنا به همین دلایل همانگونه که در ابتدای مطلب اشاره شد در حال حاضر دوباره استفاده از چنین بحثهایی بین اصلاحطلبان اوج گرفته است. درحالیکه احزابی مانند کارگزاران بهصراحت از نامزدهایی مانند علی لاریجانی حمایت میکنند اما طیف اصلاحطلبان رادیکال مانند اتحاد ملت خواستار نامزد اختصاصی میباشند. البته برخی دیگر از گروهها و احزاب اصلاحطلب نیز تجربه حمایت از نامزد اجارهای را موفقیتآمیز نمیدانند.
صادق خرازی، دبیر کل حزب ندای ایرانیان 26 دیماه در ششمین کنگره سالانه این حزب بیان داشته بود «رئیسجمهور اجارهای دوای درد ما نیست».
محمدرضا عارف، رئیس بنیاد امید ایرانیان نیز در همین کنگره درباره نامزد عاریهای گفته بود: «استفاده از هرگونه کاندیدای عاریهای توهین به جریان اصلاحات است. افراد شایسته درون جریان اصلاحات بسیار داریم. باید با استفاده از نیروهای شایسته و کارآمد، بسیاری از برنامهها را برای پاسخگویی به همه مطالبات مردم انجام دهیم».
شاید یکی از دلایل مخالفت صریح محمدرضا عارف به استفاده از کاندیدای اجارهای به سال 1392 و ماجرای کنارهگیری وی از صحنه رقابتهای انتخاباتی برگردد. بهویژه آنکه دولت روحانی نیز در رقابت برای ریاست مجلس دهم بهطور آشکار از ریاست علی لاریجانی بر مجلس در مقابل وی حمایت میکرد.
با تمامی این شرایط به نظر میرسد در ماههای آینده جدالی بین تفکر استفاده از نامزد عاریهای یا نامزد خالص اصلاحطلب بین احزاب و جریانات سیاسی این طیف شدت گیرد اما اینکه در نهایت کدام راهحل برتری یابد مشخص نیست. البته احتمالاً نقش دولت نیز حساس و تعیینکننده خواهد بود که به نظر میرسد آنها نیز چندان تمایلی به حمایت از نامزد خالص اصلاحطلب ندارند.
سیاست استفاده از نامزد اجارهای منتقدانی در بین اندیشمندان و متفکران سیاسی نیز داشته است. بهعنوانمثال عماد افروغ دراینباره معتقد است: اصلاحطلبان نهتنها فهمی از عقلانیت و توسعه سیاسی ندارند و کمک نمیکنند که واقعیت طیف گونه جامعه مدنی ما خودش را بازتولید کند و بازتابی بر روی مشارکت داشته باشد، بلکه کاملاً میآیند و فضا را هیجانی میکنند.
در واقع بنا به روایت عماد افروغ، اصلاحطلبان برای پیروزی در انتخابات و کسب قدرت سیاسی حاضرند فضا را به هر قیمتی به سمت دوقطبی ببرند تا با این ترفند نامزدی که حتی حداقل صلاحیت و شایستگی را دارد رأی بیاورد. اما تجربه ثابت کرده اینگونه سیاست ورزی منفعتگرایانه در عمل تاکنون برای آنها آوردهای نداشته اما اینکه آنها این تاکتیک را کنار بگذارند مشخص نیست و شاید در انتخابات 1400 بار دیگر آن را به بوته آزمایش بگذارند.