شهید قرنی: سران ارتش در ۲۸ مرداد به عمق شورش شعبان بی‌مخ‌ها پی نبردند


شهید قرنی: سران ارتش در 28 مرداد به عمق شورش شعبان بی‌مخ‌ها پی نبردند

وقایع کردستان و نهایتاً کناره‌گیری شهید سپهبد قرنی از ریاست ستاد مشترک ارتش، در واپسین روزهای حیات، برای او مظلومیتی عجیب رقم زده بود. او که اساساً اهل گفت‌وشنود مطبوعاتی یا اعلامیه پراکنی نبود، دم فروبست وگویی در انتظار سرنوشتی محتوم نشسته بود.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، وقایع کردستان و نهایتاً کناره‌گیری شهید سپهبد محمدولی قرنی از ریاست ستاد مشترک ارتش، در واپسین روزهای حیات، برای او مظلومیتی عجیب رقم زده بود. او که اساساً اهل گفت‌وشنود مطبوعاتی یا اعلامیه پراکنی نبود، دم فروبست وگویی در انتظار سرنوشتی محتوم نشسته بود. چند روز پس از ترور او توسط گروه فرقان، گفت‌وشنودی از وی در هفته‌نامه موسوم به «امید ایران» نشر یافت که به ادعای مسئولان آن، بیشتر برشی از یک گپ وگفت دوستانه به شمار می‌رفت. مفاد این گفت‌وشنود،بس خواندنی و به واقع ابهام‌زدایی از بسیاری از مراحل زندگی سپهبد قرنی است. آنچه پیش‌روی دارید، خوانشی تحلیلی از این واپسین سخنان است. امید آنکه مقبول افتد.

6سال زندانی شدم و14 سال تحت نظر بودم!
در بخشی از گفت‌وشنود منتشره از شهید سپهبد محمدولی قرنی در هفته‌نامه «امید ایران» وی به روایت شکل‌گیری اندیشه سیاسی خود پرداخته است. او در این مقام، به پیشینه مبارزات خود علیه رژیم شاه و پیامدهای آن، اشاراتی خواندنی دارد:
«من از خیلی قدیم و زمانی که شاگرد دبیرستان بودم، توجهم به این نکته جلب شده بود که در هر اجتماعی، از شاگردان یک کلاس یا مدرسه گرفته تا بزرگ‌ترین سازمان‌های کارگری و سیاسی، باید بهترین و شایسته‌ترین افراد برگزیده شوند، ولی وقتی (نوبت) به (انتخاب) رأس مملکت می‌رسد، این روش نادیده گرفته می‌شود و حتی کودکان صرفاً به نام اینکه فرزند پادشاهی هستند، در رأس کشور قرار می‌گیرند و (با وجود) این طرز تفکر و تراوشات کلام و بالاخره موقعی که نتیجه مطالعات و بررسی‌های مذهبی و ایدئولوژیکی خود را کنار خودکامگی و عوارض حکومت شاه قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که سیستم سلطنتی، نه با منطق تطبیق می‌کند و نه با مذهب. (متعاقب آن) اقداماتی علیه سلطنت کردم که مآلاً منتهی شد به دو بار و (در مجموع) شش سال زندانی شدنم در تاریخ‌های 1337 به مدت سه سال و 1342 به مدت سه سال و (به جز آن، مجموعاً) 14 سال نیز تحت نظر بودم که برای معالجه - حتی تا آخرین روزهای انقلاب - اجازه خروج از کشور نداشتم.»


در28 مرداد در رشت بودم!
سپهبد قرنی در بخش دیگری از این گفت‌وشنود، در مقام پاسخگویی به ادعای فردی به نام رازانی که وی را به نقش آفرینی در کودتای 28 مرداد متهم ساخته بود، چنین به دفاع از خویش پرداخته است:
«در روزهای 28 مرداد 1332 من در رشت بودم، بنابراین نمی‌توانستم در تهران فعالیت داشته باشم. دیگر اینکه آقای رازانی همراه چند نفر دیگر زندانی شده بودند که در یکی از روزها آقای قرنی - قاضی دادگستری - به من مراجعه کرد تا درباره محاکمات این گروه توصیه کنم. من به رئیس دادگاه تلفن کردم، پاسخ داد که دادستان، آزموده است، بنابراین هیچ کاری نمی‌توان کرد. بلافاصله روی کارت ویزیت خود شرحی نوشتم و توصیه کردم که چون این گروه «جوان» هستند و گناهی مرتکب نشده‌اند، آنها را آزاد کنید. این کارت هنوز در پرونده آقای رازانی وجود دارد.»

28 مرداد بیشتر شورش بود تا کودتا!
در65 سال اخیر، درباره ماهیت و چگونگی رویداد 28 مرداد32، دیدگاه‌های متفاوت و ضدونقیضی ابراز شده است. سپهبد قرنی در این گفت‌وشنود، وقایع این روز را بیشتر به یک «شورش»شبیه می‌داند و در تبیین آن می‌گوید: «اینکه گروهی چاقوکش و غارتگر توی خیابان‌ها بریزند و ارتش و پلیس هم در مقابل آنها وجود نداشته باشد، این کودتا نیست، این یک شورش است که متأسفانه سران ارتش ما در 28 مرداد 1332 نتوانستند عمق آن را درک و آن را در نطفه خفه کنند. چون فقط سرهنگ ممتاز و گارد محافظ دکتر مصدق بودند که علیه آشوب‌طلبان، غارتگران و چاقوکش‌های حرفه‌ای مثل شعبان بی‌مخ، دو سه ساعتی ایستادگی کردند. دقیقاً یادم مانده که نزدیک‌ترین یارانِ ارتشی دکتر مصدق، آن روز در محل ستاد نبودند و دسترسی به آنها کاملاً مشکل شده بود تا آنجا که دکتر مصدق از پیدا کردن آنها ناامید شد، در نتیجه گارد محافظ مصدق که تنها مانده بود، ناچار شد تسلیم شود. آن روز رئیس شهربانی مصدق نیز آگاهانه یا ناآگاهانه، نمی‌دانست که در مقابل آشوب‌طلبان حرفه‌ای چه باید کند، بی‌اراده بودن او بود که قسمتی از نیروی پلیس در بعدازظهر 28 مرداد، جانب شورشیان را گرفت.»


شاه 20 سال پیش مرا خلع درجه کرد!
از جمله انتقادات طرح شده نسبت به سپهبد قرنی، آن بود که وی تا مقطعی، از چهره‌های نظامی ِمورد توجه شاه بوده و درجات نظامی خویش را از دست وی دریافت داشته است. وی در بخش دیگری از این گفت‌وگو، این ایراد را تخطئه کرده و در باره آن توضیح می‌دهد: «این انتقاد درستی نیست، این نقطه ضعفی نیست؛ چراکه مقررات ارتش، آن را لازم دانسته، به گونه‌ای که حتی درجه سروانی را هم شاه می‌داده است. به همین دلیل، تمامی کسانی که در ارتش درجه گرفته‌اند، الزاماً درجه‌های آنها به وسیله شاه داده شده است اما این را هم بدانید که درجه مرا، شاه سابق، 20 سال قبل پس گرفت و مرا خلع درجه کرد، در حالی که دیگران درجات نظامی خودشان را حفظ کرده‌اند. از سوی دیگر اکنون جانشین من - ناصر فربد - هم‌ یک سرلشکر است که او هم مثل من و مثل همه امرای ارتش، درجه‌اش را از شاه سابق گرفته است. مضافاً اینکه در اعلامیه‌های دیواری نوشته‌اند که ایشان کتابی نوشته‌اند که در آن از رضاخان و محمدرضا تعریف فراوان کرده و به علاوه همکاری و معاونت فردوست را هم داشته است. بنابراین، این ایرادات و انتقادات بیشتر جنبه غرض‌ورزی دارد اما فراموش نکنیم که مهندس بازرگان در آخرین مصاحبه خود گفت قرنی افتخار ما بود اما این کلمه را بعضی از روزنامه‌های خبری عصر سانسور کردند، چرا؟ یا اینکه آقای امیر انتظام (معاون نخست‌وزیر در دولت موقت) تأکید داشت بر اینکه قرنی از دوستان و همکاران ما بود که همیشه دستورات دولت را اجرا می‌کرد.»

ساواک مرا با غلام یحیی و پیشه‌وری مقایسه کرد!
سپهبد محمدولی قرنی در آغازین سالیان دهه 30، به دلیل تلاش برای انجام یک کودتا علیه رژیم شاه دستگیر و پس از فراز و فرودهای فراوان قضایی به سه سال زندان محکوم شد. او در این مصاحبه، در باره انگیزه خود در طرح‌ریزی این کودتا گفته است: «به علت ظلم و فساد (موجود در) دستگاه محمدرضاشاهی؛ اختناق و دیکتاتوری و سوءاستفاده از قدرت ارتش (توسط شاه) در جهت حفظ منافع امپریالیسم، مرا بر آن داشت که برای برانداختن آن رژیم طاغوتی و فاسد قیام کنم. در نتیجه با گروهی از آزادیخواهان و مبارزان که چند نفر از آنها از رهبران جبهه ملی بودند، تماس گرفتم تا برای مبارزه با رژیم برنامه‌ریزی‌ای داشته باشیم که متأسفانه قسمتی از این برنامه‌ریزی‌ها فاش شد و در نتیجه مرا به محاکمه کشاندند. کیفرخواست، براساس گزارش ساواک تهیه شده بود که در این گزارش مرا با غلام یحیی و پیشه‌وری مقایسه کرده بودند. در این محاکمه به سه سال زندان و اخراج از ارتش محکوم شدم.»


حمایت آیت‌الله میلانی از من، مادی و معنوی بود
سپهبد قرنی پس از طی کردن محکومیت سه ساله خویش، از اندیشه کودتا دست نشست و بار دیگر درصدد پیگیری آن برآمد. او در این نوبت، به نظرخواهی از علما و مراجع پرداخت و به طور مشخص از سوی آیت‌الله‌العظمی سیدمحمدهادی میلانی حمایت شد. او در این گفت‌وگو، ماجرا را اینگونه روایت کرده است: «بعد از خروج از زندان، مجدداً فعالیت‌های پنهانی و زیرزمینی خود را ادامه دادم اما این مرتبه با توجه به اعتقادات دینی و مذهبی خود، با مراجع بزرگ تقلید و آیات عظام تماس گرفتم تا با کمک آنها رژیم را سرنگون سازیم. وقتی آیت‌الله‌العظمی میلانی از مقصود و منظور من آگاه شد، چند بار تأکید کردند که حتماً این کار را بکنید، باید شاه را برکنار کرد، امت مسلمان، شاه را قبول ندارد، این امت شما را یاری خواهد کرد... و در نتیجه، آیت‌الله میلانی نه فقط از لحاظ معنوی که حتی از لحاظ مالی هم ما را یاری دادند و این حمایت بی‌دریغ ایشان حتی هنگام بازجویی و بازرسی، در آن روزی که ما را مواجهه دادند و به عنوان مواضعه علیه حکومت ملی به محاکمه کشاندند، ادامه داشت،چراکه این بار هم متأسفانه لو رفتیم... مطمئن هستم که ما را سیا لو داد، چون ساواک آن قدرت و توانایی را نداشت که به راز و فعالیت ضد درباری ما پی ببرد.»

چرا من باید به خاطر امریکا کودتا کنم؟
بر حسب شواهد و اسناد، خبر کودتای سپهبد قرنی به گوش مقامات امریکایی رسیده بود. برخی همین امر را به مثابه نقطه ضعفی برای سپهبد قرنی دانسته و حتی پس از انقلاب، به وی لقب امریکایی داده بودند. او در واکنش به این طیف، در واپسین روزهای حیات می‌گوید: «چرا من باید طرفدار امریکا باشم و چرا باید به خاطر آنها «کودتا» کنم؟ آنها که به وجود من برای کودتا نیازی نداشتند چون شاه - این نوکر شناخته شده و عامل سرسپرده - بی‌هیچ مکث و تأملی، همیشه دستورات آنها را اجرا می‌کرد. در این صورت امریکا نیازی نداشت که شخص دیگری را روی کار بیاورد. شما دیده‌اید که امریکا، حتی تا آخرین لحظات، به شدت از شاه سابق حمایت می‌کرد. هم اکنون جراید بزرگ دنیا خبر داده‌اند که در نتیجه حمایت امریکا بود که (شاه) توانست مدتی را در مراکش بگذراند یا آنکه به جزایر باهاما نقل مکان کند. اگر من طرفدار امریکا بودم یا درصدد یک کودتای امریکایی بودم که 20 سال خانه‌نشین نمی‌شدم، زندانی نمی‌شدم و خلع درجه و اخراج نمی‌شدم. بگذارید مسئله دیگری را تحلیل و تجزیه کنیم، دفعه دوم من به دستور مرجع عالیقدر شیعه، آیت‌الله میلانی(ره) تلاش‌های ضد درباری خودم را توسعه دادم. چه کسی می‌تواند بگوید که در این مرحله، یعنی در مرحله‌ای که با آیت‌الله روحانی، ارتباط داشتیم، فعالیت‌های ما جنبه امریکایی داشته است؟ من در تمام سال‌هایی که خانه‌نشین شده بودم حتی با بسیاری از رجال جبهه ملی نیز تماس داشته و در مبارزات سیاسی با آنها همکاری و همگامی داشته‌ام.»

از ریاست ستاد مشترک ارتش برکنار نشده‌ام!
و بالاخره قرنی در این گفت‌وگو، از روزهای تلخی می‌گوید که مورد ترور شخصیت مطبوعات قرارگرفت و حتی «استعفا»ی او را نیز به «برکناری» تفسیر کردند. این روایت مشهور که هنوز هم نزد عده‌ای مقبول است، اینگونه مورد تکذیب قرنی قرار گرفته است: «نمی‌دانم چرا بعضی از جراید خبری اصرار دارند که حقایق را وارونه جلوه دهند، چون برخلاف آنچه آنها نوشته‌اند من به دلایل زیادی، استعفا کرده‌ام نه آنکه برکنار شده باشم. نخست‌وزیر حتی در ذیل حکم انتصاب تیمسار فربُد نوشته‌اند: رونوشت برای اطلاع و تحویل به تیمسار محمدولی قرنی ارسال می‌شود و مراتب تقدیر دولت از زحمات گذشته جنابعالی در انجام قبول مسئولیت خطیر و مراتب اعتماد خود را ابراز می‌دارد. نخست وزیر مهدی بازرگان، بنابراین می‌بینید که من برکنار نشده‌ام، این را بعضی از روزنامه‌های خبری عنوان کرده‌اند همچنان که اصرار دارند قرنی را قَرَه‌نِی بنویسند. من از طایفه قَرَن هستم. طایفه اویس قرنی، دوستدار و محب پیامبر گرامی اسلام(ص) که به آن حضرت در صدر اسلام، غائبانه ارادت و اعتقاد پیدا کرده بود.»


بهتر نیست که از مصاحبه مطبوعاتی پرهیز داشته باشیم؟
در هرج و مرج مطبوعاتی ماه‌های نخست پیروزی انقلاب،در برخی چهره‌های سیاسی، ولع فراوانی برای گفت‌وشنود مطبوعاتی و سخنرانی وجود داشت. شهید سپهبد قرنی در بخشی دیگر از گفت‌وگوی خود با «امیدایران» تحلیلی از این گفت‌وگوهای جفت و طاق سیاسی دارد که عمق بینش سیاسی او را درآن دوره نمایان می‌کند. او اذعان می‌کند: «من هیچ وقت اهل تظاهر نبوده‌ام. هر تلاشی کرده‌ام، هر فعالیتی داشته‌ام، به خاطر رضای خداوند و به خاطر ندای وجدان و به خاطر رهایی ملت از چنگال خفقان و اختناق بوده است. از طرفی انقلاب اسلامی ایران با رهبری و راهنمایی‌های مداوم و بی‌امان امام خمینی پی‌ریزی شد و ملت ایران هم برای پیروزی انقلاب از هیچ اقدامی در جهت سرنگونی رژیم استبدادی شاه سابق کوتاهی نکرد. در این رهگذر جراید خبری کشور 62 روز اعتصاب کردند تا با مردم همراهی و همفکری نموده باشند و مردم هم برای تجلیل و سپاس از روش روزنامه‌ها، صادقانه و بدون منت، تا آنجا که امکان داشت با پرداخت وجوهی به حساب بانکی جراید، با آنها همدردی و همگامی نشان دادند و امیدوار بودند که پس از انقلاب جراید، همچنان‌که مدعی بودند، روش بی‌طرفی و ارشاد انقلابی داشته باشند ولی عملاً به این خواست مردم - آنطور که باید - توجه نکردند و جهت‌گیری نمودند، بنابراین تردیدی نیست با چنین روشی که اتخاذ کردند و در اظهارات و نظرات مردم و حتی مقامات مسئول دخل و تصرف کردند، اعتماد و اعتقاد بسیاری از مردم را از دست داده‌اند. پس بهتر نیست که از مصاحبه مطبوعاتی پرهیز داشته باشیم؟»

منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon