عصر ایران؛ مهدی مالمیر- چند روز پیش از سرِ اتفاق سکانسی از فیلمی در فضای مجازی نگاه کردم، سکانسی بسیار بهتآور: پسر بچهای یازده دوازده ساله در دادگاه در جایگاه شاکی قرار گرفته بود. قاضی دادگاه که مردی روزگار کشیده و سالدیده بود از پسربچه پرسید: برای چه به اینجا آمدهای؟
پسرک با صدای لرزان از غم و غصه پاسخ داد: آمدهام شکایت کنم. قاضی بیدرنگ پرسید از چه کسی؟ پسرک پاسخ داد: از پدر و مادرم! قاضی با وقار و آرام پرسید: چرا؟ پسربچه پاسخ داد: به این سبب که من را به دنیا آوردهاند!
سکانس از چند نما تشکیل شده بود و دوربین به نوبت روی صورت خجالت زدۀ پدر و مادر پسرک و قاضی دادگاه و خود پسر بچه حرکت میکرد و نور پردازی سکانس، فضایی به شدت غم بار آفریده بود.
رگِ کنجکاویام جُنبید! در گوگل به کند و کاو پرداختم. دستگیرم شد که فیلم ساخته کارگردانی لبنانی- کانادایی است ونام فیلم «کفرناحوم» است به معنای هرج و مرج.
فیلم، داستان زندگی «زین» پسرکی است که در خانوادهای تنگدست در گوشهای از خاورمیانه پا به جهان میگذارد و با پدر و مادری سهلانگار زندگی میکند.
پسرک از وضع تغذیه و پوشاک و سرپناه درست و درمانی برخوردار نیست اما، این همه هولناک ترین چیزی نبود که زین با آن رو در رو شده بود: پدر و مادرش قصد داشتند خواهرش را که تقریبا هم سنوسال خودش بود به عقد صاحبخانه درآوردند و...
با تماشای سکانس کذا باز هم عاجز از کنترل جریان سیال ذهن یادِ تک مضرابهایی افتادم که برخی کاربهدستان در بابِ فرزندآوری در کشور مینوازند! همین تازگی ها یکی از نمایندگان تأکید داشت بر اینکه فرزندآوری باید جزو رزومه و امتیازهای استخدامی باشد.

در تاریخ، تشویق به فرزندآوری و امتیاز بخشی به والدینی که بچه دار میشوند، امرِ غریبی نیست. چه بسا در دورههایی هم این امتیازها برخی را برای فرزندآوری تشویق کرده باشد.
برای نامیدن چنین فرزندانی که برای امتیاز گیری و سهمگیری از نظام بوروکراتیک و ارتقای شغلی به دنیا می آیند، عبارتی وجود دارد: «فرزندان سهمیهای»؛ فرزندانی که نه به سبب عشق زن و مرد به داشتن بچه و چشیدن لذت پدری و مادری بلکه برای ارتقای شغلی و سهم بردن از کیکِ امتیازهای اقتصادی و شغلی چشم به جهان میگشایند.
در کشور ما روند پیری جمعیت و بی رغبتی به فرزندآوری البته چالش بزرگی است اما تمهیدهایی که بر بنیادِ امتیازات اقتصادی و اداری استوار است کمکی به جوان سازی جمعیت نکرده و نمی کند که در این میان دو نکته اساسی نیز از دست میرود:
نخست اینکه: همه شهروندان کارمند دولت نیستند تا بشود با این سیاستها تغییرِ نمایانی درمیزان باروری پدید آورد. ضمن اینکه هر کارمند دولتی را هم لزوما این امتیازها وسوسه نخواهد کرد. چه، خیلی هاشان درگیر دغدغههای دیگری به جز بالا رفتن از پلکان ترقی شغلی و مالی بابچهدار شدن یا برای بچه دار شدن اند.
امر دیگر اخلاق است. انسان چنان که دانسته است هدفی در خود و تمام و کمال است. هیچ انسانی نمیتواند انسانی را ابزاری برای رسیدن به چیزِ دیگری سازد.
دعوت یک انسان به جهان به خودی خود امری کامل و تمام است. اگر از این نکته غافل شویم، بر روی یکی از بزرگ ترین پرنسیب های اخلاقی خط قرمز کشیدهایم: هیچ انسانی نمی تواند انسان دیگری را به ابزار بدل سازد.
نگرانی از سالخوردگی جمعیت چنان که گفته آمد دغدغۀ بهجایی است اما راه رفع و کاهش آن نه حاتمبخشی به خانوادهها با هدف تشویق آنها به فرزندآوری و دخالت در زندگی خصوصی شهروندان که سر وسامان دادن به سلامت روان و جسم جامعه، نیرومند کردن اقتصاد جامعه و سر و صورت دادن به نظام آموزشی فرسوده و ناکارآمد است.
اگر به این ظرایف به دیده اهمیت نگریسته شود، موانع زیادی در فرهنگ ما از پیشِ رویِ فرزندآوری برداشته میشود و آنگاه میتوان به میزان قابل قبول نرخ باروری امید بست.
بگذریم از فرهنگ برخی کشورهای صنعتی که با وجود شرایط مناسب فرزندآوری، بسیاری از شهروندان برای دعوت یک انسان به جهان وسواس بسیاری به خرج میدهند.
باری، اگر این امتیازها جامعه حقیقت بپوشند و فرزندانی با هدف بالا رفتن والدین از نردبان شغلی به دنیا بیایند، شاید این تصور چندان دشوار نباشد که تا چند سال دیگر با فرزندانی طرف باشیم که حالا نه مثل فیلم «کفرناحوم» در دادگاه که در جمع خانوادگی از پدر و مادر گله کنند که: مگر به دنیا آمدن ما به خودی خود مهم نبود که برای دعوت ما به این دنیا گوشه چشمی به ارتقاع مقام و پُست داشتید؟! چرا از شانههای کوچک ما نردبانی برای صعود به مراتب بالاتر ساختید؟ چرا آنچنان که باید به اخلاق گردن ننهادید؟
کاش به جای تأکید بر اعطای امتیاز های مستقیم به والدین، سر و وصورتی به اقتصاد و مدیریت جامعه داده دهند تا خانواده ها خود با فراغ بال و بارعایت اخلاق و ارزیابی توان مالی و روحی به فرزندآوری روی آوردند. زیرا افزایش فرزندان سهمیهای نه تنها کمکی به نرخ زاد و ولد نمیرساند بلکه مرزهای اخلاق جامعه را هم درمینوردد و به راستی مایۀ گردنفرازیِ هیچ کشور و سرزمینی نیست.