کابوس آمریکایی!

دنیای اقتصاد یکشنبه 20 مهر 1404 - 00:02
تجارت و اقتصاد از جمله مقولات جذاب و مخاطب‌پسند در تاریخ سینما بوده است؛ از نقد سرمایه‌داری و جاه طلبی تا نمایش طمع، موفقیت، و سقوط انسانیت در نظام اقتصادی.

گئورگ زیمل در کتاب «فلسفه پول» استدلال کرده است که برآیند کار باید دو چیز باشد: لذت و پس‌انداز. در نظام‌های سرمایه‌داری دولتی و نیز سرمایه‌سالاری رانتی هرگز این سخن زیمل تحقق نیافته است. «همشهری کین» (۱۹۴۱) اثر اورسن ولز از مهم‌ترین آثاری است که نشان می‌دهد چگونه یک غول رسانه‌ای و‌ میلیاردر قدرتمند از درون تهی می‌شود و اخلاق و انسانیت را وا می‌نهد. ولز به‌عنوان هنرمندی مستقل، جهانگرد و اغلب بی‌پول، مجموعه‌ای از فیلم‌های اثرگذار و چشم‌گیر را با بودجه‌های ناچیز ساخت. چند دهه پایانی زندگی ولز در تلاش‌های اغلب ناموفق و گاه تحقیرآمیز برای تامین مالی پروژه‌های مختلف گذشت. «هالیوود جدید» دهه۱۹۷۰ نیز دیگر جایی برای او نداشت.

آثار ولز شاعرانه، حسی و از نظر اجتماعی انتقادی بودند. به قول منتقدی او توانایی عجیبی در قرار دادن انسان‌ها در میان اشیا و دکورها و به حرکت درآوردنشان داشت تا مسائل درونی زندگی‌شان با وضوح و قدرتی شگفت آشکار شود.

فیلم «همشهری کین» داستان چارلز فاستر کین را روایت می‌کند؛ کودکی خوش‌شانس، ثروتی عظیم به ارث می‌برد و با آن، روزنامه‌ای ورشکسته را می‌خرد. کین به‌زودی به یک غول رسانه‌ای با نفوذی گسترده در ایالات متحده و خارج از آن تبدیل می‌شود و حتی جاه‌طلبیِ رسیدن به مقام ریاست‌جمهوری را نیز در سر می‌پروراند. 

با‌این‌حال، اورسن ولز که عمیقا تحت تاثیر آثار شکسپیر بود، به‌خوبی می‌دانست که جاه‌طلبی در یک تراژدی شکسپیری به‌ندرت بی‌مجازات می‌ماند.  این همان مفهوم پالایش روح (کاتارسیس) است. جاه‌طلبی‌های کین به‌تدریج او را در طول فیلم می‌بلعد، درحالی‌که انسانیتش تحلیل می‌رود و زندگی‌اش به پوسته‌ای خالی تبدیل می‌شود.

این فیلم ولز که در آغاز جنگ جهانی دوم ساخته شده است به‌طرز شگفت‌انگیزی پیشگویانه است. «همشهری کین» تصویری کاملا آمریکایی از دغدغه‌های مربوط به رویاهای سرمایه‌داران فاقد دغدغه اجتماعی و قدرت پول در ساختار سیاسی را نشان می‌دهد.

در سال۱۹۴۱ نظام استودیویی‌هالیوود و اقتصاد آمریکا تازه یک دهه سختی‌ و ریاضت اقتصادی ناشی از «رکود بزرگ» را پشت سر گذاشته بود. عموم مردم با صرفه‌جویی، هزینه‌کردهای دولتی «نیودیل» و چنگ زدن به رؤیای جدید آمریکایی دوام آورده بودند؛ رویایی که رسانه‌ها ساخته بودند: یک روز دستی نجات‌بخش آنان را از گرداب فقر بیرون خواهد کشید! دولت و نظام استودیویی‌هالیوود سال‌ها این رویا را برجسته کردند و بدان معنا بخشیدند تا اینکه در اول مه ۱۹۴۱، آمریکا با نوعی تازه از سینما آشنا شد: «همشهری کین»، فیلمی که نشان می‌داد نظم اجتماعی جدید آمریکا بر پایه سرمایه‌داری پدرسالارانه شکل گرفته و هر گونه رویای جمعی را نابود می‌کند.

پیش از اکران همشهری کین، نظام استودیویی آمریکا با داستان‌هایی شناخته می‌شد که در آنها، تمپل؛ یتیمان معصوم و با ایمان با عشق مسیحایی خویش دل‌های سخت ثروتمندان را نرم می‌کردند تا آنان را از فقر نجات دهند. 

چهره این گونه کودکان را در سینمای چارلی چاپلین نیز می‌بینیم؛ کودکانی که در نهایت قربانی سرمایه‌سالاری می‌شوند. جان بلتون در کتاب «سینمای آمریکا/فرهنگ آمریکایی» می‌نویسد: «تمپل، پاسخ آمریکا به انقلاب روسیه بود؛ او نیروهای خیرخواهِ سرمایه‌داری پدرسالارانه را بیدار کرد، نیروهایی که زخم‌های ملت را التیام بخشیدند و گروه‌های پیش‌تر متخاصم جامعه را متحد کردند.» اگر تمپل پاسخ آمریکا به انقلاب شوروی بود، همشهری کین پاسخ ولز به تمپل بود.

در این فیلم، داستان چارلز فاستر کین، دال بر همان نقشی است که «کودکان معصوم» بارها بازی کرده بودند. چارلز فاستر کین نیز مانند بیشتر کودکان دوران جنگ جهانی اول و رکود بزرگ، در فقر و مسکنت زندگی را آغاز می‌کند. سپس، به‌طور معجزه‌آسا، یک ثروتمند پیدا می‌شود و او را با خود می‌برد تا در ناز و نعمت زندگی کند. این همان رؤیای روشن آمریکایی‌ها در سالن تاریک سینما بود و نقطه طلای خوش‌بینی‌ که معمولا داستان‌های تمپل در آن پایان می‌یافت. اما داستان چارلز فاسار کین در این نقطه پایان نمی‌گیرد. فیلم با مرگ کین در قصر شخصی‌اش آغاز می‌شود؛ واپسین کلمه‌ای که او پیش از مرگ به زبان می‌آورد «رزباد» است. این کلمه نامفهوم که کنجکاوی خبرنگاران را برمی‌انگیزد و زندگی او از طریق تکنیک فلاش‌بک مرور می‌شود. 

این فیلم نقد ساختاری تمرکز قدرت اقتصادی و رسانه‌ای، رابطه میان سرمایه و سیاست و تاثیر آن بر فرد و جامعه است. ولز نه تنها فساد اخلاقی فرد ثروتمند را به نقد می‌کشد، بلکه ساختار سرمایه‌داری‌ای را مورد پرسش قرار می‌دهد که اجازه می‌دهد افراد با سرمایه عظیم رسانه را به ابزار قدرت

 تبدیل کنند. ولز با استفاده از تکنیک « فوکوس عمیق» نشان می‌دهد که چگونه اشیا و دارایی‌های مادی در صحنه‌ها اهمیت فوق‌العاده‌ای می‌یابند؛ به‌طوری‌که فرد در پس این اشیا غرق می‌شود و معنای انسانی خود را از دست می‌دهد.

این شیوه بصری تاکیدی است بر اینکه سرمایه‌داری نفس انسان را به کالا درون نظام بازار تبدیل می‌کند. کین بارها تلاش می‌کند با اقدامات خیرخواهانه یا نیکوکاری خود، شخصیت خود را به عنوان «مردی برای مردم» نمایش دهد. اما بخشندگی او فقط نشانگر طمع بیشترش است.

بخشندگی یا نیکوکاری، در چارچوب اقتصادی سرمایه‌داری، معمولا عملیاتی نمادین است. در فیلم همشهری کین، ما با رنج‌هایی مواجهیم که ثروت و قدرت نمی‌توانند آنها را درمان کنند؛ تنهایی، نقص در روابط انسانی، احساس پوچی و فقدان معنا. ولز در نقد سرمایه‌داری بیانیه صادر نمی‌کند، بلکه از طریق فرم و روایت، پرسش‌های انتقادی را مطرح می‌کند.

تصویر فلوریدا در فیلم‌ همشهری کین نمادی عاطفی از فرار از واقعیت و جست‌وجوی خوشبختی در چارچوب جامعه سرمایه‌داری است. شهروند کین خلأ موفقیت مادی را نقد می‌کند و پیشنهاد می‌دهد که حتی خاطره‌ای ایده‌آل مانند فلوریدا نیز نمی‌تواند انزوایی را که سرمایه‌داری پدید می‌آورد، التیام بخشد.

فیلم «همشهری کین» ویژگی‌های غرب صنعتی را بازنمایی می‌کند و شاید بتوان آن را ادامه ژانر «وسترن» در تاریخ سینمای آمریکا دانست. اما در تقابل با فیلم‌های وسترن، نقد فیلم متوجه «فردگرایی غالب» است که در غیاب تعادل با جامعه می‌تواند به پیامدهای منفی همچون تکبر، خودخواهی و رادیکالیسم افراطی بینجامد.

چارلز فاستر کین جوان که نماد رقابت و سودجویی سرمایه‌داری است، سرانجام به تاجری دور از احساسات و طماع بدل می‌شود.

ساختار روایی «شهروند کین» بر این نکته دلالت دارد که ذهنیت‌گرایی نتیجه‌ مستقیم فردگرایی است؛ چراکه تمام زندگی کین از خلال خاطرات دوستان و خانواده روایت می‌شود.

آندره نوریس، استاد دانشگاه و منتقد سینما، طی سخنرانی‌ای گفته است: بسیار درباره عظمت این فیلم سخن گفته‌اند. بسیاری کین را سرمایه‌داری حریص و بی‌اخلاق می‌دانند؛ اما من او را شخصیتی تراژیک تلقی می‌کنم که تجسمی از نظام اخلاقی سرمایه‌داری است. 

بزرگ‌ترین مشکل کین در طول فیلم این است که ثروتش را هرگز از راه تلاش و کار خود به‌ دست نیاورده بود. ما بخش کمی از دوران کودکی او را می‌بینیم. در سکانس‌های بعد، او یک میلیاردر و خوش‌گذران است که با خوش‌رویی به آقای تاچر می‌گوید هرگز در هیچ چیزی سرمایه‌گذاری نکرده و تنها خرج کرده است. او هیچ‌گاه از پول برای تولید چیزی استفاده نکرده است.  این ویژگی، محور زندگی کین تا آن لحظه و حتی در ادامه داستان است. در طول فیلم، کین هنر و زیبایی را جمع می‌کند، اما هیچ‌گاه احساس کامل بودن نمی‌کند. هرچقدر که به دست می‌آورد، همچنان عطش بیشتری دارد. بسیاری این رویکرد را نقد سرمایه‌داری می‌دانند و می‌گویند که میل به انباشت هرگز شادی واقعی نمی‌آورد؛ سرمایه‌دار واقعی کسی است که با تلاش و کار خود همه چیز را به دست می‌آورد. فرآیند خلق ثروتی که در اختیار دارد به او شادی می‌بخشد، نه خود ثروت. کین ثروتمند است اما هرگز احساس نمی‌کند که خود آن را به دست آورده است.

 همشهری کین؛ در صدر تاریخ سینما

شاهکار اورسن ولز تا سال ۲۰۱۲ همچنان در صدر بهترین فیلم‌های تاریخ سینما قرار داشت. در آن سال منتقدانی که در نظرسنجی بین‌المللی مجله Sight & Sound شرکت کرده بودند جایگاه نخست را به فیلم «سرگیجه» آلفرد هیچکاک دادند. 

«همشهری کین» فیلمی ایده‌آل برای نیمه‌ دوم قرن بیستم بود که رمز و راز و عظمت آن هیچ‌گاه رنگ نباخته است و تا به امروز همچنان مخاطبان سینما را حیرت زده می‌کند.

 منابع:

-  Belton, J. (2013). American Cinema/American Culture (4th ed.). New York, NY, NY: McGraw-Hill.

- Citizen Kane and the ethical foundation of Capitalism,W. Andrew Norris 

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.