عصر ایران؛ سروش بامداد- در دو سه ماه اخیر که بحث مکانیسم ماشه یا اسنپ بک به معنی بازگشت خودکار تحریم ها با ادعای رعایت نکردن ایران بر سر زبان ها افتاده و از 6 مهر 1404 فعال شده اقتدارگرایان و تندروهای مخالف برجام به محمد جواد ظریف و کمی هم به عباس عراقچی می تازند که چرا مراقب بند مکانسم ماشه نبودند و انگار 6 قدرت جهانی دست به سینه و خبردار جلوی ما ایستاده بودند تا اوامر ما را اطاعت کنند و انگار نه انگار که آنها دنبال کاهش غنی سازی اورانیوم به 3.5 درصد با قول لغو تحریمها بودند و ایران هم تعهد داد چنین کند و معنی آن جز این نبود که اگر زیر قرار زد آنها هم متقابلا همان قطعنامههای تحریمی را برگردانند.
البته اول آمریکا بود که از تعهد خارج شد و متقابلا ایران غنی سازی را بالا و بالاتر برد و به 60 درصد رساند و اروپایی ها چشم خود را به روی خروج آمریکا از برجام بستند و به افزایش غنی سازی گیر دادند و در دقیقه 90 و در آستانۀ لغو تحریم ها بعد از انقضای 10 ساله ماشه را چکاندند تا تحریم های سازمان ملل به صورت خودکار بازگردد.
این بار البته روسیه و چین هر چند اختیار وتو نداشتند اما همراهی نکرده اند هر چند خمکاری عملی چین منوط به ادامۀ خرید نفت و روسیه هم مشروط به حمایت های دیگر است.
این نوشته اما درصدد بیان نکتهای دیگر است و آن هم این که هفته نامۀ 30 سالۀ امید جوان در شمارۀ هفتۀ دوم مهرماه خود در سال 1384 یعنی 20 سال قبل و در زمانی که صحبت از برجامی نبود که 10 سال بعد واژۀ آن ساخته شد درباره مکانیسم ماشه نوشته است. عینا این جملات در تحلیل هفتگی در مهر 1384 و دقیقا 20 سال قبل و در آغاز دوران احمدی نژاد:
" نه استراتژی تیم جدید مذاکرات هستهای در رویکرد به شرق (چین، هند و روسیه) به جای گفتوگوی با غرب (فرانسه، انگلستان و آلمان) و نه ابتکار جدید رییس جمهوری جدید ایران (محمود احمدی نژاد) که در سازمان ملل مطرح شد هیچ یک کارگر نیفتاد و سرانجام قطعنامۀ شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی با 22 رأی موافق و 12 رأی ممتنع و تنها یک رأی مخالف به تصویب رسید. از مجموع این 35 کشور تنها ونزوئلا رای منفی داد. به اعتقاد کارشناسان این قطعنامه به مراتب تندتر و منفیتر از قطعنامه سپتامبر 2003 ارزیابی میشود. قطعنامهای که در آن تعلیق کامل غنیسازی اورانیوم توسط ایران، تعلیق مجدد فعالیت مرکز اصفهان، توقف ساخت نیروگاه آب سنگین اراک، اعطای اختیارات فراتر از آژانس به مدیرکل برای دسترسی به اشخاص، مراکز و اسناد خاص در ایران گنجانده شده است.
درباره قطعنامۀ شورای حکام که به صراحت در آن تهدید به ارجاع پروندۀ هستهای به شورای امنیت شده و عملا شمشیر داموکلس یا مکانیسم ماشه را بالای سرِ ما قرار داده نکات مختلفی را میتوان یادآور شد اما قبل از اشاره به آنها به صراحت میتوان گفت صدور این قطعنامه در نگاه اول یک دوراهی بسیار ناگوار را پیش روی ما قرار داده است: راه نخست این که ایران از قبول مفاد این قطعنامه تن زند و آن را نپذیرد کاری که تاکنون انجام شده و رسماً سخن از «غیراجرایی بودن آن» به میان آمده است. این راه، ایران را به شورای امنیت میکشاند.
تئورییی که جز نان «تحریم» طبخ نمیکند. هرچند علی لاریجانی پیش از جدی شدن صدور قطعنامه شورای حکام گفته بود که «لولویی نیست که ما را رو به قبله کند» اما از هم اکنون میتوان آثار منفی آن را خصوصا بر روی اقتصاد احساس کرد و پیداست که تحریم، بدترین گزینه ممکن است که اگر نبود، تمام تلاش مذاکرهکنندگان در دو سال گذشته برای ارجاع نشدن پرونده به شورای امنیت تعلق نمیگرفت.
راه دوم این است که ایران قطعنامه را بپذیرد. این در حالی است که به نظر میرسد مفاد آن کلیه دستاوردهای هستهای دو سال گذشته را بر باد داده است. در بند E تعبیر «نقض توافق» آمده است در حالی که تیم هستهای پیشین تا آنجا پیش رفته بود که در گزارش برادعی (مدیرکل آژانس) رسما اذعان شد که وضعیت «عدم پایبندی» در پرونده ایران وجود ندارد. شورای حکام نیز در قطعنامه نوامبر 2004 تصریح کرده بود: «ایران در پی توصیههای اصلاحی آژانس تمامی موارد قصور و تقصیرهای پیشین را اصلاح کرده است».
اما اکنون عبارت «نقض تعهدات در اجرای توافقات پادمان» آمده است که در حقوق بینالملل مرادف با «عدم پایبندی» و مقدمه ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت محسوب میشود.
تحقیرآمیزترین عبارت قطعنامه این است: «تدابیر شفافساز را همان گونه که در گزارش مدیرکل خواسته شده است و فراتر از توافق پادمان و تعهدات رسمی و پروتکل الحاقی خواهد بود و شامل دسترسی به اشخاص، مدارک موردنیاز خاص، تجهیزات دارای قابل استفاده دوگانه، اماکن نظامی خاص و تحقیقاتی و مراکز توسعهای خواهد بود، اجرا کند».
عباراتی که در قطعنامه ایران را متهم، تهدید و تحدید میکنند عبارتند از: سیاست پنهانکاری، نقض بسیاری از تعهدات توافق پادمان هستهای، عدم اطمینان از انگیزه ایران در علت اعلام نکردن مواد و فعالیتهای اتمی در طول مدت تمدیدشده، نگرانی از شکافهای مداوم در شناخت آژانس از ابعاد حساس تکثیر برنامۀ اتمی، ابراز تاسف از این که ایران تاکنون به درخواست شورای حکام در قطعنامه 11 اوت 2005 مبنی بر از سرگیری تعلیق کامل همه فعالیتهای مربوط به غنیسازی عمل نکرده است. ابراز نگرانی از این که به درخواستهای مکرری که برای تصویب پروتکل الحاقی شده و تجدیدنظر در تصمیم ساخت رآکتور تحقیقاتی آب سنگین بیتوجهی کرده است و آژانس نمیتواند نتیجهگیری کند مواد هستهای با فعالیت هستهای اعلام نشدهای در ایران وجود ندارد. در این فضا مکانیسم ماشه که از آن دور شده بودیم به اجرا درمیآید."
نویسنده آنگاه مکانیسم ماشه را توضیح میدهد و باز یادآوری میشود این مطلب دقیقا در چنین روزی در 20 سال قبل در هفته نامۀ امید جوان نوشته شده و نسخۀ چاپی و کاغذی آن در کتابخانههای بزرگ موجود است و نشان میدهد مکانیسم ماشه چیزی جز ارجاع به شورای امنیت سازمان ملل نیست و چیزی نبوده که ظریف در برجام آورده یا نیاورده باشد بلکه به این معنی است که طرف مقابل تحریمها را بردارد ما متقابلا غنیسازی را کم میکنیم و طبعا اگر کم نکنیم دوباره خودکار برگردند (ماشه) و آنچه پیش بینی نشده و خارج از اراده ایران بوده خروج یک طرفه ترامپ بوده کما این که رفتارهای غیر مترقبه دیگر هم از او سر زده. اما در آن مطلب دربارۀ مکانیسم ماشه چنین آمده:
مکانیسم ماشه همان شمشمیر داموکلس است در دنیای جدید. در یکی از افسانههای اساطیری یونان آمده است که سلطان شهر «سیراکوس» به نام «دیوسینوس»، شمشیر برندهای با موی اسب بر فراز رقیب خود داموکلس قرار داد که با کوچکترین حرکت به وی اصابت میکرد و او را در فضایی پر از تشویش قرار میداد. مراد از شمشیر داموکلس نگاه داشتن شخص در تشویش دایمی است. اکنون آن تشویش همان تهدید به ارجاع پرونده هستهای به شورای امنیت است و انگار آژانس بینالمللی انرژی هستهای همان شهر «سیراکوس» است و شورای حکام آن دیوسینوسهایی که چنین وضعیتی را ایجاد کردهاند. اما آیا داموکلس از این وضعیت با شعار و نفی و ادعا رهایی یافت؟