عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: اگر کسی شک دارد که اداره امور کشور و رقم زدن آینده امیدبخش برای ایران، بدو پذیرش علم به عنوان فصلالخطاب و راهنمای سیاست ممکن است، باید او را از دایره گفتوگوی عمومی کنار گذاشت؛ چون هیچ مبنایی برای رسیدن به تفاهم با او وجود نخواهد داشت. البته، خیلیها ادعای علمی بودن را دارند ولی در عمل به آن بیتوجه هستند.
مشکلی که رژیم گذشته به آن مبتلا شد اکنون نیز مشاهده میشود. در سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ یعنی در اوج قدرقدرتی آن رژیم، مطالعهای جامعهشناختی درباره ایران انجام شد؛ مطالعهای که مجموعهای از بهترین پژوهشگران و جامعهشناسان آن زمان و دهها نخبه فکری و هنری و علمی در آن شرکت داشتند.
برای تحلیل و نقد یافتههای آن تعدادی از نخبگان و مدیران کشور نشستی چندروزه را در شیراز ترتیب دادند. گزارشی از این پژوهش و نشست را بنده و آقای گودرزی در کتاب «صدایی که شنیده نشد» منتشر کردهایم.
آن پژوهش نشان میداد که زیر پوست جامعه بهظاهر قدرتمند شاه جریانی عمیق وجود دارد که بقای آن را تهدید میکند. چند تن از دانشمندان به این نکات مهم اشاره کردند ولی تعدادی از مدیران هم بودند که نتایج را مسخره کردند و با تخطئه جامعهشناسی و روشهای غربی! آن گفتند وضع ما خوب است و حتی عالی. آنان دنبال بقای خود بودند؛ ولی سه سال بعد اغلب آنها بار و بنه خود را بسته بودند و راهی غرب شده بودند.
انجمن جامعهشناسی ایران بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای علمی ایران، دیروز نشست سالانه خود را آغاز کرد و طی دو روز دهها نفر از جامعهشناسان و غیرآنان درباره این علم از دو منظر گفتوگو و سخنرانی میکنند.
اول، از حیث توسعه و تعمیق این علم است. مخاطب اصلی این بخش خود جامعهشناسان و اهل علم هستند. دوم، نگاه جامعهشناسان به وضعیت کنونی و چشمانداز آینده ایران است که طبعاً مخاطب عمومی دارد. البته، انتظار نداریم که همه سخنرانان نظر واحدی را بگویند؛ ولی نگاه نزدیک به حقیقت از دل همین تعاملات فکری بیرون میآید.
علوم اجتماعی بهویژه جامعهشناسی سهل و ممتنع است. مثل فیزیک و ریاضی نیست که همه کارشناسان آن علم، پاسخ به نسبت مشترک و یکسانی به یک مسئله بدهند ولی چنان هم نیست که پاسخهای اغلب آنان خالی از مشابهتهای لازم باشد. این سهل و ممتنع بودن، موجب شده که هر کس خود را جامعهشناس بداند و درباره آن نظر دهد.
بدتر از همه اینکه کوشش زیادی صورت میگیرد تا اطلاعات لازم، در دسترس جامعهشناسان قرار نگیرد و این باعث تأسف است. زیرا به زیان سیاستگذاران است و فهم آنان را از حقیقت دور میکند.
بیتردید باید گفت بدون علم نمیتوان آینده را ساخت و از بحرانهای کنونی عبور کرد. در این میان، نیاز ما در پذیرش علوم انسانی و اجتماعی از جمله جامعهشناسی، اقتصاد، مدیریت، سیاست، حقوق، تاریخ و روابط بینالملل بیش از سایر موارد است. امیدواریم که این نشستها منشأ خیر باشد و انتشار نظرات و نتایج آن راهگشایی کند.