والتر بنیامین، فیلسوف بزرگ مکتب فرانکفورت بیش از هزار صفحه در باب پاساژهای پاریس نوشته است. از نظرگاه بنیامین شهرگرد یا فلانور، کسی است که تجربه دیدن را با روح مکان رقم میزند: «او در همهجا راهها را میبیند، همیشه در چهارراه ایستاده است. هیچ لحظهای نمیتواند بداند لحظه بعد چه در بر دارد.»
بنیامین مینویسد: در پاریس گذرهایی چون دو کِر، پانوراما، و فیدو برای عابران پیاده بسیار مناسباند؛ زیرا مکانی دلپذیرتر برای قدم زدن فراهم میکنند، پناهی در برابر باراناند، و فرصتی کوتاه برای آسودن در برابر ازدحام و مزاحمت خیابانهای شلوغ. باید از اینگونه گذرها بیشتر ساخته شود؛ زیرا میتوانند جای مناسبی برای مغازههایی باشند که هماکنون راه دسترسی به بناهای عمومی، اسکلهها و خیابانها را سد کردهاند.
با این حال، در همان حال باید از بازرگانان خواسته شود که از فضای اختصاصدادهشده فراتر نروند. پیشخوانهای بیرونی مغازههای واقع در گذرهای فیدو و پانوراما در هر دو سوی راهرو، یکسوم مسیر عمومی را اشغال کردهاند؛ از اینرو عابران تنها میتوانند از یکسوم فضایی که حق آنان است استفاده کنند. این وضعیت برای جیببرها بسیار سودمند به نظر میرسد، بهویژه در زمان پایان نمایشها؛ یعنی هنگامی که جمعیت از نمایشهای پانورامایی خارج میشود!
در استانبول، فرهنگ «پاساژ» بهعنوان نماد مدرنیته شکل گرفت؛ در قاهره و اسکندریه، گذرهای تجاری اروپاییسبک در بافت شهری جدید جای گرفتند و در شهرهای ایران، شکلهای تازهای از «گذر» و بازارهای سرپوشیده، در پیوند با سنت بازار ایرانی، پدیدار شدند. در نتیجه، «پاساژ» در شهرهای خاورمیانه، هم الگویی وارداتی و هم پاسخی بومی به زندگی اجتماعی و اقتصادی نو بود.
پاساژهای شیشهای و آهنی پاریس در آغاز قرن نوزدهم، نخستین نمونههای کامل از «گذر مدرن» بودند. این فضاها برای محافظت از مشتریان در برابر باران و آلودگی ساخته شدند و مکانی فراهم کردند که در آن مغازهها، کافهها و نمایشگاهها بتوانند در محیطی روشن و کنترلشده فعالیت کنند.
همانگونه که والتر بنیامین در اثر بزرگ خود پروژه پاساژها توضیح میدهد، این فضاها نه تنها پناهگاه مصرفکنندگان، بلکه آزمایشگاههای فرهنگی سرمایهداری نو هستند؛ جایی که کالا، تماشاگر و مصرفکننده در فضایی واحد به هم میرسند.
ایده پاساژ از طریق کتابها، سفرنامهها، و رفتوآمد معماران و سرمایهداران در سراسر اروپا و سپس در جهان گسترش یافت. در نیمه دوم قرن نوزدهم، زمانی که شهرهای
خاورمیانه - بهویژه در امپراتوری عثمانی و مصر - در حال نوسازی و اروپایی شدن بودند، الگوی پاساژ بهسرعت جای خود را باز کرد. این الگو نشانه پیشرفت و بهداشت شهری تلقی میشد و برای نمایش کالاهای وارداتی، مناسبترین ظرف بود.
استانبول، روشنترین نمونه بومیسازی این الگو را ارائه میدهد. در محله بیاوغلو (پرا)، که در اواخر دوران عثمانی مرکز سفارتخانهها، تجارت خارجی و زندگی اروپاییمآب بود، مجموعهای از گذرهای شیشهای ساخته شد که به «پاساژ» شهرت یافتند.
از جمله آنها میتوان به «پاساژ چچک»، «پاساژهازوپولو» و «پاساژ آتلَس» اشاره کرد. این بناها با سقفهای شیشهای، تزئینات نئوکلاسیک و ردیف مغازههایی در طبقه همکف ساخته شدند و معمولا در طبقات بالا آپارتمان یا دفتر داشتند.
بنیانگذاران این پاساژها بیشتر از تاجران و معماران غیرمسلمان، یونانی و... بودند که روابط نزدیکی با شبکههای اقتصادی اروپا داشتند.
در نتیجه، پاساژ در استانبول به نمادی از مدرنیته و جهانوطنی تبدیل شد؛ جایی که خرید، معاشرت و زندگی شهری در کنار هم جریان داشت.
ویژگیهای خاص پاساژهای استانبول عبارت بودند از:
ادغام با بافت سنتی شهر: بیشتر پاساژها در میان کوچههای باریک و بافت قدیمی ساخته شدند، نه بهجای آن.
ترکیب اجتماعی متنوع: خریداران و فروشندگان از اقوام و ادیان مختلف بودند.
تداوم حیات شهری: بسیاری از آنها تا امروز پابرجا ماندهاند و اکنون به کافه، رستوران یا مکانهای فرهنگی تبدیل شدهاند.
در مصر قرن نوزدهم، پروژههای شهری در قاهره و اسکندریه آشکارا از شهرسازی اروپایی الهام گرفته بودند. مرکز جدید قاهره، که در دوره خدیو اسماعیل ساخته شد، با بلوارهای عریض و ساختمانهای باشکوه طراحی شد تا «پاریس خاورمیانه» نام گیرد. در این مرکز مدرن، گذرها و راهروهای باریک بین ساختمانها به وجود آمدند که هم فضاهای تجاری بودند و هم محل رفتوآمد و معاشرت. این پاساژها معمولا شامل مغازه، کارگاه، کافه یا سینمای کوچک بودند و شبکهای از راههای پیاده را میان خیابانهای اصلی ایجاد میکردند.
بررسیهای معاصر از سوی پژوهشگران شهری نشان میدهد که این گذرها در آغاز نماد مدرنیته و نظم شهری بودند، اما بعدها با گذر زمان و تغییر کاربری، به فضاهای مردمی و چندمنظوره تبدیل شدند. در اسکندریه نیز، که شهری بندری و چندقومیتی بود، پاساژها بخشی از اقتصاد گردشگری و تجارت دریایی به شمار میرفتند.
در ایران، وضعیت پیچیدهتر بود. بازار سنتی ایرانی، با راهروهای طاقدار و حجرههای منظم و متقارن، قرنها پیش از پاساژهای اروپایی به وجود آمده بودند. اما در دوره قاجار و سرآغاز پهلوی اول، با ورود کالاهای صنعتی و رشد طبقه متوسط شهری، فضاهای تازهای با عنوان «پاساژ»، «راسته جدید» یا «گذر شیشهای» در شهرها شکل گرفتند.
در تهران، تبریز و اصفهان، بخشهایی از بازار بازسازی یا منظمتر شد، برخی راستهها به سقف شیشهای آراسته شدند، و مغازهها با ویترین و چیدمان مدرنتر شکل گرفتند. در تهران، بازار بزرگ همچنان هسته اصلی تجارت بود، اما در کنار آن، خیابانهای تازهساز مانند لالهزار و ناصرخسرو میزبان پاساژها و گالریهای مدرن شدند.
در اینجا، پاساژ نه جایگزین بازار، بلکه مکمل آن بود. بازار همچنان اقتصاد سنتی و مذهبی را حفظ کرد، درحالیکه پاساژ محل ظهور فرهنگ خرید و مصرف مدرن شد.
سه عامل اصلی در گسترش پاساژهای خاورمیانه نقش داشتند:
سرمایه و سرمایهگذاری خارجی: ساخت پاساژها معمولا با سرمایه اروپایی یا سرمایهداران محلی وابسته به شبکههای جهانی صورت میگرفت.
دگرگونی در شیوه زندگی: خرید بهعنوان تفریح و تجربه اجتماعی جدیدی مطرح شد؛ کافهها، ویترینها و فضاهای روشن از عناصر ضروری آن بودند.
نمایش و تماشای کالا: پاساژ به صحنهای برای دیدن و دیدهشدن بدل شد؛ جایی که کالاها در نور مصنوعی میدرخشیدند و «تماشا» بخشی از خرید بود. به این ترتیب، پاساژ نه فقط یک بنا، بلکه نوعی فناوری اجتماعی برای شکلگیری مصرفگرایی شهری بود.
پاساژها همواره مکانهایی بحثبرانگیز بودند. در بسیاری از شهرهای خاورمیانه، این فضاها با طبقه متوسط و نخبگان پیوند داشتند و در تضاد با بازارهای سنتی قرار میگرفتند. در شهرهای استعمارزده، پاساژها نشانه سلطه فرهنگی و اقتصادی اروپا محسوب میشدند. از سوی دیگر، با گذشت زمان، همین فضاهای شیک و منظم، به محل تجمع مردم عادی، دستفروشان، و حتی جیببرها تبدیل شدند. در قاهره و استانبول، پاساژها به مکانهایی چندوجهی بدل شدند که هم نظم بورژوایی را بازتاب میدادند و هم محمل آشفتگی زندگی روزمره بودند.
در سده بیستویکم، بسیاری از پاساژهای تاریخی خاورمیانه با سه گونه بحران مواجه شدند:
بازسازی گردشگریمحور: پاساژ را به مرکز خرید یا مقصد توریستی بدل میکند؛
فشار سرمایهداری تجاری: فروشگاههای کوچک را بهنفع برندها حذف میکند؛
تحول زیرساختی شهر: مسیرهای پیاده را تغییر میدهد.
در استانبول، برخی پاساژها مرمت و به کافه و رستوران تبدیل شدهاند؛ در قاهره، پروژههایی برای احیای گذرهای تاریخی در جریان است؛ و در تهران، بازار و پاساژ هنوز هم شریانهای اصلی اقتصاد شهریاند. امروزه، پژوهشگران پاساژ را نه فقط میراث گذشته، بلکه امکانی برای تحقق آینده مطلوب شهرها تلقی میکنند: فضایی پیادهمحور، کوچکمقیاس و چندمنظوره که میتواند به زیستپذیری شهر کمک کند.
شکلگیری پاساژهای مدرن در خاورمیانه را نمیتوان صرفا تقلید از اروپا دانست. این فضاها در هر شهر و فرهنگ، معنایی متفاوت یافتند: در استانبول به نشانه جهانوطنی بدل شدند، در مصر با طرحهای شهری اروپایی آمیختند و در ایران درون سنت بازار بازتفسیر شدند. آنچه میان همه آنها مشترک است، قابلیتشان در ایجاد فضاهای خصوصی و عمومی،خیابان و بنا، و سنت و مدرنیته است. پاساژ، در حقیقت، صورت کالبدیِ دگرگونی فرهنگی و اجتماعی خاورمیانه در عصر مدرن است، فضایی که هم گذرندگان را در باران و گرما پناه میدهد و هم محل تلاقی نگاهها و کالاهاست. امروزه، با افزایش توجه به بافتهای تاریخی، پاساژهای قدیمی بهعنوان یادگارهایی از«مدرنیته بومی» دوباره کشف میشوند؛ نشانههایی از جهانیشدن نخستین که در هر شهر، رنگ و بویی محلی یافتهاند.
دهه ۱۹۹۰ میلادی دورهای از رشد اقتصادی قابلتوجه و گذار فرهنگی در منطقه خلیج فارس بود. درآمدهای نفتی موجب شهرنشینی سریع و توسعه زیرساختها شد و طبقه متوسط جدیدی با قدرت خرید بیشتر پدید آمد.
پیش از آن، بازارهای سنتی یا همان «سوقها» با کوچههای باریک و فضای پرجنبوجوش، اصلیترین مکان دادوستد در این منطقه بودند. اما با شتابگرفتن جهانیسازی، تقاضا برای تجربههای مدرن خرید مشابه آنچه در غرب وجود داشت افزایش یافت.
در این دوران، مراکز خرید پیشرویی تاسیس شدند که بعدها به نمادهای برجسته در چشمانداز خردهفروشی خلیج فارس تبدیل شدند. افتتاح «مرکز خرید دیره سیتی سنتر» در دبی در سال ۱۹۹۵ نقطه عطفی بود که عصر جدیدی از راحتی خرید و تجربه تماشا و گردش را رقم زد.
پس از آن، مراکزی چون «بحرین سیتی سنتر» (۲۰۰۱) و «مارینا مال» در ابوظبی (۲۰۰۱) افتتاح شدند. این مراکز خرید، موجب تغییر بنیادین شدند: آسایش ناشی از سیستم تهویه مطبوع، تنوع فروشگاهها و امکانات سرگرمی، همگی در زیر یک سقف فراهم شد. از نظر معماری نیز، این مراکز نماد جاهطلبی و مدرنیت منطقه بودند که عناصر طراحی سنتی عربی را با زیباییشناسی معاصر درآمیختند.
پایهگذاری خردهفروشی مدرن در خلیج فارس مرهون کارآفرینان و شرکتهای آیندهنگری بود که فرصتها را در میان تغییرات رفتاری مصرفکنندگان درک کردند.
از میان آنان، ماجد الفطیم نقشی کلیدی در معرفی مفهومهایپرمارکت به منطقه ایفا کرد. شرکت مجید الفطیم که در سال ۱۹۹۲ تاسیس شد، عامل نوآوری در خردهفروشی خلیج فارس بود/ نقطه عطف فعالیت این شرکت در سال ۱۹۹۵ با افتتاح سیتی سنتر دیره، نخستین مرکز خرید بزرگ دبی رقم خورد. این پروژه تجربه خرید را بازتعریف کرد و برندهای بینالمللی و سرگرمی را زیر یک سقف گرد آورد.
راهاندازی نخستینهایپرمارکت کارفور در سال ۱۹۹۵ نیز انقلابی در خردهفروشی به پا کرد. در همین حال، توسعه «فستیوال سیتی» دبی توسط گروه الفطیم نشانگر تعهد به نوآوری بود و پایهگذار پروژههای بزرگتر آینده شد.
گروه الشایا: ریشههای این گروه به سال ۱۸۹۰بازمیگردد، اما در دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ با معرفی برندهای جهانی به بازار خلیج فارس، احیا شد. الشایا در متنوعسازی بازار نقش عمدهای داشت و برندهایی چون استارباکس، اچاندام و ویکتوریا سیکرت را وارد منطقه کرد.
گروه لندمارک: این گروه که در سال 1973تاسیس شده بود در دهه 1990 با سرعتی چشمگیر در سراسر خلیج گسترش یافت. تمرکز آن بر قیمت مناسب و مد روز بود که با ذائقه مصرفکنندگان همخوانی داشت.
گروه بینالمللی لولو: در سال ۱۹۹۵، یوسف علی ام.اِی. فروشگاه زنجیرهای لولوهایپرمارکت را بنیان گذاشت و انقلابی در سیستم فروشگاههای بزرگ بهوجود آورد. لولو به یک مقصد خرید همهجانبه بدل شد که محصولات متنوعی را با قیمت رقابتی عرضه میکرد و چشمانداز خردهفروشی را متحول ساخت.
این پیشگامان نه تنها مفاهیم نوآورانهای را معرفی کردند بلکه انتظارات مصرفکنندگان را نیز تغییر دادند و اثر ماندگاری بر خردهفروشی خلیج گذاشتند. روحیه کارآفرینی و تعهد آنان به کیفیت، همچنان موتور محرک تکامل بازار خردهفروشی منطقه است.
مرکز الغریر اگرچه پیش از دهه 1990 ساخته شده بود، بازسازی گسترده در سال ۲۰۰۴ آن را به یک مرکز خرید مدرن تبدیل کرد.
الغریر پس از بازسازی با معماری نوین، فروشگاههای بیشتر و امکانات رفاهی تازه، به احیای منطقه تجاری دیره دبی کمک کرد و خریدارانی از سراسر شورای همکاری خلیج (GCC) جذب کرد.
مرکز صحرا، شارجه (۲۰۰۲): در شارجه، «صحرا سنتر» هنگام افتتاح در سال ۲۰۰۲ بهعنوان یک مقصد شاخص خرید شناخته شد. این مرکز، که توسط شرکت سرمایهگذاری املاک النهده ساخته شد، مجموعهای متنوع از فروشگاهها، رستورانها و سرگرمیها را در خود جای داد و موقعیت استراتژیک آن در بزرگراه دبی- شارجه، باعث شد برای ساکنان هر دو امارت در دسترس باشد.
در همین دوران، عربستان سعودی نیز شاهد افتتاح نخستین مراکز خرید بزرگ خود بود:
مرکز الراشد، الخبر (۱۹۹۵): ساختهشده توسط شرکت تجارت و پیمانکاری الراشد، از نخستین مراکز ترکیبی خرید، تفریح و سرگرمی عربستان بود.
مرکز صحرا، ریاض (۱۹۹۷): بهعنوان یک مقصد برجسته خرید با مجموعهای گسترده از فروشگاهها و امکانات رفاهی شناخته شد.
مرکز گرانادا، ریاض (۲۰۰۵): با معماری مدرن و تنوع فروشگاهها، عصر تازهای از تجربه خرید را برای مردم ریاض رقم زد و به یکی از محبوبترین مراکز خرید تبدیل شد. این مراکز خرید پیشرو نه تنها چهره خردهفروشی در خلیج را دگرگون کردند، بلکه موجب توسعه شهری، تبادلات فرهنگی و رشد اقتصادی شدند. مفاهیم نوآورانه و مکانیابی راهبردی آنان، بنیانگذار گسترش مدل مراکز خرید مدرن در سراسر خلیج فارس شد.
ورود برندهای جهانی به بازار خلیج فارس، تحولی در سلیقه و انتظارات مصرفکنندگان ایجاد کرد. با گشایش فروشگاههای بینالمللی در مراکز خرید منطقه، مردم به گسترهای متنوعتر از کالاها و تجربهها دست یافتند. این جریان نه تنها کیفیت خدمات را ارتقا داد بلکه رقابت میان برندهای محلی را نیز افزایش داد و منجر به بهبود قیمتگذاری و خدمات شد.
رویدادهایی همچون جشنواره خرید دبی و تعطیلات تابستانی دبی نیز به افزایش هزینهکرد مصرفکنندگان کمک کرد و فرهنگ «گردشگری خرید» و خریدهای فصلی را گسترش داد. این ابتکارات هم گردشگران را به خود فراخواند و هم مردم محلی را به خرید تفریحی ترغیب کرد.
در مجموع، دوره ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۴ پایهگذار منظومه خردهفروشی مدرن در خلیج فارس بود، دورانی که در آن مراکز خرید شاخص تاسیس شدند، کارآفرینان پیشرو ظهور کردند و الگوهای جهانی مصرف نفوذ یافتند. این دهه مسیر گسترش و پویایی بعدی بازار خردهفروشی منطقه را هموار کرد. بخش خردهفروشی شورای همکاری خلیج فارس در سالهای اخیر دگرگونی چشمگیری را تجربه کرده است؛ تحولاتی که از فناوریهای نو، رفتارهای جدید مصرفکنندگان و سیاستهای تنوع اقتصادی ناشی میشود:
رونق تجارت الکترونیک: رشد سریع پلتفرمهایی چون نون و سوق (که اکنون بخشی از آمازون است) و ارائه محصولات متنوع با تحویل آسان.
فرهنگ «مال»: با وجود گسترش خرید آنلاین، مراکزی چون «دبی مال» و «مال امارات» همچنان محبوبترین مراکز خرید، تفریح و غذا هستند.
خردهفروشی لوکس: شهرهایی چون دبی و دوحه به قطبهای خرید لوکس بدل شدهاند؛ مراکزی نظیر «گالریا» در ابوظبی و «اونیو» در کویت به مشتریان مرفه خدمات میدهند.
برندهای بومی: برندهای محلی همچون الشایا، لندمارک و لولو در کنار برندهای بینالمللی جایگاه ویژهای یافتهاند.
تلاش برای تنوع اقتصادی: دولتها با سرمایهگذاری در گردشگری و سرگرمی، بهسوی پروژههای چندمنظوره و توسعه فضاهای ترکیبی خرید و تفریح پیش میروند.
طبق تحقیقات شرکت کالیرز، آینده خردهفروشی در کشورهای شورای همکاری در حال دگرگونی است که دلایل به این شرح است:
بهکارگیری استراتژیهای فروش چندکاناله (Omnichannel) برای ادغام بیوقفه خرید آنلاین و حضوری،
استفاده از فناوریهای واقعیت افزوده (AR)، واقعیت مجازی (VR) و هوش مصنوعی (AI) برای ارتقای تجربه مشتری،
تمرکز فزاینده بر پایداری و مصرف اخلاقی،
اولویتدهی به منابع سازگار با محیطزیست و روشهای تولید مسوولانه.
سرمایهگذاری در تحول دیجیتال از طریق دادهکاوی و خودکارسازی، منجر به شخصیسازی تجربه خرید خواهد شد.
همچنین ظهور فرمتهای نوین فروشگاهی مانند فروشگاههای موقت (Pop-up Stores)، فضاهای تجربهمحور، و همکاری با استارتآپها و شرکتهای فناوری، نوآوری و رقابتپذیری را افزایش خواهد داد.
در مجموع، چشمانداز خردهفروشی در خلیج فارس پویاتر از همیشه است؛ چشماندازی که در آن موفقیت در گرو سازگاری مداوم با ترجیحات روبهتغییر مصرفکنندگان خواهد بود.
www.mecsr.org
The Arcades Project,Walter Benjamin,Translated by Howard Eiland and Kevin McLaughlin(۲۰۰۲)