حامد قریب: تاریکی همه جا را فرا گرفته و راه گریزی نیست. پردیس تئاتر لبخند، خنده را فراموش کرده و فضای غمباری گرفته است. با فرمان کارگردان، نور کمرنگی از میان دریچهها روی صحنه میافتد و با آمدن نور، جهان نمایش جان میگیرد تا ما شاهد روایتی تراژیک از سه زن باشیم. شاهدانی که گویی از اعماق تاریخ آمدهاند تا گذشته را به حال پیوند داده و تراژدی بیپایان خود روایت کنند.
زنان روی صحنه، بیرمق، بدون دفاع، تکیه داده به باد، ایستادهاند بر روی اجساد خاطرات و به جسدی اشاره میکنند که گرچه روی صحنه است اما هویتش مشخص نیست؛ نشانی از قربانی بودن، شاید سایهای از همه زنانی که تاریخ صدایشان را نشنیده.
شبنم مقدمی با انرژی روی صحنه ظاهر میشود؛ همچون بازیگری که تازه به صحنه رسیده، بیپروا تجربه کرده و حتی لحظهای را از دست نمیدهد.
دیالوگها میان گذشته و حال در نوساناند؛ گاه از هزار و یک شب سخن به میان میآید، اما این بار شهرزاد در قصهای مملو از ترس و اضطراب سخن میگوید، نه برای نجات شاه، که برای حفظ جان خود و دیگران.
آریان رضایی، روی صندلی روبهروی صحنه نشسته است؛ بار سنگین روی دوشهایش، او را در خود فرو برده است. با این همه دستش را زیر چانه گذاشته و متمرکز، و با دقتی تمام نگاهش را میان بازیگران و فضای صحنه میچرخاند.
هر حرکت، هر میزانسن، زیر نگاه موشکافش شکل میگیرد؛ اگر لحظهای از ذهن بازیگری بگریزد، رضایی بیدرنگ وارد صحنه شده، لحظه را یادآوری میکند و دوباره عقب مینشیند تا نتیجه را ببیند.
مونا فرجاد با جدیتی مثالزدنی حتی در لحظههایی که روی صحنه نیست، تمرین میکند؛ در سکوت، آماده میماند تا در هر لحظه به دل صحنه بازگردد.
در بخشهایی از تمرین، دوربینها چون چشم سومی در صحنه حضور دارند؛ زنها رو به دوربین حرف میزنند، گویی شاهدی خاموش را در برابر خود دارند. در لحظهای دیگر، رضایی با صدایی آرام فرمان تاریکی میدهد، و همهچیز در سکوت فرو میرود. سپس با لحنی صمیمی نکتههایی جزئی را یادآور میشود؛ زاویه نگاه، تُن صدا، فاصله قدمها، یا حتی درنگی کوتاه میان دو واژه. صحنه برای او میدان تجربه است، نه اجرای صرف.
مرضیه بدرقه نقشی را ایفا میکند که میان خشم و آرامش در نوسان است؛ کلامش گاه رنگی از زبان امروز دارد و گاه در لحنش صدای تاریخ شنیده میشود.
این سه زن، نماینده زنانی هستند که در طول تاریخ قربانی خشونت، تعصب و قتلهای سریالی شدهاند؛ بدنهایی زخمی، صداهایی خاموش، و استخوانهایی که هنوز زیر خاک آرام نگرفتهاند، در این اجرا به حرف آمده و چون آینهای در مقابل ما قرار میگیرند تا تلنگری باشند بر شرایط امروز.
در «بازیهای شبانه»، تئاتر در تئاتر و بازی در بازی، اتفاق میافتد. قصه در دل قصه روایت میشود؛ زنانی زندانی در مکانی نامعلوم که با قصهگویی زندهاند و از ترس خاموشی، سخن میگویند. صحنه دوّار است و روایت نیز در دایرهای میچرخد که آغاز و پایانش یکی است. داستان تمام نمیشود؛ از سالن بیرون میرود و با تماشاگر ادامه پیدا میکند.
تازهترین نمایش آریان رضایی در مقام کارگردان، سوگنامهای برای زنان بوده که به بلندای تاریخ روایت میشود و قرار است در سالن چهار پردیس تئاتر لبخند روی صحنه برود.
۲۴۲۲۴۲