از قتل روح‌الله تا مرگ کلاته؛ به ما تسلیت نگویید!

تابناک یکشنبه 13 مهر 1404 - 09:51
به ما دیگر تسلیت نگویید، حکم و دستور تازه هم صادر نکنید؛ تسلیت از سوی ماست برای تدبیرهای مرده و دستورهای پس از فاجعه.

از ناامنی منجر به قتل روح‌الله تا ناایمنی منجر به مرگ کلاته. از داغ دل یک دانشجوی به خون خفته در ساحت دانشگاه تهران، تا مرگی که در کمین نخبه‌ای در آزمایشگاهی ناایمن در همان دانشگاه نشسته بود.

 آقای "امید"، در دانشگاه تهران چه خبر است؟ این‌ها نه صرف حادثه‌اند، که زخم‌هایی‌اند از دشنه غفلت و کاهلی. ریشه در خاکی دارد که به جای تدبیر و برنامه، با "ان‌شاءالله" و "امید است" آبیاری شده است. چونان رهگذری که سال‌هاست مسیری پرخطر را می‌پیماید و می‌گوید: «بیست سال است از این راه رفته‌ام و هیچ ناگواری بر من رخ نداده، پس ان‌شاءالله برای آینده هم خطری نیست!» اما کسی نیست که به او نهیب زند: ای بزرگوار! آن‌کس که در پنجاهمین بهار عمرش به کام حادثه فرو رفت، چهل و نه سال و سیصد و شصت و چهار روز را بی‌هیچ گزندی زیسته بود و از مسیرها رد شده بود، اما آن یک روز، آن هجده هزار و دویست و شصت و دومین روز، چون شوکرانی تلخ، همه شادی‌های پیشین را به باد داد و آینده را به تاریکی سپرد. برای خاطر همان یک روز نباید ۵۰سال از آن مسیر رد میشدی... برای احتمال یک حادثه، باید راه حادثه را بست و گرنه بعدش می‌شود تدبیر مرده و بی‌خاصیت.

 

فصل نسخه‌های بعد از مرگ

حالا نوبت مدیران است که این بار دستور ایمن سازی آزمایشگاهها را صادر کنند و تمام. مثل همان دستورهای بود از قتل دانشجوی کوی دانشگاه که همه از ضرورت روشنایی اطراف خوابگاه‌ها   دانشگاه‌ها سخن گفتند و دستور راندند. خبری هم از نتایجش نشد.

مدیران و ای رؤسای ارجمند! مگر نه آن که پس از هر فاجعه، دستورهای "بررسی کنید" و "پیگیری کنید" چون طوماری کهنه، از پستوی غفلت بیرون می‌آید و بی‌هیچ فرجامی به خاک فراموشی سپرده می‌شود؟

 

اگر دلهره‌هایتان واقعی است...

 اگر دلهره‌هایتان پس از هر فاجعه، صادقانه است، گوش فرادهید. بیایید لحظه‌ای به گذشته بنگریم: به روزگاری که هنوز با امروزمان پیوند دارد. روزی که دختری از چنگ اوباش به سوی مرگ می‌گریزد، کارگری در تاریکی معدن طبس جان می‌سپارد، بندری در شعله‌های آتش می‌سوزد، دانشجویی پشت درهای دانشگاه به خون می‌غلتد، و نخبه‌ای در آزمایشگاهی ناایمن، هستی‌اش به تاراج می‌رود. و شما؟ همچنان پشت همان میزهای استوار، همان دستورهای تکراری را زمزمه می‌کنید: «بررسی کنید»، «بازنگری کنید»، «پیگیری کنید»! گویی این سرزمین، هر روز در بی‌تدبیری می‌سوزد و شما تنها به مرهم‌های پس از زخم دل خوش کرده‌اید.

گویی شعار روزگارتان این است: «چو فردا فاجعه‌ای آمد، آن‌گاه به فکر چاره‌ایم!» هر بار که شعله غفلت زبانه می‌کشد، چونان خفتگان در خواب، پس از سوختن خانه، کوزه آب به دست می‌گیرید. از سهراب که چون گلی در دشت، پس از مرگش، پدر به سوگش نشست، تا سیاوش که چون ققنوس در خاکستر خویش سوخت و آن‌گاه خشم کاووس شعله کشید، راه شما نیز همان است: زاری بر مزار سهراب، و نوشدارویی که چون سرابی بی‌فایده است.

از قتل روح‌الله تا مرگ کلاته؛ به ما تسلیت نگویید!

 این "بررسی‌های فوری" شما، چون مرهم نهادن بر زخمی است که دیگر جان از آن پر کشیده؛ چون اشک ریختن بر پیکری است که در خاک خفته، حال آن که زندگان، هر روز، در سایه ترس و دلهره، صدبار می‌میرند.

 

دستورها را پیش از فاجعه صادر کنید

این چه آیین مدیریت است که باید نخست گلی پرپر شود، خونی چون جویبار جاری گردد، فریادی در گلو چون پرنده‌ای گرفتار خفه شود، تا شما از خواب غفلت برخیزید؟ مگر نمی‌بینید که این خانه‌های قولنامه‌ای، این پلاسکوها و علاء‌الدین‌ها، چون غول‌هایی خفته، هر لحظه آماده‌اند تا بر سر مردمان فرو ریزند؟ مگر نمی‌بینید که این مدارس فرسوده، این میدان‌های ناایمن، این راه‌های پرتگاه‌خیز، این خودروهای بی‌جان، این اختلاس‌ها، غارت‌ها و گرانی‌ها، هر روز در کمین قربانی‌ای تازه‌اند؟ مگر نمی‌شنوید که فقر، چون دزدی شب‌رو، خانواده‌ها را از هم می‌پاشد؟ مگر نمی‌دانید که همین اکنون، در گوشه‌ای از این خاک، چراغی خاموش است، آزمایشگاهی چون دام مرگ در کمین است، و دانشجویی با دلی پر از هراس، به سایه‌های اطراف می‌نگرد؟

فجایع این دیار، چون ترجیع‌بندی غم‌انگیز، از آن رو تلخ‌ترند که چون خورشیدی در روز، پیش‌بینی‌پذیرند، اما دریغا، چون رویایی در خواب، پیشگیری‌ناپذیر!

 اگر دلیر میدان عملید، پیشنهادی دارم: تنها دو سه روز، فرمان‌هایتان را پیش از طوفان صادر کنید. فرض کنید فاجعه‌ای که فردا اشکتان را جاری خواهد کرد، امروز رخ داده است. دیر یا زود، آن بلا چون سایه‌ای شوم فرا خواهد رسید. پس بسم‌الله! فرمان دهید، تدبیر کنید! فهرست سایه‌های فاجعه را نیز اگر بخواهید، چون طوماری پیش چشمتان می‌گستریم. شما تنها اراده کنید، که این سرزمین، چون مادری رنج‌دیده، دیگر تاب زخم‌های تازه ندارد.

کاش حال تصویر اول همین صفحه را درک می‌کردید.

مهدی محمدی کلاسر _ دبیر سرویس اجتماعی تابناک 

منبع خبر "تابناک" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.