به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: در اینباره حمید قنبری معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت خارجه خاطرنشان کرد: این روزها برخی رسانهها و جریانها تلاش میکنند با بزرگنمایی «اسنپبک» فضای روانی جامعه را ملتهب کنند؛ گویی که فردا صبح همه درهای تجارت به روی ایران بسته خواهد شد و زندگی مردم زیر و رو میشود. اما کافی است به متن رسمی دولت بریتانیا نگاه کنیم. در «یادداشت توضیحی» که همین چند روز پیش در پارلمان بریتانیا ثبت شده، خودشان صریح نوشتهاند: هزینه اجرای این مقررات برای اقتصاد بریتانیا کمتر از ۱۰میلیون پوند در سال خواهد بود. کمتر از ۱۰میلیون پوند!
در اقتصادی با تولید ناخالص داخلی چندین تریلیون پوندی. این یعنی تجارت مستقیم ایران و انگلیس آنقدر محدود است که حتی بازگشت کامل تحریمهای شورای امنیت هم تغییر چشمگیری در روابط اقتصادی دو کشور ایجاد نمیکند. پس چرا اینقدر بزرگنمایی میشود؟ پاسخ روشن است: جنگ روانی. هدف این است که مردم ایران احساس کنند در محاصره کامل قرار گرفتهاند، امیدشان از آینده بریده شود و تنها گزینهای که برایشان باقی میماند، «تسلیم» باشد. واقعیت اما چیز دیگری است. آنچه امروز در جریان است، بیشتر یک تقابل سیاسی و تبلیغاتی است تا یک تغییر واقعی در معیشت مردم. حتی براساس اسناد رسمی طرف مقابل، تأثیر این اقدامات بر اقتصادشان ناچیز است و بر اقتصاد ما هم بیشتر در سطح «جنگ روایتها» دنبال میشود.
قنبری همچنین با اشاره به هیاهوی قبل از فعالسازی اسنپبک مینویسد: اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟ آن «کوه چه زایید»؟ اعلام کردند حسابهای بانکهای ایرانی در اروپا بسته شده است. در حالی که همگان میدانند اساساً حسابی وجود نداشت که بسته شود. مگر همین جریانها سالها پیش نمیگفتند اگر ایران در فهرست سیاه FATF باشد، دیگر هیچ بانکی با ما کار نخواهد کرد و هیچ حسابی باقی نخواهد ماند؟ پس وقتی ایران مدتها در فهرست سیاه بود، کدام حساب بانکی باقی مانده بود که امروز بسته شود؟ این تناقض آشکار نشان میدهد که بیشتر از واقعیت اقتصادی، با عملیات روانی و جریان رسانهای روبهرو هستیم. واقعیت این است که تحریمهای امروز تا حد زیادی از کارایی افتادهاند. ابزارهای فشار تکراری و بسیاری از راهها برای دور زدن آنها شناخته شده است. «اسنپبک» بیش از آنکه یک تحول واقعی در صحنه اقتصاد باشد، ابزاری خبری است برای ایجاد هراس و تزریق ناامیدی. دشمنان خوب میدانند که اگر بتوانند در ذهن مردم ترس ایجاد کنند، همین ترس میتواند از خود تحریمها موثرتر عمل کند.
جالب آنکه همین جریان رسانهای، در عرصههای دیگر نیز با تناقض عمل میکند: برای مردم ایران، شادی و امید را «نامشروع» میداند و کوچکترین موفقیت داخلی را بیاهمیت جلوه میدهد، اما وقتی ایرانیان خارج کشور جشن بگیرند، آن را پسندیده و حتی مایه افتخار معرفی میکند. رابطه و همکاری ایران با چین و روسیه را «زیانبار و خیانتآمیز» مینامد، اما زمانی که اروپا و آمریکا دقیقاً همین سیاستها را پیگیری میکنند، آن را عقلانیت و آیندهنگری توصیف میکند. به قدرتهای غربی پیام میدهد که ایران را بیشتر تحریم کنید، اما در داخل، جمهوری اسلامی را متهم میکند که «باعث تحریم مردم شده است».
آنچه باید برجسته شود، این است که ایران توانسته در برابر سالها فشار مقاومت کند، ظرفیتهای تازهای در داخل و خارج ایجاد کند و مسیرهای جدیدی برای تعامل با جهان بیابد.