سرویس سیاست مشرق- در روزهای اخیر و پس از اعمال اسنپبک جریان اصلاحات در ایران با شعار عقلانیت و تعامل میکوشد نظام را مجاب کند که برای تأمین "امنیت و رفاه عمومی"، از مواضع بینالمللی و هستهای خود عقبنشینی کرده و به اصطلاح در دکترین بازدارندگی خود تغییر ایجاد کند.
آنها استدلال میکنند که هزینههای پایبندی به آرمانهای کنونی بسیار بالا است و کشور را با بحرانهای جدی مواجه کرده است. این جریان با بهرهگیری از فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی بر لزوم تغییر سیاستها تأکید دارد و معتقد است دیپلماسی هوشمندانه و انعطاف در برابر فشارهای خارجی، تنها راه نجات کشور از بنبست کنونی است. هدف نهایی آنها بازتعریف منافع ملی بر مبنای مصالحه و کاهش تنش با دنیاست.
این رویکرد که همسو با مواضع جدید آمریکاییها علیه ایران است در داخل هوادارانی داشته و شواهدی نیز دارد.
در همین خصوص، عبدالحمید اسماعیلزهی، امام جمعه مسجد مکی زاهدان، در شبکه اجتماعی خود نوشت:
"بازگشت تحریمهای بینالمللی کشور را با بحرانهای جدی و غیرقابل تحمل مواجه کرده است. هیأت مذاکرهکننده نیز بیآنکه دستاوردی داشته باشد، بازگشت مردم خواستار تغییر و اصلاح سیاستهای بیحاصل گذشته بودند، اما هیچ نشانی از عزم و ارادهای در جهت تحقق این مطالبات در مسئولین دیده نمیشود. "
مصطفی هاشمیطبا، فعال اصلاحطلب، در سرمقاله روزنامه شرق با عنوان «مداراگری و میدانداری» نوشته است:
"میدان فقط میدانهای جنگ و نبرد در برخی نقاط خارج از کشور است، دامنه بسیار وسیع دیگری نیز دارد. اگر 'مداراگری' در صحنه جهانی است، در کشور به مروتورزی تبدیل میشود و اگر میدان در برخی نقاط خارج از کشور به معنی جهاد و تلاش در آن مکانها باشد، میدان واقعی در محدوده ایران است. "
محسن رنانی در یادداشت با عنوان «چگونه غنیسازی، ما را در علم هستهای و اقتصاد فقیر کرد؟»، که توسط شبکه رسانهای مصطفی تاجزاده بازنشر داده شد، مدعی شد:
"اکنون فرصتهای نسل جوان به سرعت در حال سوختن است و مغزها و سرمایههای فکری و انسانی ما به سرعت در حال تخلیه یا فرسوده شدن است؛ اینها اصلیترین سرمایههای ماست که باید تضمین کنیم ماندگاریشان را. پافشاری بر غنیسازی اتمی، توان و فرصتهای ما برای غنیسازی خودمان را بیش از این میستاند. "
سید جلال ساداتیان در روزنامه آرمان ملی با اشاره تلویحی به مسئله لزوم عقبنشینی ایران در لوای تغییر سیاست خارجی نوشت:
"آمریکا در شرایط کنونی حتی فرماندهان ارشد خود را برای آمادهباش فراخوانده است. این اقدام نشان میدهد که واشینگتن در پی یافتن بهانهای برای تشدید فشارها و بحرانآفرینی است. در برابر چنین وضعیتی پاسخ مناسب ایران نباید صرفاً تقابل یا انفعال باشد، بلکه باید در چارچوب یک دیپلماسی هوشمندانه تعریف شود؛ دیپلماسیای که امکان همراه کردن کشورهای مختلف را فراهم آورد. "
در مجموع، این گفتمان که حول محور "عقلانیت اقتصادی" و "صلحطلبی" بنا شده است، در پی ایجاد استحاله در گفتمان "مقاومت" و "استکبارستیزی" است. آنها با پیوند زدن مشکلات داخلی به سیاستهای خارجی، راه برونرفت را نه در افزایش قدرت چانهزنی بلکه در انعطاف و عقبنشینی در برابر فشارهای خارجی تعریف میکنند.
معرفی برخی گروههای منتسب به جبهه انقلاب بهعنوان عامل خنثیکننده قدرت تهدیدی ایران
گزارش روزنامه شرق با عنوان «چگونه پاجوشها قدرت تهدید ایران را خنثی کردند»، به قلم داوود حشمتی، عضو حزب اتحاد ملت، به بررسی ادعاهایی پیرامون نقش جریانهای سیاسی منتسب به جبهه انقلاب میپردازد. این گزارش بدون ارائه اسناد محرزه یا تأیید نهادهای رسمی، مدعی شده است که اقدامات این جریانها منجر به تضعیف قدرت بازدارندگی ایران و بازشدن مشت نظام در مقابل طرفهای غربی شده است. نگارنده با استناد به اظهارات نمایندگان مجلس شورای اسلامی، استدلال میکند که طرحهای خروج از NPT (پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای) که از سوی این جریان مطرح شده، نه تنها محقق نشده، بلکه به "بازی باخت باخت برای ایران" تبدیل شده است.
تحلیل ریشههای حملات اصلاحطلبان به جبهه انقلاب
حملات اخیر اصلاحطلبان به نیروهای جبهه انقلاب را میتوان در چند محور کلیدی تحلیل کرد:
۱- رقابت گفتمانی در سیاست خارجی و هستهای: گزارش شرق بازتابدهنده تقابل دو گفتمان در عرصه سیاستگذاری هستهای است. جریان اصلاحطلب با محوریت «دیپلماسی تعاملی» و «قدرت چانهزنی مبتنی بر تعهدات بینالمللی»، اقدامات جبهه انقلاب را تهدیدی برای انزوای بیشتر ایران و کاهش مانورهای دیپلماتیک میداند.
۲- منازعه بر سر مدیریت بحرانهای اخیر: بحرانهای اخیر منطقهای و بینالمللی ایران، از جمله فعالسازی مکانیسم ماشه، به عرصهای برای رقابت جریانهای سیاسی تبدیل شده است.
۳- جابجایی در معادلات درونی قدرت: حملات لفظی اصلاحطلبان، که با عنوان «پاجوشها» برچسبزنی میشوند، به نظر میرسد بخشی از تلاش برای بازتعریف نقشآفرینی جریانهای سیاسی در ساختار قدرت است.
در جمعبندی نهایی گزارش، تحولات و مباحث مطرح شده در قالب یک پارادایم کلی تقابل گفتمانی بر سر هویت و مسیر راهبردی «نظام» خلاصه میشود. گفتمان نخست که توسط جریان اصلاحات نمایندگی میشود، با محوریت «عقلانیت اقتصادی و امنیت داخلی»، تمامی مشکلات ساختاری کشور، از جمله تحریمها، فشارهای بینالمللی و بحرانهای معیشتی، را به طور مستقیم به سیاستهای کلان در عرصه هستهای و منطقهای مرتبط میداند. این جریان با بهرهگیری از فضای رسانهای و تولید محتوای گسترده، در پی ایجاد یک تغییر پارادایم از «مقاومت و استکبارستیزی» به «صلحطلبی و تعامل» است.
استدلال محوری آنان این است که تداوم مسیر کنونی نه تنها قدرت چانهزنی و بازدارندگی کشور را افزایش نداده، بلکه با تحمیل هزینههای گزاف، غنیسازی واقعی نیروی انسانی و توسعه داخلی را قربانی کرده است. نقل قولهای تحلیل شده از چهرههایی مانند هاشمیطبا، رنانی و ساداتیان، همگی در جهت بازتعریف مفاهیمی چون امنیت ملی، منفعت و قدرت و تقدمبندی «میدان داخلی» بر «میدان خارجی» است.
در این راستا، حتی استناد به چهرهای مانند کیسینجر و توصیه به چشمپوشی از یک آرمان مهم، نشان از عمق تغییر مورد نظر این جریان دارد که عقبنشینی راهبردی در برابر فشار خارجی را نه یک شکست، بلکه یک عقلانیت ضروری برای نجات کشور قلمداد میکند.
آنچه در ذهن چپها میگذرد ایجاد تصویری از یک کشمکش عمیق و سیستماتیک را ترسیم است که در آن دو دیدگاه کاملاً متعارض در مورد چگونگی نجات کشور از بنبست کنونی در حال رقابت برای جذب افکار عمومی و تاثیرگذاری بر مراکز تصمیمگیری هستند.
نتیجه این نبرد گفتمانی، مسیر آتی بازدارندگی ایران، تعریف جدیدی از منافع ملی و تراز آن را برای سالهای آینده تعیین خواهد کرد، در این کشمکش آنچه دست ایران را پر خواهد کرد دکترین جدید بازدارندگی است که اساس هویتی داشته و معادلات چیده شده را متوازن خواهد کرد، این امر دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد!