خبرگزاری مهر - گروه استان ها- ایمان مهتران: شهید سید مجید نجفی از جوانان مؤمن، انقلابی و حقطلب استان کرمانشاه بود که در طول زندگی کوتاه اما پربرکت خود، همواره با صراحت و شجاعت در برابر ظلم ایستاد و دفاع از مظلومان را وظیفهای انسانی و دینی میدانست. او نه تنها در عرصه علمی و دانشگاهی به عنوان یک حقوقدان پرتلاش شناخته میشد، بلکه در میدان عمل نیز با روحیهای جهادی در مسیر آرمانهای انقلاب اسلامی گام برمیداشت.
نجفی در مواضع خود بارها حملات رژیم صهیونیستی به ملتهای مظلوم منطقه را به عنوان مصداق روشن نقض حقوق بشر محکوم کرده بود. او باور داشت که تنها راه مقابله با این تجاوزها، «مقاومت و اتحاد ملتها» است؛ راهی که به اعتقاد وی، میتواند کرامت و عزت امت اسلامی را پاس بدارد.
این شهید بزرگوار در تاریخ ششم فروردین ۱۳۷۸ در شهرستان چگنی استان لرستان چشم به جهان گشود و دوران کودکی و نوجوانی خود را در شهرستان صحنه از توابع استان کرمانشاه سپری کرد. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و سپس تحصیل دانشگاهی خود، در رشته حقوق را با موفقیت پشت سر گذاشت و در زمره دانشآموختگان جوان اما متخصص این دیار قرار گرفت.
پس از پایان تحصیلات دانشگاهی، سید مجید نجفی با حضور در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، خدمت در سنگر دفاع از میهن و آرمانهای انقلاب را برگزید. او در منطقه میانراهان مشغول به خدمت بود و در همین جایگاه نیز مسیر شهادت برایش رقم خورد.
سرانجام در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۴۰۴، طی حمله ددمنشانه رژیم صهیونیستی به محل خدمت نیروهای سپاه، این جوان انقلابی جان خویش را تقدیم آرمانهای اسلام و انقلاب کرد و به کاروان شهیدان پیوست. یاد و نام او امروز به عنوان الگویی برای ایستادگی، ایمان و پایبندی به حق در دل مردم استان کرمانشاه و سراسر ایران اسلامی زنده است.
آرزوی فرزندم شهادت در راه ولایت بود
پدر شهید سید مجید نجفی در گفتگو با خبرنگار مهر با یادآوری خاطرات فرزندش میگوید: مجید از همان کودکی بچهای اجتماعی، خونگرم و درسخوان بود. چه در دوران دبستان، چه در نوجوانی و چه در دانشگاه، همیشه با همه اعضای خانواده و اطرافیان مهربان و دلسوز بود. او در تمام مراسمات انقلابی که حضرت آقا تأکید داشتند، شرکت میکرد و هیچگاه نسبت به ارزشهای نظام بیتفاوت نبود.
وی با اشاره به ویژگیهای اخلاقی فرزندش ادامه میدهد: مجید در کنار کار و تحصیل، تلاش میکرد رضایت همسایگان و فامیل را جلب کند. او بسیار به پدر و مادر خود احترام میگذاشت و در طول ماه دو بار به زادگاهش سفر میکرد تا خانواده و دوستانش را ببیند. اخلاقش سرسخت اما در عین حال صمیمی بود؛ مخصوصاً در شرکت در مراسمهای انقلابی مانند روز قدس و راهپیمایی ۲۲ بهمن که بسیار مورد تأکید مقام معظم رهبری است.
پدر شهید نجفی با بیان آخرین دیدار خود با فرزندش میگوید: روز بیستونهم خرداد، صبح زود ساعت هشت صبح با ما خداحافظی کرد و گفت مأموریتی دارد و باید به سپاه دینور برود. ساعت ۹:۳۰ حرکت کرد و من ساعت ۱۰ با او تماس گرفتم؛ گفت بابا من ساعت ۱۱:۳۰ میآیم و چند کار اداری دارم. اما بعد از آن هر چه تماس گرفتم جواب نداد تا یکی از دوستانم از شهرداری زنگ زد و گفت آقای نجفی سریع به بیمارستان بیا، ظاهراً به سپاه دینور حمله موشکی شده است.
وی با بغض میافزاید: مجید همیشه میگفت آرزو دارم شهید شوم. حتی زمانی که به کربلا رفت، از امام حسین (ع) این آرزو را خواست. چند روز قبل از شهادتش هم رفتار و افکارش طوری بود که نشان میداد در خط شهدا قرار گرفته است. بعد از شهادتش چندین بار در خواب به من آمد و گفت بابا من جایم خیلی خوب است و نگران من نباشید. حتی به خواهرزادهام هم در خواب گفته بود که از پدرم بخواهید وقتی سر قبر من میآید، زیاد ناراحت نشود.
پدر این شهید بزرگوار در پایان سخنانش تأکید میکند: صحبت پایانی من این است که مسئولان نظام مقدس جمهوری اسلامی و دستاندرکاران کشور پشت سر حضرت آقا باشند و هیچ کوتاهی در دستورات ایشان نکنند. ما هرچه داریم از رهبر فرزانه انقلاب داریم و هر مسئولی اگر کوتاهی کند، در واقع از خط شهدا خارج شده است.
پسرم تا آخر در خدمت مردم بود؛ افتخار میکنم که شهید شد
مادر شهید سید مجید نجفی در گفتگو با خبرنگار مهر، با حالی پر احساس و آکنده از اندوه، ضمن بازخوانی خاطراتی از ویژگیهای اخلاقی و رفتاری پسرش، شرح داد که چگونه مجید از کودکی عطوفت و همدلی نسبت به دیگران داشت و همواره از توان خود برای کمک به نیازمندان استفاده میکرد.
مادر شهید با لحنی بغضآلود گفت: پسرم خیلی پسر خوب، مهربان و زحمتکشی بود. همیشه با مردم مهربان بود و به بقیه کمک میکرد. یکبار که مقداری پول به او دادم، رفت برای همسایهمان که وضعیتش ضعیف بود خرید کرد.
وی حضور مجید در مسجد و میز خدمت پنجشنبهها را از شاخصههای همیشگی فرزندش برشمرد و افزود: او میگفت مامان من دارم درس میخوانم تا به مردم خدمت کنم؛ باید به کسانی که توان ندارند کمک کنم. تا ساعت دو و نیم یا سه بعد از ظهر در مسجد میماند و به مردم خدمت میکرد.
مادر شهید درباره آخرین روزهای قبل از شهادت توضیح داد: صبحِ آن روز مجید آمده بود که بریم منطقه خودمان خرم آباد و گفت مادر آمادهای برویم؟ بعد تلفنش زنگ خورد و گفت تا شما آماده میشوید من یک ساعت کار دارم، میروم و برمیگردم.
وی ادامه داد که پس از چند تماس بیپاسخ و شنیدن خبر حمله، خانواده به بیمارستان رفتند: وقتی متوجه شدیم دینور موشکخورده، فوری به بیمارستان رفتیم. هر آمبولانسی که میرسید، من میرفتم داخلش را نگاه کنم شاید مجید زخمی باشد، اما رئیس بیمارستان آمد و گفت ناراحت نشوید؛ خانواده نجفی، شهادت مجید مبارک باشد. گفتند با اولین آمبولانس او را به سردخانه فرستادهاند.
مادر شهید با اشاره به احساس خود در لحظه مواجهه با این خبر اضافه کرد: وقتی صبح زود دیدم سرداران عزیز شهید شدهاند، گفتم پسرم همراه چه عزیزانی شهید شده است. این کار جنایتکاران است؛ فکر کردند اگر آدمهایی را بکشند، انقلاب تمام میشود، اما برعکس پایهمان مستحکمتر میشود.
وی در ادامه از تجربه رؤیاها و آرامش پس از شهادت یاد کرد: بعد از چهلهم شهید یک شب خواب دیدم دارد اینور و آنور میرود و میگفت دارم به مردم کمک میکنم؛ مردم نیازمندند و باید به آنها کمک کنیم.
در بخش پایانی این گفتگو، مادر شهید با افتخار و سرافرازی از فرزندش یاد کرد و به فرماندهان و مردم پیام داد: پسر عزیزم دلسوز و مهربان بود؛ خیلی افتخار میکنم که شهید شد. سرم بلند است که برای این آب و خاک زحمت کشید. آرزوی خود او هم همیشه این بود که به فیض شهادت نائل شود و اکنون به آرزویش رسید. انشاءالله خداوند دست ما را هم در دنیا بگیرد.
مجید از کودکی وقف خدمت به مردم بود
برادر شهید سید مجید نجفی در گفتگو با خبرنگار مهر، تصویری روشن از برادری مسئول، متعهد و پرشور برای خدمت به مردم ارائه داد که از کودکی به یاری نیازمندان میاندیشید و در عمل هم دلبستگیاش را نشان میداد.
وی با یادآوری خاطرات کودکی گفت: مجید از ابتدا علاقه شدیدی به کمک کردن به دیگران داشت. همیشه میپرسیدم چرا این طرف و آن طرف میروی؟ او با قاطعیت میگفت: داداش، تا وقتی در این دنیا هستیم باید سعی کنیم به مردم خدمت کنیم و به دیگران کمک کنیم. این دغدغه اخلاقی، به گفته برادر شهید، همراه با استعداد و جدیت در تحصیل بود؛ وی اضافه کرد: مجید جزو نوابغ بود، همیشه شاگرد اول و نخبه مدرسه بود و ما تمام تلاشمان را کردیم که او را به جایگاهی برسانیم.
برادر شهید از آرزوهای حرفهای مجید نیز گفت و یادآور شد که او همیشه میخواست وکیل شود تا بتواند به محرومان کمک کند: مجید بارها میگفت وقتی وکیل شدم، تا آنجا که بتوانم از حقوق کسانی که دستشان کوتاه است دفاع خواهم کرد.
وی تحصیلات مجید را یادآور شد و افزود: شهید کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه آزاد اسلامی شهرستان کنگاور گرفته و پس از آن در نمایندگی حقوقی سپاه شهرستان صحنه در دادگستری مشغول به کار شده بود. به گفته برادر، مجید در آستانه قرار گرفتن در مسیر استخدام رسمی بود و همواره از امکان تأمین مالی از طریق شغل برای کمک به خانواده و خانه صحبت میکرد. او میگفت وقتی استخدام شوم، میتوانم به پدر و مادر کمک کنم.
بخش اصلی این روایت به صبح حادثه اختصاص دارد؛ برادر شهید ماجرای آن روز را اینگونه شرح داد: من آن روز سر کار بودم. حوالی ساعت ده یک گردشگر پرسید اینجا امن است؟ بعد گفت قرار بوده بروند میانراهان و آنجا را زدهاند. من اصلاً خبر نداشتم. بلافاصله راهی بیمارستان شدم؛ بیمارستان پر از زخمی و آمبولانس بود و ماشینها و آشنایان همه آنجا تجمع داشتند.
وی ادامه داد: هر بار آمبولانس میرسید به در آمبولانس میدویدم تا شاید مجید را زخمی پیدا کنم و به خانواده دلگرمی بدهم؛ اما پس از چندین آمبولانس و در یکی از آخرین آمبولانس ها، وقتی در آمبولانس را باز کردم، صحنهای را دیدم که تا امروز از یادم نمیرود: دو سه نفر از رفقایش هم با او بودند. وقتی در آمبولانس را باز کردم صحنه خیلی وحشتناکی دیدم؛ برادرم زیر دو نفر دیگر کنار آمبولانس افتاده بود، دستش روی صورتش بود و بدنش هم مشخص نبود. ابتدا او را نشناختم، اما وقتی کفش و شلوارش را دیدم دیگر واقعیت تلخ شد.
وی با صدای شکسته توصیف کرد: راه بیمارستان تا سردخانه برایم مانند یک سال گذشت؛ بزرگترین غمی که تا امروز تجربه کردم از دست دادن برادرم بود؛ اما در کنار اندوه، افتخار میکنم که او در راه وطن قدم برداشت و به آرمانهایش وفادار بود.
برادر شهید در بخش دیگری از این گفتگو به تأثیر حضور مجید در فضای خانوادگی و اجتماعی اشاره کرد: مجید همیشه صبحها مرا تا محل کار همراهی میکرد و ظهرها هم میآمد دنبالم؛ الآن که دیگر نیست، هر وقت به محل کار میروم جلوی چشمم تصویر اوست و نمیتوانم این فقدان را هضم کنم. ما سالها کنار هم زندگی کردیم؛ هم اتاقی بودیم، با هم شوخی میکردیم و حالا نبودنش قابل توصیف نیست؛ قلبم ترک خورده است.
در پایان گفتگو، برادر شهید پیام روشنی برای مردم و مسئولان بازگو کرد: ما برای این آب و خاک جان میدهیم اما خاک را نمیدهیم. هر نگاه خصمانهای نسبت به این خاک باشد، با مشت محکم مردم ایران روبهرو خواهد شد. من به حضور در جمع خانوادههای شهدا افتخار میکنم و از همه مردم میخواهم رهرو خون شهدا باشند تا آسیبی به کشور وارد نشود.
شهید سید مجید نجفی نمونهای روشن از جوانان مؤمن، انقلابی و حقطلب کرمانشاه است که از سالهای کودکی تا روز شهادت، زندگی خود را وقف خدمت به مردم و دفاع از آرمانهای انقلاب کرد. او با پشتکار علمی و اخلاقی، در قامت یک حقوقدان دغدغهمند و پاسداری فداکار، هم در میدان دانش و هم در عرصه جهاد حضوری پررنگ داشت و سرانجام در حمله رژیم صهیونیستی در ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ به آرزوی دیرینهاش، شهادت، رسید. روایتهای پدر، مادر و برادرش نشان میدهد که او نه تنها در خانواده، بلکه در جامعه نیز مظهر مهربانی، مسئولیتپذیری و ایستادگی در برابر ظلم بود و یادش امروز الگویی ماندگار برای جوانان ایران اسلامی و همه مشتاقان مسیر حق و حقیقت به شمار میرود.