امسال برای اولین بار از زمان پایان جنگ جهانی دوم، یک تیپ زرهی ارتش آلمان به طور دائمی در یک کشور دیگر مستقر شده و مأموریت دارد به عنوان بخشی از برنامه «حضور پیشرو تقویتشده» ناتو (EFP) به تقویت بازدارندگی و حفظ امنیت کشورهای عضو ناتو در جناح شرقی این پیمان کمک کند.
به گزارش خبرآنلاین، روز ۲۲ مه ۲۰۲۵، هشت دهه پس از پایان اشغال لیتوانی توسط آلمان نازی، شهروندان این کشور در خیابانهای ویلینیوس گرد هم آمدند تا رژه تانکهای آلمانی را جشن بگیرند.
امسال برای اولین بار از زمان پایان جنگ جهانی دوم، یک تیپ زرهی ارتش آلمان به طور دائمی در یک کشور دیگر مستقر شده و مأموریت دارد به عنوان بخشی از برنامه «حضور پیشرو تقویتشده» ناتو (EFP) به تقویت بازدارندگی و حفظ امنیت کشورهای عضو ناتو در جناح شرقی این پیمان کمک کند.
استقرار دائمی نیروهای نظامی آلمان در خارج از مرزها یکی از اولین نشانههای آشکار «سایتنونده» به معنای «نقطه عطف» است؛ طرحی برای ایجاد تغییری اساسی در رویکرد آلمان نسبت به مسائل دفاعی و سیاست بینالملل که در سال ۲۰۲۲ اولاف شولتس، صدراعظم وقت این کشور از آن رونمایی کرد.
بر اساس گزارش اندیشکده چتمهاوس، حمله نظامی تمامعیار روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، برای کشورهای اروپایی به مثابه یک زنگ بیدارباش بود که باید هر چه سریعتر توان دفاعی خود را برای مقابله با یک تهاجم احتمالی آماده کنند. برای آلمان، این تغییر معنای بسیار فراتری داشت. این کشور که از زمان پایان جنگ جهانی دوم تمرکز خود را بر رشد اقتصادی و ایجاد امنیت از طریق همکاریهای اقتصادی معطوف ساخته و دههها تلاش کرده بود تا تصویر خود را از آغازگر دو جنگ جهانی به بازیگری صلحجو و غیرنظامی تغییر دهد، حالا باید با صرف بودجهای عظیم، به بازسازی و گسترش نیروهای نظامی خود میپرداخت.
۳۵ سال قبل، بسیاری از رهبران اروپایی نگران بودند که اتحاد دوباره آلمان شرقی و آلمان غربی کشوری «بیش از اندازه قدرتمند» را ایجاد کند که در آینده تهدیدی برای همسایگان باشد اما تأثیر دو موضوع حمله نظامی روسیه به اوکراین و کاهش تمایل آمریکا به نقشآفرینی در حفظ امنیت اروپا بر مردم و سیاستمداران قاره سبز چنان عمیق بود که حالا مشتاقانه از بزرگتر شدن نیروهای مسلح آلمان استقبال میکنند.
با گذشت سه سال از «نقطه عطفی» که آغاز روند تغییر در نگاه آلمان به موضوعات دفاعی بود، آلمانیها به رغم کسب موفقیتهای اولیه در مسیر توسعه توان دفاعی، با چالشهای زیادی مواجه هستند.
در سه سال گذشته، اصلاحات گستردهای در سیاست دفاعی و امنیتی آلمان صورت گرفته که تداوم آنها نشاندهنده عزم جدی برای ایجاد یک تحول پایدار است. در این مسیر، موفقیتهای اولیه قابل توجهی نیز حاصل شده است؛ از جمله تعهد برلین به سرمایهگذاری هنگفت در تولید داخلی تجهیزات نظامی و آغاز اصلاحات در سیستم تدارکاتی ارتش که به کندی و بوروکراسی شهرت داشت. همزمان، قوانینی برای سرعت بخشیدن به ساختوساز در پایگاههای نظامی در حال تدوین است.
در بعد اجتماعی نیز، دولت با تشویق همکاری میان نیروهای مسلح و مردم، به دنبال تقویت تابآوری مدنی است. در همین راستا، «طرح عملیاتی برای آلمان» با الگوبرداری از کشورهایی چون استونی، در پی ایجاد یک رویکرد «دفاع جامعهمحور» است. کسب این دستاوردهای چشمگیر در مدتی کوتاه، نشان میدهد که آلمان گامهای بلندی برای تبدیل شدن به یک قدرت نظامی بسیار قویتر برداشته است.
با این وجود، این مسیر خالی از چالش نیست. سیستم دفاعی آلمان هنوز با مشکلات جدی دستوپنجه نرم میکند. وضعیت نامناسب تجهیزات نظامی که در دهه اخیر بارها خبرساز شده، وابستگی به آمریکا در تأمین تجهیزات و ضرورت فاصله گرفتن از ارزشهای قدیمی سیاست خارجی آلمان از جمله این چالشهاست.
آلمان نیز همگام با بسیاری از کشورهای اروپایی، بودجه دفاعی خود را به شکل چشمگیری افزایش میدهد و قصد دارد آن را از ۸۶ میلیارد یورو در سال ۲۰۲۵ به ۱۰۸.۲ میلیارد یورو در سال ۲۰۲۶ برساند. اما پرسش اصلی این است که آیا این سرمایه عظیم به شکلی هوشمندانه هزینه خواهد شد؟ سابقه آلمان در این زمینه چندان درخشان نیست. فرآیند تدارکات نظامی این کشور پیش از اصلاحات، به دلیل بوروکراسی پیچیده و کندی طاقتفرسا شهرت داشت؛ تا جایی که بحث بر سر خرید پهپادهای مسلح «هرون» در پارلمان این کشور بیش از یک دهه به طول انجامید.
علاوه بر کندی، این سیستم گرایش به انتخاب سیستمهای تسلیحاتی سفارشی و بسیار پیچیده داشت که اغلب به نتایجی پرهزینهتر و غیرقابلاطمینانتر از پیشبینیها منجر میشد. خودروی رزمی «پوما» و کمبود قطعات یدکی جنگنده «یوروفایتر تایفون» که در مقطعی کارایی آن را به تنها ۴ فروند از ۱۲۸ فروند کاهش داد، نمونههای بارزی از این انتخابهای ناموفق هستند.
این چالشها با ورود آلمان به پروژههای مشترک اروپایی، ابعاد پیچیدهتری به خود میگیرد. رویکرد سنتی آلمان در تأکید بر همکاریهای بینالمللی، در پروژههایی مانند «ابتکار سپر آسمان اروپا» خود را نشان میدهد. با این حال، همین پروژهها یک دوراهی اساسی را برای کل اروپا نمایان میسازند: آیا باید برای مقابله با اختلال در زنجیره تأمین، تنوع سیستمهای تسلیحاتی را حفظ کرد یا برای کاهش هزینهها به سراغ تولید انبوه و استانداردسازی رفت؟
ریشه این مشکل در تفکری است که در سراسر اروپا رواج دارد: سرمایهگذاریهای دفاعی باید مستقیماً به اقتصاد محلی سود برسانند. این نگرش به رقابتهای داخلی پرهزینه و دوبارهکاری در ناتو دامن زده است. پروژههای رقیب برای ساخت جنگنده نسل بعد (GCAP در برابر SCAF) یا موشکهای دوربرد (ELSA در برابر Storm Shadow) مصداقهای بارز این اتلاف منابع هستند.
با توجه به تهدید جدی روسیه و ابهام در مورد تعهدات امنیتی آمریکا، منطق حکم میکند که اروپا به جای پروژههای موازی، بر طرحهای واحد و مشترک تمرکز کند تا با تولید بیشتر، هزینهها را کاهش دهد. در این میان، آلمان به عنوان یک قدرت اقتصادی پیشرو، وظیفه دارد از نفوذ خود برای هدایت اروپا به سمت همکاری سازنده و جلوگیری از این دوبارهکاریهای پرهزینه استفاده کند.
بزرگترین چالش پیش روی آلمان، «زمان» است. بر اساس برآوردهای اطلاعاتی، در حالی که بسیاری از پروژههای تسلیحاتی کلیدی اروپا، مانند سامانه تهاجمی دوربرد ELSA، تا سال ۲۰۳۵ عملیاتی نخواهند شد، روسیه ممکن است ظرف پنج سال آینده برای یک درگیری نظامی با ناتو آماده شود،. این شکاف زمانی بسیار خطرناک است و برلین را وادار میکند تا برای پر کردن آن، به دنبال راهحلهای فوری باشد.
یک راهکار، خرید تجهیزات آماده (off-the-shelf) است. این رویکرد میتواند تسلیحات مورد نیاز را سریعتر در دسترس قرار دهد، اما چالشهای جدیدی به همراه دارد. تأمین تجهیزات از منابع مختلف، به ویژه از خارج از ناتو، قابلیت همکاری متقابل (Interoperability) نیروها را تضعیف کرده و لجستیک تأمین قطعات یدکی در میدان نبرد را به کابوسی پیچیده تبدیل میکند.
تصمیمگیری در این حوزه بسیار حساس است، زیرا هر انتخاب اشتباهی میتواند تا دههها بر توان رزمی آلمان و ناتو تأثیر منفی بگذارد.
در کنار چالشهای نظامی و صنعتی، آلمان با مسائل مهمی در عرصه داخلی نیز مواجه است. اگرچه جنگ اوکراین نگرش عمومی را نسبت به ارتش و تهدید روسیه تغییر داده، اما در این میان، یک تهدید سیاسی جدی در حال رشد است: افزایش محبوبیت حزب راستگرای افراطی آلترناتیو برای آلمان (AFD).
این حزب که متهم به ترویج روایتهای کرملین است، تهدیدی مستقیم برای سیاست خارجی و تعهدات امنیتی آلمان محسوب میشود. اگر AfD بتواند در دولت آینده نقش مهمی ایفا کند، تعهد برلین به حمایت از اوکراین و سیاست بازدارندگی در برابر روسیه به شدت به خطر خواهد افتاد.
با وجود تمام این چالشها، آلمان در یک موقعیت تاریخی قرار گرفته است. بحران کنونی، فرصتی بیسابقه برای اصلاحات ریشهای در ساختار دفاعی و فرآیندهای تدارکاتی فراهم کرده که مدتها به تعویق افتاده بود. آلمان به عنوان بزرگترین اقتصاد اروپا و با حس مسئولیتپذیری جدیدی که پیدا کرده، در جایگاهی منحصربهفرد قرار دارد تا به موتور محرک تسلیح مجدد اروپا تبدیل شود؛ نیازی که ناتو به شدت آن را احساس میکند.
موفقیت اروپا در گرو توانایی دولت آلمان برای اولویت دادن به امنیت جمعی است. از نگاه اروپاییها، اگر برلین بتواند این مسیر را با قاطعیت طی کند، اروپا شانس آن را خواهد داشت که با چالشهای دوگانه، یعنی روسیهای متجاوز و آمریکایی که تمرکزش را از اروپا برداشته، مقابله کند. اما اگر آلمان در این بزنگاه تاریخی بلغزد، آینده این قاره بسیار تاریک و مخاطرهآمیز خواهد بود.