عصر ایران ؛ جعفر محمدی* - یادداشت اخیر من با عنوان "آقای پزشکیان! استعفا می کنید یا توضیح می دهید؟" گویا به مذاق اصلاح طلبان خوش نیامده است؛ از جمله در یکی از رسانه هایشان پس از تعریضی به من مرقوم فرموده اند:
«نوشته است پزشکیان اگر نمیتواند وعدههایش را محقق کند، یا به مردم توضیح دهد که چرا نمیتواند وعدههایش را محقق کند یا از سمت ریاست جمهوری استعفا کند!
پیشنهاد آقای محمدی در ظاهر نشانهای از مطالبهگری رسانهای است، اما در بطن خود خطی است که کشور را وارد بحران میکند و اشکال تحلیلی هم دارد. تقلیل ناکامی به کنش فردی، سادهسازی مسئلهای پیچیده است. ناکامی در تحقق وعدهها، بیش از آنکه ناشی از ضعف اراده باشد، محصول محدودیتهای ساختاری، فشارهای خارجی و بحرانهای مزمن اقتصادی است.
تقلیل سیاست به کنش فردی استعفا، زمانی معنا دارد که ناکامی ناشی از فساد، بیکفایتی یا خیانت به اصول باشد اما پزشکیان تمام تلاش خود را برای عدم بازگشت تحریمها، رفع فیلترینگ، برچیدن گشت ارشاد و بازگشت دانشجویان اخراجی انجام داد. در برخی موفق شد در برخی نه.»
در این باره ابتدا از نگارنده نقد فوق، سپاسگزارم و سپس نکات زیر را معروض می دارم:
1 - به استناد حرف های خود آقای پزشکیان که فیلمش را هم ضمیمه یادداشتم کرده بودم، از ایشان خواسته بودم به وعده اش عمل کند. وعده ایشان هم این بود "اگر به هر علتی نتوانم وعده هایم را محقق کنم، کنار می روم".
نکته این جاست که اگر یادآوری وعده یک کاندیدای ریاست جمهوری، کشور را وارد "بحران" می کند، اساساً آن کاندیدا اشتباه کرده که وعده ای داده که یادآوری اش به بحران می انجامد!
بنابراین، این گزاره، از بن نادرست است. آنچه کشور را وارد بحران می کند، عدم تحقق وعده هایی است که در مردم امید آفرید و اگر محقق نشوند، فراتر از هر چیزی، امید یک ملت را بر باد می دهند و ملت بی امید یعنی فروپاشی جامعه ؛ بحران این است، نه آن.
2 - پیشنهاد من به پزشکیان این بود که اگر برای انجام وعده هایش وقت بیشتری نیاز دارد، به مردم توضیح دهد و زمان مشخص کند. اگر هم واقعاً به این جمع بندی رسیده که نمی شود یا نمی گذارند، کنار برود.
به نظر نمی رسد اجرای هر کدام از این دو، کشور را وارد بحران کند. اگر پزشکیان بگوید برای تحقق فلان کار، این مسیر را طی کرده ام ، این موانع وجود دارد و می کوشم تا مثلاً یک سال آینده محقق اش کنم، آیا کشور بحرانی می شود؟!
حتی اگر استعفا هم کند، هیچ اتفاقی نمی افتد. مگر وقتی هلی کوپتر رئیس جمهور وقت سقوط کرد و رئیسی به رحمت خدا رفت، کشور بحرانی شد که با استعفای احتمالی پزشکیان وارد خط بحران شود؟!
البته کشور نه، ولی کسانی که از رهگذر شکل گیری دولت اصلاح طلبان به نان و نوایی رسیده اند، حتما دچار بحران می شوند، همان طور که حال و روز منتفعان دولت رئیسی نیز بعد از سقوط هلی کوپتر و برهم خوردن برنامه هایشان، بدجوری وخیم شد.
3 - نوشته اند: "تقلیل ناکامی به کنش فردی، سادهسازی مسئلهای پیچیده است."
این حرف درستی است اما چه دردی از کشور دوا می کند؟ همان طور که در یادداشتم نوشته بودم، این که ضعف های پزشکیان یا دولتش مانع تحقق وعده هاست یا عوامل فرادولتی عامل این امرند، در خروجی کار تفاوتی ایجاد نمی کند. من هم مانند بقیه مردم ایران می دانم که ساختارهای برون دولتی، در بسیاری از حوزه ها، نقش قوی تر از دولت دارند ولی حرفم این است که حتی اگر هیج قصور و تقصیری متوجه پزشکیان و دولتش نباشد ولی این دولت بی عیب و نقص، نتواند به دلایل بیرونی کار کند، چرا باید ادامه دهد؟
ما رئیس جمهور انتخاب نمی کنیم که فقط رئیس جمهور انتخاب کرده باشیم و باری به هر جهت چهار سال ریاست کند، بلکه برای این به او رأی می دهیم که چهار سال کار کند و کشور را پیش ببرد. حال اگر نتوانست (ولو بر اثر مانع تراشی های خارج از دولت) چرا باید وقت خود و مردم و کشور را چهار سال هدر دهد؟
البته من نمی گویم رئیس جمهور در برابر کارشکنی ها جا بزند و صحنه را خالی کند. او مستظهر به رأی ملت است و باید با اقتدار و صراحت با کسانی که چوب لای چرخ دولت می گذارند برخورد کند و اگر لازم شد، با اسم و رسم موضوع را با مردم در میان بگذارد. اگر رئیس جمهور چنین عُرضه و اقتداری از خود نشان دهد، حتماً بسیاری از سنگ اندازان و جرین های ضدمردمی عقب خواهند نشست و کار ملک و ملت پیش خواهد رفت و نیازی هم به استعفا نخواهد بود.
اما اگر رئیس جمهور نتواند به وعده هایش عمل کند، اراده، جرأت یا توان مقابله با مانع تراشان را نداشته باشد و به مردم هم توضیح ندهد و از آنها کمک نخواهد و وعده هایی که ملتی بدان ها رأی داده اند یکی یکی زیر آوار ناامیدی دفن شوند، چرا باید بماند و همچنان راه بی ثمر را بپیماید؟ واقعاً چرا؟ فقط برای پر شدن پیمانه چهار ساله؟!
4 - نوشته اند: "تقلیل سیاست به کنش فردی استعفا، زمانی معنا دارد که ناکامی ناشی از فساد، بیکفایتی یا خیانت به اصول باشد."
کسی که فاسد، بی کفایت یا خائن است، هرگز به استعفا فکر هم نخواهد کرد ؛ چنان شخصی باید برکنار، محاکمه و مجازات شود.
استفعا امری است شرافتمندانه که طی آن، فرد از کارش کناره می گیرد چون نمی تواند آن را به نحو احسن انجام دهد. بنابراین، اگر خدای ناکرده، پزشکیان فاسد و بی کفایت و خائن بود، پیشنهادم حتماً استعفا نبود.
5 - مرقوم کرده اند"پزشکیان تمام تلاش خود را برای عدم بازگشت تحریمها، رفع فیلترینگ، برچیدن گشت ارشاد و بازگشت دانشجویان اخراجی انجام داد. در برخی موفق شد در برخی نه."
خب! من هم که همین ها را نوشته ام : او برخی وعده ها را عملی کرده که دست مریزاد و برخی را نه. درباره محقق نشده ها هم پیشنهادم همان هست که نوشته ام: توضیح یا کناره گیری تا به قول خودش، عمر را تلف نکند.
6 - این که چنان پیشنهادی به پزشکیان داده ام به معنای رویگردانی یا ناامیدی از او - تا کنون - نیست. من همچنان پرشکیان را صادق ترین و بی شیله پیله ترین سیاستمدار ایران می دانم ( و امیدارم کاری نکند که این تصویر که هنوز در ذهن بسیاری از او نقش بسته است، مخدوش شود) . اگر انتخابات 1403 با همان کاندیداها و در همان فضا، 10 بار هم تکرار شود، من باز هم به پزشکیان رأی خواهم داد چرا که معتقدم برخی نامزدها، حتی توانایی مدیریت یک گله کوچک بز یا اداره یک نانوایی را هم ندارد چه برسد به این که دولتی را تحویل شان بدهیم. البته پزشکیان هم، قله آمال ما نبود و نیست ولی "خیر الموجودین" بود.
اما این دلیل نمی شود که به عنوان یک فعال رسانه ای که ادعای مستقل و مردمی بودن دارم، چشم بر روی کاستی های او و دولتش ببندم و از او و دولت او برای خودم بت بسازم.
از نظر من، شأن رسانه، نقد قدرت است در غیر این صورت، رسانه، بولتنی مشمئز کننده بیش نخواهد بود. پایبندی به این شأن عظیم هم میسر نیست جز با دوری رسانه از قدرت و سهیم نشدن در کیک آن. دقیقاً به همین دلیل است که ساعاتی بعد از اعلام پیروزی پزشکیان در انتخابات و در حالی که سیل افراد به سمت ستادهایش روان بود تا بلکه سهمی از دولتش بگیرند و به نان و نامی برسند، یادداشتی با عنوان "خداحافظ آقای مسعود پزشکیان" نوشتم و تاکید کردم که اگر در دوران رقابت های انتخاباتی برای رأی آوردن او تلاش کردیم، برای این بود که صلاح کشور را در آن می دیدیم ولی از این لحظه به بعد، رابطه ما با او و دولتش، مبتنی بر نقد رسانه ای خواهد بود و الا ما هم می توانستیم مانند خیلی، دور شیرینی قدرت پر بزنیم و چند روزی را متنعم شویم ولی نعمت حریت و عزت نفس را فراتر از این چیزها می دانم و از خدا می خواهم که همواره نصیبم گرداند هر چند که من نیز مانند همه ابنای بشر، آکنده از ضعف و قصور و تقصیرم و بر همه شان معترف.
عصر ایران، نه اصولگراست و نه اصلاح طلب ؛ بنابراین طبیعی است که از نقدی، اصولگرایان برنجد و از انتقادی دیگر اصلاح طلبان. چنین حیاتی برای رسانه، در ایران امروز هر چند سخت است ولی ارزشش را دارد. بنابراین، چه اصولگرایان را خوش نیاید و چه موجب پریشان خاطری اصلاح طلبان باشد، "در حد وسع" خود، هر دو جریان را نقد خواهیم کرد و امیدمان نه به این دولت و آن نهاد و فلان بنیاد که به خدا و مردمی است که تا کنون هوای ما را داشته اند.
*سردبیر عصر ایران