آیا سیدحسن نصرالله زیرزمین زندگی می‌کرد؟؛ روایتی خلاف نگاه کلیشه‌ای

خبرگزاری مهر سه شنبه 08 مهر 1404 - 11:55
نویسنده کتاب «روح‌الامین» گفت: هدفم این بوده که مخاطب دریابد سیدحسن نصرالله، برخلاف تصورات کلیشه‌ای، یکی از همان مردمی است که از دل جامعه برخاسته و در میان آنان زندگی کرده است.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب - زینب آزاد: کتاب روح‌الامین به قلم الهه آخرتی روایتی مستند و تحلیلی از زندگی و افکار سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان، ارائه می‌دهد. ویژگی اصلی این اثر آن است که روایت نه از نگاه یک پژوهشگر یا خبرنگار، بلکه از زبان خود سید مقاومت شکل گرفته است. محتوای کتاب بر پایه بیش از ۱۷۰ ساعت سخنرانی و گفت‌وگو تنظیم شده و با دقتی روایی، زندگی و اندیشه‌های او را بازتاب می‌دهد.

آخرتی که در مراسم تشییع سید حسن نصرالله حضور داشت و روایتش را در کتاب دیگری نوشته که به‌زودی به جاپ می‌رسد، می‌گوید: «زمانی که جنگنده‌های اسرائیلی با فاصله کمی از جمعیت به پرواز درآمدند، مردم به جای وحشت و فرار، ایستادند و شعار سر دادند.»

آخرتی درباره کتاب‌هایی که سیدحسن نصرالله می‌خواند، گفت: «او کتاب‌های زیادی را در حوزه‌های مختلف مطالعه می‌کرد و حتی رمان می‌خواند اما پس از بحران سوریه، مطالعات او معطوف به جریان‌شناسی گروه‌های تکفیری شد تا ماهیت فکری و رفتاری آن‌ها را بهتر بشناسد.» همچنین می‌گوید: «مخاطبان با خواندن این کتاب نگاهشان نسبت به سید حسن و جبهه مقاومت لبنان تعدیل می‌شوند و متوجه می‌شوند که آن‌ها هم مانند مردم عادی هستند و زندگی خودشان را دارند.»

همزمان با اولین سالگرد شهادت سید حسن نصرالله و همراهانش، با الهه آخرتی، نویسنده کتاب «روح‌الامین» به گفت‌وگو نشسته‌ایم که بخش دوم آن را در ادامه می‌خوانید:

*در بخشی از کتاب «روح‌الامین» از زبان سید حسن نصرالله نقل می‌شود که او درباره جنگ ۳۳ روزه می‌گوید: «به من می‌گویند جنگ ۳۳ روزه را تعریف کن و من می‌گویم که خدا را قبل و بعد از آن دیدم». شاید کسی که شناخت کمی از سید حسن دارد یا اصلاً با سرگذشت او آشنا نیست، برداشت کند که او در حال شعار دادن است و این سخن صرفاً ادعا یا تبلیغ به نظر برسد. سید حسن نصرالله با این نگاه، روحیه‌ای شکست‌ناپذیر را نشان می‌دهد؛ همان روحیه‌ای که پایه و اساس حزب‌الله لبنان را شکل داد و آن را ماندگار کرد. این ویژگی‌ها امروز زبانزد خاص و عام است و حتی در عرصه بین‌المللی، پرچم حزب‌الله در کشورهای اروپایی نیز به نشانه احترام و حمایت به نمایش درآمده است. این نمونه‌ای است از اثرگذاری شخصیت و رهبری سید حسن که فراتر از مرزها و جغرافیا عمل کرده و الهام‌بخش نسل‌ها و گروه‌های مختلف شده است. با توجه به این دستاوردها و تاثیرگذاری، پرسشی که مطرح می‌شود این است که ما چقدر می‌توانیم الگوی مشابهی مانند سید حسن نصرالله در توانمندی، ثبات و اثرگذاری داشته باشیم؟

یک فصلی در کتاب وجود دارد که به جنگ ۳۳ روزه اختصاص دارد و اگر بخواهم به یک ایرانی توصیه کنم فقط یک بخش را مطالعه کند، قطعاً همین فصل را پیشنهاد می‌دهم. چراکه با خواندن آن، شباهت‌های بسیاری با جنگ ۱۲ روزه خودمان مشاهده می‌شود؛ جنگی که دو قدرت هسته‌ای دنیا تمام توان خود را متوجه ایران کرده بودند.

سید حسن نصرالله در همین کتاب درباره جنگ ۳۳ روزه می‌گوید: ما در ریاضی می‌خوانیم که حاصل جمع ۲ به علاوه ۲ برابر با ۴ می‌شود، اما در این جنگ شرایطی رقم خورد که ۳ به علاوه ۳ برابر با ۶۰۰ شد. به عبارت دیگر، اتفاقی فراتر از معادلات مادی رخ داد. این جنگ تقابل قدرت نظامی اسرائیل با گروهی شبه‌نظامی بود که حتی یک کشور مستقل هم به شمار نمی‌رفت. سید حسن نصرالله بر این نکته اصرار دارد که بخشی از مردم لبنان و نه همه آن‌ها در این مقاومت نقش داشتند. حتی اگر کل جمعیت لبنان و تمامی ارتش این کشور وارد میدان می‌شد، باز هم روی کاغذ نمی‌توانست نتیجه‌ای متفاوت از آنچه انتظار می‌رفت رقم بخورد.

جنگ ۳۳ روزه خسارت‌های زیادی به لبنان وارد کرد، اما سرانجام آن به آتش‌بسی منتهی شد که اسرائیل برای دستیابی به آن اصرار فراوان داشت. سید حسن نصرالله به این موضوع اشاره می‌کند که چگونه با پافشاری آمریکا، آتش‌بس دنبال شد و نمایندگان قطر و بحرین نیز در روایت‌های خود تأکید کرده‌اند که نمایندگان اسرائیل و آمریکا با چه سرعت و جدیتی به دنبال پایان دادن به این جنگ بودند.

سید توضیح می‌دهد که این جنگ چگونه فراتر از محاسبات عادی رقم خورد و نتیجه‌ای متفاوت به دست آمد. آنچه رخ داد حاصل اعتماد به خداوند و وعده‌های الهی بود؛ اینکه حتی در شرایطی که منطق مادی به سود مقاومت نیست، درهای تازه‌ای گشوده می‌شود. صبر و همراهی مردم نیز در این میان نقش محوری داشت. بسیاری از شهروندان لبنان پس از تخریب خانه‌هایشان در کنار خرابه‌ها ایستادند و اعلام کردند که همه چیز فدای مقاومت خواهد شد. این ایستادگی و اتحاد، به همراه همبستگی نیروهای مقاومت، عامل اصلی شکل‌گیری این نتیجه بود.

سید حسن نصرالله با استناد به آیات قرآن یادآور می‌شود که نزاع و اختلاف، به شکست منجر می‌شود و ایستادگی در کنار یکدیگر پیروزی را به همراه دارد. او تأکید می‌کند که حزب‌الله نیز در حد توان خود کوشید تا از نظر مادی و زمینی آماده باشد. به تعبیر او، خداوند در قرآن فرموده است «تا جایی که می‌توانید خود را تجهیز کنید» و هیچ‌گاه سخن از در اختیار داشتن بهترین ارتش‌ها یا پیشرفته‌ترین تسلیحات به میان نیامده است. حزب‌الله نیز تا حد توان خود عمل کرد؛ خود را مسلح کرد، نیروها آموزش دیدند و شبانه‌روز برای آماده‌سازی برنامه‌ریزی شد.

فاصله میان آزادسازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ تا آغاز جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶، دوره‌ای شش‌ساله بود که در آن شبانه‌روز کار شد، گروه‌ها و نیروهای مقاومت تربیت شدند و برای هر عملیات و هر نوع دفاعی تدابیر دقیق اندیشیده شد. برای مثال، گروهی ۱۵ نفره گاه مأموریت می‌یافتند تا در یک کمین مقابل یک گردان دشمن قرار گیرند، اما برای همین تعداد اندک نیز تا جایی که عقل و تجربه اجازه می‌داد برنامه‌ریزی و تدبیر صورت می‌گرفت.

ترکیب این تلاش‌ها با ایستادگی مردم و اعتماد به خداوند همان چیزی بود که سید حسن نصرالله از آن با تعبیر «پیش از آن، در حین آن و پس از آن خدا را دیدم» یاد می کند.، زیرا نتیجه‌ای که حاصل شد، فراتر از توان و محاسبات انسانی بود و نباید بر اساس معیارهای مادی به دست می‌آمد.

* شما در مراسم تشییع سید حسن نصرالله حضور داشتید، در حالی که روند نگارش کتاب هنوز به پایان نرسیده بود. از حال‌وهوای مردم لبنان پس از شهادت او بفرمایید؛ آن‌ها چه شرایط روحی داشتند؟ میزان مقاومتشان چگونه بود؟ تا چه اندازه روحیه خود را از دست داده بودند و چه سخنانی در میان مردم مطرح می‌شد؟

به یاد دارم در همان روزها مطالبی را که در فضای مجازی منتشر می‌کردیم، موجب کنجکاوی بسیاری درباره حال‌وهوای لبنان شده بود. یکی از واکنش‌ها این بود که «مردم لبنان بسیار ناراحت هستند». پاسخ من این بود که مگر می‌شود ناراحت نباشند؟ همان‌طور که ما برای حاج قاسم ناراحت بودیم. اما اگر تصور شود که این ناراحتی به معنای شکست‌خوردگی است، چنین برداشتی درست نیست.

لبنانی‌ها دیدگاهی دارند و تصور می‌کنند ما دائماً به مقام معظم رهبری دسترسی داریم. در مراسم تشییع ما را می‌دیدند و بارها تکرار می‌کردند: «برو به آقا بگو ناراحت ما نباشد، از این به بعد هرکدام از ما خودِ سید هستیم». آنان با وجود اندوه عمیق، نوعی سرسختی از خود نشان می‌دادند. در کتاب جدیدم این روحیات را آورده‌ام؛ از جمله ماجرای مادری که از فرزندان خود مایه می‌گذاشت و می‌گفت: «ای کاش بچه‌های من می‌رفتند اما سید حسن زنده می‌ماند.»

شب پیش از مراسم تشییع، مردم یا در گلزار شهدا حضور داشتند یا در محل شهادت سید. بدون هیچ هماهنگی، لبیک می‌گرفتند و می‌گفتند: «اشک و آه و ناله را در خانه‌ها بگذارید؛ فردا روز خاکسپاری است و سید از ما گریه نمی‌خواهد. فردا باید پرقدرت بیاییم و لبیک یاحسین سردهیم». همان‌طور هم شد؛ قدرتی که با آن به صحنه آمدند مثال‌زدنی بود. مسیحیان بیش از همه تحت تأثیر قرار گرفتند و با شدتی غیرمنتظره گریستند. نقطه اوج زمانی بود که تابوت‌ها وارد و سخنرانی سید از بلندگوها پخش شد؛ جمعیتی که مدت‌ها در انتظار شنیدن دوباره صدای او بودند، با بغضی فروخورده منفجر شدند.

هنگام پرواز جنگنده‌ها، اسرائیلی‌ها تصور می‌کردند با ایجاد رعب و وحشت، جمعیت پراکنده خواهد شد. اما در لحظه‌ای که صدا با ارتفاع پایین بر فراز استادیوم پیچید و همه در تردید بودند چه رخ می‌دهد، ناگهان جمعیت به دو گروه تقسیم شد: گروهی فریاد «لبیک یا نصرالله» سر دادند و گروهی «هیهات منا الذله». صحنه‌ای که می‌توانست به‌عنوان ضعف تلقی شود، به قدرتی بزرگ بدل شد.

دولت لبنان جدا از مردم عمل می‌کرد و همچنان تحت فشار غرب، اجازه نداشت سامانه پدافندی داشته باشد؛ اما مردم با گوشت و پوست خود در برابر جنگنده‌ها ایستادند. در همان لحظه‌ای که همه انتظار ترس داشتند، شعار «لبیک یا نصرالله» و «هیهات منا الذله» از استادیوم برخاست.

برخی فیلم‌های منتشرشده نشان می‌داد پسر بچه‌ای ۱۰ یا ۱۱ ساله لبنانی، در زمان پرواز جنگنده‌ها، با صورتی برافروخته و مشت‌های گره‌کرده فریاد «لبیک یا نصرالله» سر می‌دهد. این صحنه‌ها عمق باور مردم را نمایان می‌کرد. در حقیقت، تشییع سید نه‌تنها مردم را دلسرد نکرد، بلکه آنان را مصمم‌تر ساخت تا راه او را ادامه دهند. همان‌گونه که پیش‌تر می‌گفتند: «فدا لسید؛ فدایی سید»، پس از شهادتش می‌گفتند: «فدا لروح السید؛ فدایی روح سید» و می‌کوشیدند نشان دهند شایسته کلام و میراث او هستند.

*آیا در روزهایی که برای مراسم تشییع حضور داشتید، به دختر سید حسن نصرالله گفته بودید که در حال نگارش این کتاب هستید؟

ما دیداری با دختر سید حسن نصرالله داشتیم. با توجه به اینکه پروازهای مستقیم قطع شده بود و ایرانی‌ها امکان حضور گسترده در مراسم را نداشتند، تصمیم گرفتیم به‌عنوان یک گروه ایرانی در لبنان حاضر شویم تا هم از طرف مردم ایران تسلیت بگوییم و هم بر این نکته تأکید کنیم که بسیاری از هموطنان علاقه‌مند به حضور بودند اما به دلیل محدودیت پروازها امکان سفر برایشان فراهم نشد. برخی از افراد امکان اقامت در لبنان را داشتند، اما برای بسیاری چنین شرایطی وجود نداشت و تمام امیدشان به پرواز مستقیم بود که بتوانند صبح در مراسم حاضر شوند و شب به کشور بازگردند. وقتی این امکان از بین رفت، در پیام‌هایی که به من می‌رسید ناراحتی زیادی از این موضوع ابراز می‌شد.

این دیدار درست دو روز بعد از تشییع برگزار شد. روز بعد از تشییع سید حسن، مراسم تشییع و تدفین سید هاشم در جنوب لبنان انجام شد که خانواده سید نیز در آن حضور داشتند. پس از بازگشت آن‌ها به بیروت و ضاحیه، این ملاقات ترتیب داده شد. برای من یکی از نکات قابل توجه، رسم رایج در لبنان بود؛ زمانی که یکی از شخصیت‌های حزب‌الله به شهادت می‌رسد، سه روز پیاپی، روزی دو نوبت (صبح تا ظهر و بعدازظهر تا شب) مجلسی برپا می‌شود تا دیگران بتوانند به بازماندگان تسلیت بگویند. من دختر سید را در همین مراسم دیده بودم. تصور کنید فردی چندین ساعت در روز ایستاده باشد و با تک‌تک افرادی که می‌آیند صحبت کند، تسلیت بپذیرد و به آن‌ها دلداری بدهد. با این شرایط سخت انتظار نداشتم دعوت ما را برای دیدار بپذیرد.

بااین‌حال، تواضع و صمیمیت او برای من بسیار دلنشین بود. شاید تصور عمومی این باشد که فرزندان شخصیت‌های برجسته چنین برخوردی نداشته باشند، اما ایشان با روی باز وقت گذاشتند. تنها دو روز پس از تشییع پدرشان، در حالی که ساعت‌ها در مراسم ایستاده بودند، پذیرفتند که با ما دیدار کنند. هدف اصلی ما انتقال پیام تسلیت مردم ایران بود. در همین دیدار مصاحبه‌ای مفصل انجام شد که بخشی از آن در کتاب «تشییع‌نگاری» آمده است. همچنین در همان زمان خبر انتشار این کتاب در ایران را به او دادیم.

دختر سید حسن نصرالله از این موضوع استقبال کرد و ابراز امیدواری داشت که این اثر بتواند موجب شناخت بهتر شخصیت سید شود. پس از انتشار کتاب، نسخه‌ای از آن به دست او رسید؛ هرچند به دلیل آشنا نبودن به زبان فارسی، مطالعه کامل آن منوط به ترجمه است.

*پرسشی در جریان گفت‌وگو مطرح شد مبنی بر اینکه در مقاطعی از سید حسن نصرالله درباره ایران سؤال شده و او در پاسخ تأکید کرده‌اند که ایران را دوست دارند. لطفاً درباره این موضوع توضیح دهید.

در مقدمه کتاب اشاره کرده‌ام که همواره برایم پرسش بود آیا سید حسن نصرالله از میزان علاقه ایرانی‌ها به خود آگاه بوده است یا نه. پاسخ به این پرسش را عمداً در متن اصلی کتاب آورده‌ام تا مخاطب با مطالعه کامل اثر، نگاه سید به ایرانی‌ها را دریابد. علاقه‌ای ویژه و کم‌نظیر نسبت به مردم ایران داشتند؛ علاقه‌ای که شاید تصورش درباره یک رهبر لبنانی دشوار باشد. با وجود هجمه‌ها و انتقادهایی که متوجه او می‌شد مبنی بر اینکه مواضع و سخنانش ناشی از وابستگی به ایران است، خود سید بارها تأکید می‌کردند که این علاقه و حمایت صرفاً بر پایه دلایل روشن و منطقی است، نه صرفاً احساس شخصی.

به‌عنوان نمونه، یکی از به‌یادماندنی‌ترین سخنرانی‌های سید حسن نصرالله که برای من اهمیت خاصی داشت، مربوط به مراسم چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن بود. در آن روز که من و یکی از دوستان ایرانی‌ام در لبنان حضور داشتیم، به‌جای آنکه سخنرانی رئیس‌جمهور وقت ایران را دنبال کنیم، در «مجمع سیدالشهدا» نشستیم و سخنان سید حسن نصرالله را شنیدیم. فضای این مراسم به‌قدری خاص بود که گویی او مستقیماً با حاضران ارتباط داشت؛ چراکه سخنرانی‌های ویدئوکنفرانسی او دوسویه بود و سید واکنش‌های مخاطبان را می‌دید. در آن جلسه، بیش از دو ساعت به‌طور کامل درباره ایران سخن گفتند و به‌گونه‌ای از پیشرفت‌ها، ظرفیت‌ها و جایگاه ایران یاد کردند که حس می‌کردیم تمام صحبت‌ها خطاب به ماست. این تجربه برای من بسیار ارزشمند و فراموش‌نشدنی بود و نشان داد که علاقه سید به ایران تنها یک موضع سیاسی نبود، بلکه ارتباطی عمیق و ویژه را بازتاب می‌داد.

یکی از نکاتی که درباره سید حسن نصرالله کمتر مطرح شده و در این کتاب نیز به آن اشاره شده است، عادت او به مطالعه در اوقات فراغت است. سید حسن بیان کرده بود که هر زمان جلسه یا برنامه‌ای نداشته باشد، حتماً به مطالعه می‌پردازد. این ویژگی برای بسیاری حتی غیرمنتظره به نظر می‌رسید؛ همان‌طور که وقتی درباره رهبر انقلاب چنین موضوعی مطرح شد، برای عده‌ای شگفت‌انگیز بود که چگونه یک شخصیت سیاسی با حجم بالای مسئولیت‌ها، وقت خود را صرف کتاب‌خوانی می‌کند. در مورد سید حسن نصرالله نیز همین نکته جالب توجه بود که مطالعه را بخش جدانشدنی زندگی خود می‌دانست و در هر فرصتی کتاب می‌خواند.

*سؤال اینجاست که او معمولاً چه کتاب‌هایی را مطالعه می‌کرد؟

در روایت‌هایی که از سید حسن نصرالله در کتاب آمده، یکی از نکات برجسته، علاقه و انس جدی او با مطالعه است. سید حسن خود گفته بود که تا چند سال پیش طیف وسیعی از کتاب‌ها را می‌خوانده، حتی رمان؛ اما در سال‌های اخیر، بیشتر به سمت مطالعه موضوعی رفته است. به‌عنوان نمونه، بعد از جنگ ۳۳ روزه تمرکز او بر مطالعه خاطرات فرماندهان اسرائیلی و مطبوعات عبری بود تا از نگاه رقیب و دشمن، شرایط جنگ تحلیل شود. همچنین پس از بحران سوریه، مطالعات او معطوف به جریان‌شناسی گروه‌های تکفیری شد تا ماهیت فکری و رفتاری آن‌ها را بهتر بشناسد.

این عادت به مطالعه بسیار جدی بود. به روایت خانواده‌اش، حتی در فاصله کوتاه میان دو ملاقات، اگر ۱۵ دقیقه فرصت داشت، یا قرآن می‌خواند یا کتاب، و برای او هر دو در یک سطح اهمیت قرار داشتند. از کتاب‌های ایرانی نیز مطالعه‌هایی داشته اما جزئیات مشخصی از عناوین آن‌ها ذکر نشده است. بااین‌حال، از میان آثاری که خوانده، می‌توان به کتاب «۴۰ حدیث» امام خمینی و مجموعه‌ای از آثار اخلاقی آیت‌الله بهجت اشاره کرد.

روایتی که از پسر کوچک او، سید محمدمهدی، نقل شده، نشان می‌دهد میزان دقت و اشراف سید در مطالعه تا چه حد بوده است. او می‌گوید زمانی که فصل «اخلاص» از کتاب ۴۰ حدیث را می‌خوانده، با پدر تماس می‌گیرد و از سنگینی و دشواری مباحث گلایه می‌کند. سید حسن در پاسخ توضیح می‌دهد که اگر چند صفحه جلوتر برود، امام خمینی خود به این نکته پرداخته است. این نشان می‌دهد که حتی بدون داشتن کتاب مقابل خود، تسلط کاملی بر محتوای آن داشت.

در کنار این موضوع، یکی از برداشت‌های نادرست درباره زندگی سید حسن نصرالله نیز در کتاب تصحیح شده است. برخلاف تصور عمومی که او در زیرزمین و به دور از مردم زندگی می‌کرده، خانواده‌اش تأکید دارند که محل زندگی وی در ضاحیه جنوبی بیروت و در طبقات بالای ساختمان‌ها بوده است. این انتخاب بیشتر به دلیل مسائل امنیتی و کاهش رفت‌وآمدهای غیرمنتظره بوده، نه زندگی مخفیانه در زیرزمین.

به گفته نزدیکان، برنامه روزانه او عمدتاً پر از جلسات و دیدار با فرماندهان مقاومت، شخصیت‌های داخلی و خارجی و نیروهای حزب‌الله بود. تنها ساعات معدودی از روز به استراحت اختصاص داشت. با این حال، چون اتاق‌های عملیات حزب‌الله معمولاً در زیرزمین مستقر بودند، شهادت او در یکی از همین مراکز باعث شد این تصور در میان افکار عمومی شکل بگیرد که محل زندگی‌اش نیز در زیرزمین بوده است.

از خاطرات مرتبط نیز می‌توان به روایت حاج قاسم سلیمانی اشاره کرد؛ شبی که محل اسکان سید هدف حمله قرار گرفت و او به همراه حاج قاسم و شهید عماد مغنیه ناچار شدند در خیابان‌های بیروت به دنبال مکانی امن برای انتقال سید باشند. یا ماجرای حضور سید در شهر برای خوردن بستنی در بحبوحه جنگ ۳۳ روزه، که نشان‌دهنده عادی بودن بخشی از زندگی روزمره او و در عین حال، تفاوت محسوس شرایط مناطق مختلف بیروت بود.

این مجموعه روایت‌ها تصویری روشن از زندگی ساده، پیوسته در کنار مردم و همزمان همراه با جدیت در مطالعه و آگاهی‌بخشی سید حسن نصرالله ارائه می‌دهد.

*با توجه به اینکه در این کتاب نویسنده صرفاً نقش گردآوری، ترجمه و تدوین مصاحبه‌ها را برعهده داشته و محتوای اصلی به روایت مصاحبه‌های سید حسن نصرالله ارائه شده است، پرسشی مطرح می‌شود که این اثر تا چه اندازه می‌تواند برای مخاطبانی که نگاه ایدئولوژیک مشابه جریان حزب‌الله یا فضای فکری موجود در ایران ندارند، قابل درک و تأثیرگذار باشد؟ آیا این کتاب قادر است تصویری واقعی‌تر و اصلاح‌شده از سید حسن نصرالله ارائه دهد و ذهنیت‌هایی که تحت تأثیر فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی شکل گرفته را تغییر دهد؟ همچنین، در سوی دیگر، مخاطبانی وجود دارند که از علاقه‌مندان و سمپات‌های جریان مقاومت محسوب می‌شوند. ممکن است برخی از آنان با مطالعه کتاب و مشاهده جزئیاتی از زندگی اجتماعی و فرهنگی حامیان حزب‌الله از جمله حضور مسیحیان یا اهل سنت در تجمع‌ها و نیز سبک پوشش متفاوت بخشی از شیعیان لبنان با ذهنیتی تازه مواجه شوند. به نظر شما، این اثر تا چه اندازه می‌تواند نگاه این دو طیف متفاوت از مخاطبان را متوازن کند و تصورات کلیشه‌ای یا ذهنیت‌های نادرست پیشین درباره زندگی و سبک رهبری سید حسن نصرالله، مانند روایت رایج از زندگی زیرزمینی او، را اصلاح نماید؟

به نظر من این کتاب تا حدود زیادی می‌تواند چنین تأثیری داشته باشد. یکی از ویژگی‌هایی که به‌عنوان نقطه قوت اثر مطرح است و این موضوع به منِ نویسنده بازنمی‌گردد بلکه به شخصیت سید حسن مربوط می‌شود این است که او در روایت‌ها، خود را نه بر اساس برداشت‌های شخصی یا تعریف مستقیم، بلکه از خلال خاطرات بیان می‌کند. همین ویژگی سبب می‌شود تا مخاطبانی که موضع یا پیش‌داوری خاصی نسبت به سید دارند، آسان‌تر با روایت ارتباط برقرار کنند، چراکه سید در مقام یک علاقه‌مند به خود سخن نمی‌گوید، بلکه با خاطره‌گویی روزمره، تصویری واقعی‌تر ارائه می‌دهد.

در ادبیات مقاومت تأکید می‌شود که روایت باید منتقل‌کننده حس باشد. در این کتاب نیز همین اتفاق افتاده است؛ به این معنا که مخاطب در خلال روایت‌های جنگ ۳۳ روزه، بدون آنکه مستقیم با او گفته شود، متوجه می‌شود سید در زیرزمین زندگی نمی‌کرده است. این نوع روایت غیرمستقیم مانع ایجاد گارد یا مقاومت ذهنی در مخاطب می‌شود.

از سوی دیگر، برای علاقه‌مندان به سید نیز جذابیت ویژه‌ای دارد، زیرا آنان با خواندن خاطرات کمتر شنیده‌شده یا نشنیده از زبان او، نکات تازه‌ای را دریافت می‌کنند. در عین حال، نگاهشان تعدیل می‌شود. بسیاری از علاقه‌مندان به مقاومت، لبنان را سرزمینی یکدست و غیرواقعی تصور می‌کنند؛ جایی که گویی همه افراد شبانه‌روز مشغول عبادت یا جنگ هستند. این کتاب نشان می‌دهد که همان‌گونه که در ایران نمی‌توان همه مردم را مشابه یکدیگر دانست، در لبنان نیز تنوع دیدگاه و سبک زندگی وجود دارد.

با روایت‌هایی که در کتاب آمده، تصویر واقعی‌تری از لبنان به مخاطب منتقل می‌شود؛ کشوری که با مشکلاتی نظیر قطعی برق، نداشتن گاز یا محدودیت‌های آب روبه‌روست. این واقعیت‌ها چه برای مخاطبان مخالف مقاومت و چه برای علاقه‌مندان، تازگی دارد و از آنجا که غیرمستقیم بیان می‌شود، پذیرش آن آسان‌تر خواهد بود.

در نتیجه، حتی برای طیف علاقه‌مند نیز دستگاه محاسباتی ذهنی تغییر می‌کند و بازسازی می‌شود. آنان درمی‌یابند که شخصیت‌هایی که به آن‌ها علاقه‌مند هستند، انسان‌هایی واقعی‌اند با زندگی روزمره، دغدغه‌ها و حتی تردیدهایی انسانی. به همین دلیل، تلاش من این بوده که تصویری قدسی و اسطوره‌ای از سید ساخته نشود و تا حد امکان، وجه انسانی او برجسته شود. به همین خاطر، بیشتر به سراغ گفتگوها رفتم تا سخنرانی‌ها؛ چراکه سخنرانی‌ها اغلب حالت شعاری دارند، در حالی که گفتگوها جنبه‌های شخصی‌تری از زندگی سید را نمایان می‌سازند، حتی تا جزئیاتی مانند غذای مورد علاقه یا علاقه‌مندی به مطالعه رمان.

در این روایت‌ها، سید نه به‌عنوان یک شخصیت اسطوره‌ای، بلکه به‌عنوان انسانی با انتخاب‌ها، سلیقه‌ها و حتی تردیدها معرفی می‌شود. به همین دلیل است که در کتاب «تشییع‌نگاری» نیز کوشیدم همین نگاه را دنبال کنم و لبنان را با تمام جزئیات واقعی‌اش به تصویر بکشم. در نهایت، هدفم این بوده که مخاطب دریابد سید حسن نصرالله، برخلاف تصورات کلیشه‌ای، یکی از همان مردمی است که از دل جامعه برخاسته و در میان آنان زندگی کرده است.

همین سادگی و ملموس بودن روایت‌های این کتاب سبب شد تا «روح‌الامین» با استقبال زیادی مخاطبان به چاپ چهارم برسد.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.