مهندسی اسرائیل برای سلطه بر جنوب سوریه

افکار نیوز یکشنبه 06 مهر 1404 - 16:18
«سوفا ۵۳» امتداد میدانی اصل «کارزار بین جنگ‌ها» است. در این دکترین، اسرائیل از ابزارهای مهندسی و جغرافیایی استفاده می‌کند تا ضمن کاهش احتمال رویارویی مستقیم با پتانسیل مقاومت در سراسر جولان، همزمان یک واقعیت میدانی خلق کند که آزادی عمل و مانور را برای اقدامات نظامی آینده تضمین نماید.

 پروژه اسرائیلی «سوفا ۵۳» در بلندی‌های جولان، حکایتی فراتر از مهندسی یک جاده یا یک خاکریز ساده است.واقعیت‌های حاکم بر میدان نشان‌می‌دهد، «سوفا ۵۳» نه یک کار عمرانی، بلکه تأسیسات نظامی عظیم و سرآغاز فرآیند تغییر آرایش جغرافیای سیاسی جنوب سوریه است.

از این‌رو، اسرائیل در پی حفر یک خندق نیست؛ بلکه درصدد ترسیم خطی نوین در موازنه‌های منطقه‌ای است. این پروژه نمایانگر تبدیل شدن زمین به ابزاری استراتژیک برای مهار تهدیدها و بازآفرینی مرزهای ناپایدار است.

 
 

جغرافیا: ابزاری برای سلطه و بازدارندگی

بلندی‌های جولان، همچون سکویی نظامی و مرتفع، بر دمشق و دره اردن اِشراف کامل دارد. از جنگ ۱۹۶۷، کنترل بر این ارتفاعات، هسته اصلی معادله بازدارندگی اسرائیل را تشکیل داده‌است. با این‌حال، تحولات سوریه پس‌از ۲۰۲۴ و سقوط دمشق، واقعیت متفاوتی را رقم‌زد و عملاً خطوط جدایی سال ۱۹۷۴ را بی‌اعتبار ساخت.در واقعیت‌های نوین حاکم بر سوریه، پروژه «سوفا ۵۳» معنایی فراتر از تأمین امنیت صرف می‌یابد. این پروژه تلاشی است برای جایگزینی مرزهای قانونی با مرزهای عملی؛ مرزهایی که از طریق خاکریزهای خاکی و خندق‌های حفرشده در عمق خاک سوریه تعریف می‌شوند.جاده و خندق‌هایی که از شمال «حضر» تا غرب روستای «العشه» امتداد دارند، صرفاً استحکامات نظامی نیستند؛ بلکه نمایانگر ترسیم مجدد چشم‌انداز جغرافیایی منطقه هستند. این اقدام، مناطق حائل را تحت‌کنترل مستقیم اسرائیل درآورده و مناطق وسیعی از زمین‌های کشاورزی و جنگل‌ها را به مناطق ممنوعه تبدیل‌می‌کند. این سازه‌ها، شبیه دیوارهای امنیتی اجرا شده در مناطق مختلف فلسطین‌اشغالی هستند، با این تفاوت که در قلمرویی احداث می‌شوند که الحاق آن به اسرائیل از نظر بین‌المللی به رسمیت‌شناخته نشده‌است.
 
 

«سوفا ۵۳»: مانع دفاعی با کارکرد تهاجمی

اسرائیل پروژه «سوفا ۵۳» را یک مانع دفاعی برای جلوگیری از نفوذ توجیه می‌کند و ارتش اسرائیل این استحکامات را وسیله‌ای برای محافظت از شهرک‌های رژیم در بلندی‌های جولان می‌خواند.با این‌حال، تحلیل‌های نظامی، کارکردی دوگانه برای این پروژه قائل هستند: این پروژه از یک‌سو، کنترل بر تحرکات زمینی سوریه را تقویت می‌کند، امکان نظارت گسترده‌تر را فراهم می‌سازد و از سوی‌دیگر، می‌تواند نقطه شروع عملیات تهاجمی باشد؛ چه برای عملیات‌های محدود و چه جهت قطع خطوط تدارکاتی احتمالی میان دمشق و جنوب لبنان.این عملکرد دوگانه کاملاً منطبق بر دکترین امنیتی اسرائیل است که بر «دفاع رو به جلو» در داخل خاک دشمن تمرکز دارد تا تهدیدات را پیش‌از رسیدن به مرزهای خودی خنثی کند.از این منظر، «سوفا ۵۳» را می‌توان امتداد میدانی اصل «کارزار بین جنگ‌ها»(The Campaign Between Wars) شمرد. در این دکترین، اسرائیل از ابزارهای مهندسی و جغرافیایی استفاده می‌کند تا ضمن کاهش احتمال رویارویی مستقیم با پتانسیل مقاومت در سراسر جولان، همزمان یک واقعیت میدانی خلق کند که آزادی عمل و مانور را برای اقدامات نظامی آینده تضمین نماید.
 
 

جنگل‌ها و کشتزارها: قلب ساختار اجتماعی

آنچه در جنگل‌های کودنا و جباتا رخ می‌دهد، فراتر از ریشه‌کن کردن درختان یا آسیب‌های زیست‌محیطی ساده است. در درگیری‌های طولانی، جنگل‌ها و مزارع تنها موانع طبیعی نیستند؛ آنها بخشی جدایی‌ناپذیر از ساختار اجتماعی و اقتصادی یک جامعه‌اند. با از بین رفتن پوشش گیاهی، صرفاً منابع طبیعی نابود نمی‌شوند، بلکه زنجیره‌ای حیاتی قطع می‌گردد که خانواده‌ها را به زمین و جامعه را به زیست‌کره‌ای(بیوسفر) متصل می‌کند که امنیت و استقرارشان را تأمین می‌نماید.تاریخ ژئوپلیتیک نشان‌داده کنترل تنها از طریق تسلط بر موقعیت‌های استراتژیک مرتفع یا پایگاه‌های نظامی حاصل‌نمی‌شود، بلکه از طریق تغییر شکل زیست‌کره و ساختار اجتماعی جامعه محلی نیز به‌دست می‌آید. زمین‌های کشاورزی و جنگل‌ها فضاهای خالی نیستند، بلکه مکانیسم‌های تولید زندگی هستند: غذا، چوب، علوفه، آب و فرصت‌های شغلی. هنگامی‌که یک جامعه از این چرخه محروم می‌شود، فروپاشی داخلی آغاز شده و امکان بقا در منطقه ناممکن می‌گردد.اینجاست که پروژه «سوفا ۵۳» به ابزاری پیچیده تبدیل‌می‌شود. این ابزار نه‌تنها آرایش نیروهای نظامی، بلکه منابع حیات را نیز بازتوزیع می‌کند و در نتیجه، «مرگ خاموش» را منجر می‌شود. خانواده‌هایی که با کشاورزی یا گله‌داری امرار معاش می‌کنند، منبع درآمد خود را از دست‌داده و مجبور به مهاجرت یا اتکا به جایگزین‌های شکننده می‌شوند. این فرآیند یک عارضه جانبی نیست، بلکه منطق اصلی تخلیه زمین از ساکنان یا بی‌معنی‌کردن ادامه حیات برای آنهاست.
 
 

مهندسی تخلیه جمعیتی از طریق فشار اقتصادی

از زاویه‌ای دیگر، «سوفا ۵۳» صرفاً یک جاده‌سازی ساده نیست، بلکه هدف اصلی آن ایجاد خلاء جمعیتی در اطراف مناطق نظامی جدید است. این هدف از طریق اعمال فشارهای زیست‌محیطی و اقتصادی محقق می‌شود که جوامع بومی را به تخلیه خودخواسته مناطق و اراضی خود وادار می‌سازد. در این فرایند، نیازی به صدور دستور رسمی تخلیه یا توسل به بمباران و حمله نظامی نیست؛ کافی است زندگی روزمره به مجموعه‌ای از خسارت‌های کوچک و دائمی تبدیل شود. نتیجه چنین شرایطی در میان‌مدت، تفاوتی با جنگ و بمباران ندارد: تخلیه مناطق و کاهش جمعیت بومی.نکته قابل‌توجه اینکه این رویکرد با یک منطق استراتژیک گسترده همسو است. قدرت حاکم می‌داند، جغرافیا نه تنها با نقشه‌های نظامی، بلکه با نقشه‌های اقتصادی و اجتماعی نیز ارزیابی و مطالعه می‌شود. ارتفاعات، دید وسیعی فراهم می‌کنند، اما کنترل مزارع، قدرت بازمهندسی فضای انسانی را به‌دست می‌دهد. در اینجا، امنیت با اقتصاد تلاقی می‌کند و زمین به ابزاری برای تولید یک واقعیت جمعیتی جدید تبدیل‌می‌شود.در نهایت، «سوفا ۵۳» چیزی بیش‌از یک پروژه امنیتی است؛ این یک پروژه سیستماتیک برای تبدیل طبیعت به ابزاری سیاسی است. آنچه به‌ظاهر یک خاکریز یا سنگر نظامی می‌آید، در اصل یک سیاست بلندمدت با هدف تغییر شرایطی است که به جامعه محلی اجازه بقا نمی‌دهد. هدف نهایی، بازتوزیع جمعیت و منابع به گونه‌ای است که در خدمت ثبات و حاکمیت اسرائیل باشد و جغرافیا را از یک حوزه مشترک به یک حوزه بسته تحت اقتدار اسرائیل تبدیل‌کند.
 
 

نقض توافق ۱۹۷۴: تبدیل نقض به هنجار

توافق‌نامه جداسازی ۱۹۷۴، مناطق حائل را تحت نظارت نیروی ناظر جداسازی سازمان‌ملل(UNDOF) تعریف کرده است. با این‌حال، پروژه «سوفا ۵۳» مستقیماً این توافق را نادیده می‌گیرد؛ زیرا به عمق منطقه حائل نفوذ کرده و ماهیت آن را از یک منطقه جداسازی نظامی به منطقه‌ای تحت‌ کنترل مستقیم اسرائیل تغییر می‌دهد.سازمان‌ملل این اقدام را «نقض آشکار» توصیف کرده است، اما ظرفیت محدود و ضعیف نیروی UNDOF این توصیف را عملاً بی‌اثر می‌سازد. با گذشت زمان، این نقض به یک هنجار میدانی جدید تبدیل‌می‌شود که به نفع اسرائیل تثبیت می‌گردد.
آنچه در اینجا آشکار می‌شود، منطق غالب بر درگیری‌های طولانی‌مدت در خاورمیانه است. توافق‌نامه‌ها به جای قوانین الزام‌آور، به چارچوب‌های نظری تقلیل می‌یابند، درحالی که واقعیت از طریق ابزارهای زمینی نظیر بولدوزرها، موانع و حضور نظامی در میدان شکل می‌گیرد.هنگامی‌که یک نیروی ناظر بین‌المللی قادر به اجرای تعهدات خود نیست، نقشه‌ها از اسناد سیاسی معتبر به کاغذ پاره تبدیل‌می‌شوند و جغرافیا به مرجع بالفعل تبدیل‌می‌گردد. طرف قوی‌تر نه تنها متون بین‌المللی را نقض می‌کند، بلکه برتری مطلق میدانی را نیز به‌دست می‌آورد. آنچه روزی استثنایی تاکتیکی بود، اکنون به بخشی از نظم منطقه‌ای جدید تبدیل‌می‌شود؛ نظمی که در آن موازنه قدرت و حاکمیت بر زمین جای قوانین بین‌المللی را می‌گیرد.
 
 

کارکرد منطقه‌ای: استفاده از شکاف ضعف

رسانه‌های اسرائیلی مستقیما به «سوفا ۵۳» نپرداخته‌اند، اما بحث‌های جاری پیرامون آرایش ارتش در بلندی‌های جولان، منطق پنهان این پروژه را آشکار می‌سازد. استقرار نیروها در عمق خاک سوریه، اقدامی موقت تلقی‌نمی‌شود، بلکه یک گزینه بلندمدت و استراتژیک است. اظهارات «اسرائیل کاتز»، وزیر جنگ وقت اسرائیل، مبنی براینکه ارتش اسرائیل تا «نامحدود» در منطقه امنیتی باقی خواهند ماند، انعکاسی از همین رویکرد است.
در داخل اسرائیل، توسعه و گسترش مرزهای دفاعی رژیم به‌مثابه یک ضرورت امنیتی مطلق به تصویر کشیده‌می‌شود؛ بدون‌توجه به هزینه‌های قانونی یا ملاحظات دیپلماتیک آن. سکوت عمدی رسانه‌های داخلی در برابر این پروژه، هدف مشخصی را دنبال می‌کند: جلوگیری از ایجاد بحث و جنجال داخلی در مورد نقض آشکار توافق‌نامه‌های بین‌المللی و تثبیت این واقعیت میدانی بدون مخالفت عمومی.
پروژه «سوفا ۵۳» را نمی‌توان از منظر کلان منطقه‌ای جدا کرد. اسرائیل هم‌زمان با سه جبهه(غزه، لبنان و سوریه) روبروست. در غزه، درگیر جنگی فرسایشی است و در لبنان، با خطر ظهور مجدد تهدید موشکی حزب‌الله مواجه است. در چنین شرایطی، بهره‌برداری از ضعف حکومت جولانی در سوریه، فرصتی است که ممکن است تکرار نشود.امروزه، جنوب سوریه درحال تبدیل‌شدن به یک منطقه حیاتی است که باید «ایمن‌سازی» شود. «سوفا ۵۳» به اسرائیل فرصت می‌دهد، خطرات نظامی را کاهش دهد و همزمان فرصت‌های سیاسی را افزایش دهد؛ بدین‌ترتیب، در صورت وقوع یک رویارویی جامع و چندجبهه‌ای، فشار بر ارتش اسرائیل کاهش خواهد یافت.
 
 
اگر این پروژه با همین روند ادامه و گسترش یابد، عملاً مرز سوریه و اسرائیل را تغییر شکل خواهد داد. آنچه درحال وقوع است، ترسیم مجدد خطوط جدایی با استفاده از ابزارهای مهندسی است. این اقدام، سابقه‌ای حقوقی ایجاد می‌کند که اسرائیل بعداً در مذاکرات بین‌المللی، از آن بهره خواهد برد و این عمل انجام‌شده را به مبنایی برای چانه‌زنی تبدیل خواهد کرد.
در درازمدت، «سوفا ۵۳» می‌تواند به بازتعریف منطقه حائل منجر شود؛ منطقه‌ای که دیگر «منطقه جداسازی» نیست، بلکه منطقه‌ای تحت «کنترل دائمی اسرائیل» است. این تحول، کل معادله امنیتی منطقه‌ای را دگرگون خواهد ساخت.
 
پروژه «سوفا ۵۳» صرفاً یک خندق یا یک مانع نیست؛ بلکه یک استراتژی جغرافیایی جدید برای اسرائیل در بلندی‌های جولان است. تل‌آویو از این طریق به‌دنبال مدیریت تهدیدات ایران، تحمیل یک عمل انجام‌شده جدید، و ایجاد مرزهای امنیتی عملی است که فراتر از متون قانونی‌اند.
 
فقدان پاسخ مؤثر بین‌المللی، پوشش نانوشته‌ای برای این تغییر فراهم می‌کند.برای مردم محلی، نتیجه چیزی جز از دست‌دادن زمین و معیشت نیست. برای حکومت سوریه، این پروژه توانایی آن برای بهره‌برداری سیاسی و نظامی از جنوب را محدود می‌سازد. «سوفا ۵۳» ابزاری برای بازترسیم نقشه منطقه براساس منطق قدرت است، جایی که جغرافیا به یک سیاست سخت و غیرقابل انکار تبدیل می‌شود.

 

منبع خبر "افکار نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.