در فروردین که بهار آغاز میشود، عشق آسان مینماید اما سختیها نیز کمین کردهاند. اردیبهشت و خرداد یادآور موجهای تلاطم زندگیاند که با آرامش دل پیوند خوردهاند. تیر و مرداد، زمان دلسپردن به معشوق و رهایی از زنجیرهای دل است، جایی که رازهای پنهان برملا میشوند و راه رندان روشن میگردد. شهریور و مهر نسیم خوشبویی به همراه دارند که دل را تازه میکند و بهاری دیگر را نوید میدهد. آبان و آذر، ماههای نیاز و التماس به معشوق، زمانی که دل بییار زار و نزار است. دی و بهمن، روزهای نامهها و پیامها، یادآور غم غربت و انتظارند و در نهایت اسفند، فصل سپردن همه چیز به دست دوست و نوید یک دور تازه و روشنایی جاودان است. حافظ در هر لحظه و هر ماه، ما را به عشق، امید و زندگی دعوت میکند.
فروردین
غزل 1:
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
اردیبهشت
غزل 2:
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
طوفانهاست که آرامش ماست
خرداد
غزل 3:
من شدم صوفی و از این هوس دل بریدم
که می نوشم و می خرامم به کام دل شاد
تیر
غزل 4:
دل میرود ز دستم، صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
مرداد
غزل 5:
در ره محبت ندیدم که کس کامی
جز رندان راه خدا در دلِ خامی
شهریور
غزل 6:
بیا که ترک فلک خوان لقا میکند
بیا که ساقی به میخانه صدا میکند
مهر
غزل 7:
در هوای تو بیقراریها میکنم
تا که باز آیی و به شادیها میرسم
آبان
غزل 8:
بهار آمد و دل ز غم بیدار شد
نسیم خوش آمد و دلم را بهار شد
آذر
غزل 9:
یارب این دل ما را به یاری ده
که بیتو سرگردان و زاری ده
دی
غزل 10:
گرت پیغام نبود که برسانی به یار
من به تو نامه نوشتم، بخوان و شمار
بهمن
غزل 11:
ای دل تو را چه شده که این همه غم داری
که ز یاد دوست خود زار و نزار داری
اسفند
غزل 12:
چون بهار دلها خوش شد و جانها پر نور
بیا که به دست دوست بسپار این دور