جهان به سمتی میرود که نسل «زد» باید سرنوشت آن را در دست بگیرد؛ افرادی که در کشورهای مختلف با ویژگیهایی شبیه به هم در ایجاد جریانهایی برای مطالبهگری نقش داشتند. با توجه به ویژگیهای این گروه که به دور از فعالیتهای نمادین، تنها برای خواست نیازهای واقعی خود تلاش میکنند، سؤال این است که نقش آنها در مشارکتهای مردمنهادی چگونه است؟
به گزارش شرق، طبق یافتههای پژوهشی که اخیرا از سوی تعدادی از فعالان اجتماعی در ارتباط با این نسل منتشر شده است، ۷۴ درصد نسل «زد» فعالیت داوطلبانه را برای رشد شخصیت مهم میدانند، اما تنها ۶۱ درصد حاضرند در صورتی به NGOها بپیوندند که اثرگذاری واقعی احساس کنند. گزارش پیشرو نگاهی به این پژوهش دارد که بر روی ۹۰ نفر از نسل «زد» انجام شده است.
نسل «زد» به نسلی مطالبهگر شهرت پیدا کردهاند؛ بااینحال یکی از ویژگیهای مشترک آنها در سراسر جهان، حضور پررنگ در بزنگاههای اجتماعی و سیاسی است. این نسل با اتکا بر شبکههای اجتماعی، سرعت بالای اطلاعرسانی و روحیه کنشگری، در بسیاری از تحولات اخیر اجتماعی از ایران تا نپال نقشی کلیدی ایفا کرده است.
در اعتراضات سال ۱۴۰۱ کشور بسیاری از کارشناسان و افراد صاحب فکر، باور داشتند نسل «زد» تأثیر مهمی در این جریان دارد. از طرفی در «نپال» هم جوانان نسل «زد» در اعتراضات دانشجویی و کارزارهای آنلاین علیه فساد و ناکارآمدی سیاسی، بهویژه پس از بحران کرونا، نقش مؤثری داشتند.
آنها با استفاده از شبکههای اجتماعی توانستند موضوعاتی همچون بیکاری، مهاجرت و ضرورت اصلاحات ساختاری را به گفتمان عمومی بدل کنند. این موج فشار اجتماعی باعث شد برخی احزاب سنتی برای نخستین بار جوانان بیشتری را در فهرستهای انتخاباتی خود جای دهند.
حتی در «هند» هم این نسل ویژگیهای متفاوت خود را عیان کرد. آنها بهویژه در اعتراضات محیطزیستی و عدالت اجتماعی پیشگام بودند؛ نمونه شاخص آن، حضور پررنگ دانشجویان و جوانان در اعتراضات علیه قانون شهروندی (CAA) و نیز کارزارهای گسترده برای نجات محیط زیست بود.
هشتگها و پویشهای آنلاین در توییتر و اینستاگرام، ابزار اصلی این نسل برای بسیج افکار عمومی و فشار بر سیاستگذاران شد. بنابراین از نپال تا هند و ایران، نسل «زد» نشان داده است صرفا تماشاگر تحولات نیست، بلکه بازیگر اصلی آن است. آنها معمولا به تغییر امید دارند؛ همچون نتیجه این پژوهش که نشان میدهد ۴۸ درصد به تغییرات بهتر در جامعه امید دارند و تنها سه درصد نگاه منفی به این موضوع داشتند.
بااینحال، طبق نتایج این پژوهش، ۴۲ درصد شغل، ۲۷ درصد تحصیلات و تنها سه درصد تغییر سیاسی و اجتماعی اولویت آنها در زندگی است که بخشی از آن به اهمیت نتیجهبخشی قطعی فعالیتهایشان مربوط است.
تجربه وقایع اخیر در کشورهای مختلف و حتی نوع عملکرد این نسل نشان میدهد که آنها میخواهند خواستههایشان دیده و شنیده شود؛ از مدرسه و خانواده تا نهاد بزرگتر اجتماعی که این موضوع میتواند سرمایه اجتماعی به شمار رود؛ مسئلهای که موضوع پژوهش اخیر فعالان و مددکاران جمعیت دانشجویی امام علی بوده است.
این پژوهش که بر پایه پرسشنامه و تحلیل دادههای آماری انجام شده، تصویری روشن از نسل «زد» در ایران ترسیم کرده است؛ نسلی که متولد نیمه دوم دهه ۷۰ تا اوایل دهه ۸۰ است و اکنون در کانون توجه جامعهشناسان، نهادهای مدنی و سیاستگذاران قرار دارد.
طبق پژوهش انجامشده، این نسل در بستر اینترنت، شبکههای اجتماعی، بحرانهای اقتصادی و تحولات سیاسی رشد کرده و بهنوعی «نسل تعلیق» لقب گرفته است؛ نسلی که هم ظرفیت بالای کنشگری دارد و هم با بحران بیاعتمادی دستبهگریبان است.
براساس دادههای این پژوهش، بیش از ۷۰ درصد پاسخدهندگان به پرسشنامهها، زن بودند که حکایت از حضور پررنگ دختران نسل «زد» در عرصه عمومی و فعالیت اجتماعی دارد. بیش از نیمی از شرکتکنندگان دانشجو یا محصل هستند و دغدغه اصلی آنها ادامه تحصیل و یافتن شغل است. در همین حال، حدود یکچهارم این نسل، مهاجرت را بهعنوان اولویت نخست خود عنوان کردهاند؛ تصمیمی که فشار اقتصادی و تردید نسبت به آینده را بازتاب میدهد.
طبق یافتههای این تحقیق، ۷۴ درصد نسل «زد» فعالیت داوطلبانه را برای رشد شخصیت مهم میدانند، اما تنها ۶۱ درصد حاضر هستند در صورتی به NGOها بپیوندند که اثرگذاری واقعی احساس کنند. این نتیجه نشان میدهد نسل «زد» به دنبال تجربهای معنادار است، نه مشارکت نمایشی یا صرفا خیریهای.
این گرایش با مطالعات جهانی نیز همخوان است؛ جایی که نسل «زد» بیش از هر چیز جذب فعالیتهایی میشود که نتیجه ملموس دارند؛ از محیط زیست تا عدالت اجتماعی. گرانی و بحران اقتصادی بیشترین دغدغه نسل «زد» است که در این پژوهش ۴۰ درصد جوانان، آن را مسئلهای در صدر دیگر مسائل بیان کردند.
پس از آن، آینده مبهم، فساد و فقر دغدغه جدی آنها بوده است. نکته مهمتر، سلامت روان است؛ موضوعی که در پاسخهای کیفی بارها تکرار شده و نشان میدهد اضطراب و فشار روانی به تجربه مشترک این نسل تبدیل شده است. البته این دادهها تنها از طریق افرادی به دست آمده که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفتهاند.
بسیاری از آنها به دلایلی همچون مشغله تحصیلی و شغلی و حتی بیاعتمادی به NGOها و ناآگاهی از مسیرهای مشارکت به پرسشنامههای این پژوهش پاسخ ندادند. بااینحال، در این پژوهش مشخص میشود که تفاوت اصلی میان جوانان کنشگر و غیرکنشگر در احساس اثربخشی است. کنشگران انگیزه بالاتری دارند و مشارکت اجتماعی را تجربهای معنادار میدانند، در حالیکه غیرکنشگران بیشتر درگیر دغدغههای فردی و فشارهای اقتصادیاند.
یافتههای این پژوهش چند توصیه کلیدی برای سازمانهای مردمنهاد و سیاستگذاران به همراه دارد. یکی از مهمترین نتیجههای آن، اهمیت مشارکت معنادار، نه صرفا نمادین است؛ چون نسل «زد» نتیجهگراست و انتظار دارد ثمره فعالیتش را ببیند.
از طرفی برای حضور آنها در جامعه باید از ساختارهای سلسلهمراتبی فاصله گرفت و به جای آن فضایی گفتوگومحور ایجاد کرد. موضوع دیگر برای بهرهگیری بهتر از این نسل، این است که آنها بیشتر جذب پروژههای کوتاهمدت و مهارتافزا میشوند.
درواقع باید پروژههایی طراحی شود که هم مهارت فردی و شغلی جوانان را ارتقا دهد و هم اثر اجتماعی داشته باشد. شفافیتهای سازمانی و مالی هم از دیگر مواردی است که برای این گروه اهمیتی ویژه دارد. یکی از ویژگیهای این نسل که در ابعاد مختلف مطالبهگری خود را نشان میدهد، اهمیت شرایط مناسب برای کار، تحصیل و فعالیتهای دیگر است؛ به شکلی که مراقبت از سلامت روان برای آنها بهمراتب مهمتر از دیگر گروههای سنی است.
پس نهادهای مدنی و سازمانها باید فضای امن و کمتنشی ایجاد کنند و به مداخلات روانی و اجتماعی توجه داشته باشند. بااینحال، بخش مهمی از جوانان به دلیل ناآگاهی از مسیرهای مشارکت، در حاشیه میمانند. استفاده فعال از شبکههای اجتماعی و آموزشهای ساده و کاربردی میتواند این مانع را برطرف کند.
نهادهای مدنی اگر بتوانند میان دغدغههای فردی نسل «زد» مثل شغل، تحصیل، مهاجرت و نیازهای اجتماعی پیوند برقرار کنند، نهتنها این نسل را جذب خواهند کرد، بلکه موتور نوآوری و پایداری در جامعه مدنی ایران را به حرکت درمیآورند. بنابراین طبق دادههای این گزارش، نسل «زد» در ایران همزمان حامل دو چهره است؛ نسلی نگران و بیاعتماد و نسلی خلاق و تشنه معنا.
اگر ساختارهای اجتماعی و مدنی نتوانند فضایی امن، شفاف و افقی برای این نسل بسازند، خطر کنارهگیری و بیتفاوتی وجود دارد؛ اما اگر تجربه واقعی تغییر و اثرگذاری به آنان داده شود، میتوانند به موتور محرک نهادهای مدنی و اجتماعی بدل شوند.