خبرآنلاین - به طور کلی ارزیابی از مشکلات، اشکال مختلفی دارد. بعضی وقت ها بستگی به درک از موضوع دارد و گاه به درون آن بودن و نبودن است. غالبا کسی که درد را تحمل می کند با کسی که حتی در بیرون همدردی می کند، تفاوت دارند.
برخی افراد سعی می کنند مشکلات را کوچک ببینند. به حدی که انسان احساس می کند جدی نگرفته و به نوعی درصدد تصغیر آن است. برای مثال، اخیرا یکی از نمایندگان مجلس در مورد مکانیسم ماشه (اسنپبک) گفته بود که اتفاق تازهای رخ نخواهد داد و فشار مضاعفی بر کشور تحمیل نمیشود. ایشان تاکید داشته که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. این نوع نگرش به مشکلات، موجب عدم تلاش برای حل آن است.
برخی مشکلات را بیش از اندازه بزرگ جلوه می دهند. به حدی که فکر یافتن راه حل برای آن غیر ممکن می شود. بهترین مثال برای این موضوع، آلودگی هوا می باشد. وقتی از مسئولان امر در این مورد سئوال می گردد همه چرخ و فلک را مقصر آن دانسته و در نهایت منتظر باد و باران می گردند تا این آلودگی را حل کند.
گروهی هستند که راه حل مشکل را دور از دسترس می بینند. یعنی وقتی مطرح می شود آنقدر اما و اگر می گویند که می بایست از خیر آنها گذشت. مثلا سرمایه گذاری خارجی.. به محض آنکه گفته می شود چرا در کشور سرمایه گذاری خارجی صورت نمی گیرد؟!! هزار و یک دلیل آورده می شود که حل آن به نظر بسیار دور و خارج از واقعیت می شود.
اما برخی مسائل هستند که واقعا پیچیده اند و بدلیل ابهام و ایهام های که دارد و ربط آنها به مشکلات دیگر، غامض شدهاند. نمونه بارز آن تورم است. در دولت های مختلف سعی گردیده که تورم کنترل و مهار شود اما بدلائل مختلف از جمله کمبود تولید، مشکلات تجارت خارجی، تغییر نرخ ارز و .. به نتیجه نرسیده است. تورم را می توان از مشکلات پیچیده دانست که حل آن بستگی به متغیرهای بسیار دارد.
بازگردیم به سئوال خودمان که چگونه با مشکلات برخورد کنیم؟ .. متاسفانه برخی فکر می کنند که زمان می تواند مشکلات را حل کند!! مانند کسی که فکر می کند درد به مرور زمان درمان می شود غافل از آنکه ممکن است بدن با درد سازش یابد اما درمان نمی شود. مشکلات هم به مرور زمان حل نمی گردد بلکه کهنه می شود و ممکن است به شکل دیگری خود را نشان دهد. برای همین برای مشکلات باید راهکار داشت.
شاید اولین و مهمترین اصل برای حل مشکلات، استفاده از متخصصان و نخبگان برای یافتن و اجرای راه حل است. اگر مدیریت در جامعه ای به شیوه شایسته سالاری باشد، قطعا برای یافتن راههای مقابله مشکلات آسانتر به نتیجه می رسد. اوایل انقلاب بحث داغی درخصوص تخصص و تعهد بود. جمله ای از شهید چمران نقل کرده اند به این مضمون: کسی که بدون تخصص مقامی را می پذیرد، حتما تعهد ندارد. داشتن علم و آگاهی نسبت به مشکل در حل آن بسیار مهم و تاثیر گذار است.
دومین اصل برای حل مشکل، مواجه شدن با آن است.. ممکن است سئوال پیش آید مگر می شود با مشکلات مواجه نشد؟ بله گاهی مسئولان فقط در مورد مشکلات سخنوری می کنند و با آن مواجه نمی گردند مانند کمبود آب. مدت هاست که صحبت از کمی آبی و خشکسالی وجود دارد و دولت های پیشین می دانستند که روزی استفاده بی رویه از آب، به چه فاجعه ای منجر خواهد شد. خب، چه کردند؟ کدام برنامه بلندمدت را به اجرا گذاشتند؟ آیا شیوه کشاورزی ما که بیشترین آب را به هدر می دهد، تغییری کرد؟ آیا زیرساخت لوله کشی شهرها که مقدار زیادی از آب را می بلعد، عوض شد؟ متاسفانه فقط در مورد مسئله صحبت می کنیم بدون آنکه برنامه ای برای راه حل داشته باشیم.
مرحله سوم مقابله با مشکل، شناسایی آن است. بسیار مهم است که بدون هیچ ذهنیتی و پیش قضاوتی به شناسایی مشکل بپردازیم .. بسیاری از مسائل اجتماعی متاسفانه در مرحله شناسایی با چالش مواجه است. مسئولان امر بدلیل ذهنیتی که دارند، مسئله را جور دیگر می فهمند و یا دچار کج فهمی می شوند. نمونه این مسئله را می توان در برخورد با معتادان متوجه گردید. در ابتدای انقلاب اعتیاد به عنوان جرم محسوب می شد و معتادان بعنوان مجرم مجازات می گردیدند در حالیکه امروز ما اعتیاد را به عنوان یک بیماری قلمداد می کنیم در صدد درمان آن هستیم. این تفاوت شناسایی، عواقب بسیاری داشته که می دانیم.
مرحله چهارم، آنالیز مشکلات است. برخورد با مشکل به شکل یکدست و یکپارچه بعضا بسیار ترسناک جلوه می کند. مثلا مشکل فساد اقتصادی را اگر از دور نگاه کنیم مانند یک بیماری سرطان به نظر می رسد که در هر لحظه می تواند کشور و جامعه را نابود کند و ورود به آن با توجه به پیچیدگی آن ممکن نیست اما اگر به آنالیز آن بپردازیم و دلائل و راهکارها را توجه کنیم، می بینیم که با یک روش صحیح و سریع می توان به حل آن پرداخت. حکایتی از میرزا تقی خان امیر کبیر در تاریخ نقل کرده اند که چه شد در دوره تو فساد درباریان کم شد؟ پاسخ داد: خودم رشوه نگرفتم و اجازه ندادم زیردستانم رشوه بگیرند و آنها نیز چون برای خودشان نفعی از آن نبود، نگذاشتند زیردستانشان فاسد شوند. این راهکار ممکن است ساده و قدیمی باشد لیکن شاه کلید بسیاری از راه حل ها می تواند باشد.
مرحله پنجم، برنامه ریزی است. برای حل مشکلات پس از شناخت آن، برنامه ریزی جهت اقدام است. مشکل اگر فقط در حد دانستن بماند، برای همیشه مانده است ولی اگر شروع به فعالیت نماییم، حل می شود. داستان هسته ای شدن ایران، نمونه جالبی است. روزی فرانسه رادیوداروها را قطع کرد و ما برای تولید آن نیاز به راکتور هسته ای و غنی سازی داشتیم. برنامه ریزی کردیم، شروع کردیم و مراحل تولید را طی نمودیم.
مرحله ششم، مشارکت مردم است. هرکاری که در آن حمایت و مشارکت مردم در آن باشد؛ انجام می شود. برای همین مشکلات را باید با شفافیت به مردم گفت و از آنها کمک خواست البته باید نظرات آنها را نیز به کار بست. سازمان ها و نهادهای مردمی به موقع می توانند گره گشا باشند.
مرحله هفتم آموزش است. برخی مشکلات هستند بخصوص مشکلات اجتماعی که در کوتاه مدت قابل حل نیست و نیاز به یک دیدگاه و برنامه ریزی بلندمدت و آموزش دارند و بایستی به وسیله رسانه ها و مراکز فرهنگی و بخصوص آموزش و پرورش و سرمایه گذاری بلندمدت حل نمود.
همانطور که گفته شد مشکلات خود به خود و به مرور زمان حل نمی شود و همت مسئولان و همراهی مردم را می طلبد و اگر بماند و حل نشود، همچون مردابی همه هستی یک کشور را فرو می بلعد.
* کارشناس مسائل بینالملل
۴۲
310310