در هیاهوی فوتبال ایران، گاهی بازیکنانی هستند که در هیاهو گم میشوند. علیاکبر استاداسدی یکی از آنهاست. کسی که شاید او را بیشتر با شایعاتی درباره نسبت خانوادگیاش با مدیران فوتبال به یاد بیاورند، تا با تواناییهای فنیاش. اما حقیقت این است که استاداسدی، مدافعی بود که فوتبال را “ساده” بازی میکرد؛ بازیای که در دنیای پر زرق و برق امروز، شاید کمتر دیده شود.
استاداسدی، نمادی از وفاداری و جنگندگی در مستطیل سبز بود؛ بازیکنی که با پیراهن تیمهای بزرگی چون پرسپولیس و کشاورز، سالها در سطح اول فوتبال ایران درخشید و تجربهاش را در اختیار تیم ملی قرار داد. اما در کنار تمام افتخارات و بازیهای درخشانش، نام او با یک خاطره شیرین و بهیادماندنی گره خورده است؛ خاطرهای که هر بار یادش میافتیم، لبخندی بزرگ بر لبانمان مینشاند.
احتمالاً برایتان آشناست؛ آن بازی فراموشنشدنی مقابل ژاپن، در مقدماتی جام جهانی ۹۸ فرانسه. در میانهی آن نبرد سنگین، علیاکبر استاداسدی ناخواسته دروازه خودی را باز کرد! اما چه گلی! گلی که با یک تشخیص به موقع از سوی کمک داور، آفساید اعلام شد و نفسها را در سینه حبس کرد. آن لحظه، لحظهای بود که احمدرضا عابدزاده، عقاب آسیا، با لبخندهای از ته دل و خندههای پرانرژیاش، صحنهای جاودانه را رقم زد. خندههایی که نشان از روحیه بالا و صمیمیت بینظیر تیم ملی داشت و حالا بعد از سالها، هنوز هم در حافظه جمعی فوتبالدوستان ایرانی زنده است. آن صحنه، فارغ از نتیجه و اتفاقات بازی، به نمادی از لحظات ناب و بیریا در فوتبال ما تبدیل شد.
استاداسدی، با همان روحیه ورزشکاری و متانت همیشگی، همیشه این خاطره را با لبخند یادآوری میکند و همین نشان میدهد که او نه تنها یک بازیکن بزرگ، بلکه یک شخصیت دوستداشتنی و افتاده نیز هست. بازیکنی که با تمام وجود برای تیم ملی تلاش کرد و لحظات زیادی را برای ما ساخت و چند روز پیش شمع ۵۶ سالگی را فوت کرد.
برای مدافع سابق تیم ملی و خاطرهساز دوستداشتنی، آرزوی سلامتی، سعادت و تولدی پر از شادی و لبخند داریم. باشد که سالیان سال با انرژی و شور، در کنار خانواده و عزیزانشان زندگی کنند و همچنان یادآور روزهای درخشان فوتبال ایران باشند.