سرویس سیاست مشرق _ "نه جنگ_نه صلح" یا همان شرایط بروز کرده بین ایران با آمریکا و اسرائیل پس از درگیری ۱۲ روزه؛ مباحث و گفتوگوهای زیادی را شکل داده است.
اگرچه فضای "نه جنگ_نه صلح" از این خصلت برخوردار است که هرچه از آن بگذرد، جامعه بیشتر به سمت رفتارهای خود در زمان صلح میل میکند لکن به هر حال مسئولان کشور نیز باید تلاش کنند که اولا فرایند پیشگفته سریعتر طی شود و ثانیا به لحاظ مسائل نظامی و دیپلماتیک نیز کشور از شرایط نه جنگ_نه صلح خارج شود.
دقت شود که در بخش اول، جامعه حتما مسیر خود را طی خواهد کرد لکن بخش دوم شامل قاعدهها و قانونهاست. و در فضای قاعدهها و قانونها نیز نباید اجازه داد که مقولات غیر عقلانی یا بیقاعده یا بیفرجام رهزن فرایندهای اصولی شوند!
در این زمینه و برای بسط این مفهوم مهم میتوان به صحبتهای اخیر مهندس محسن هاشمی، فعال اصلاحطلب، عضو سابق شورای شهر تهران و از چهرههای محوری حزب کارگزاران سازندگی اشاره کرد.
او در بخشی از یک مصاحبه که شفقنا آنرا منتشر کرده است، در پاسخ به این سؤال پیرامون شرایط نه جنگ_نه صلح که میپرسد: "چطور میتوان به گونهای تصمیمگیری کرد که منافع حداکثری ایران در بخشهای گوناگون محقق شود؟" گفته است:
"همانطور که آقای ظریف طی مقالهای در اسفندماه به نگارش درآوردند، ایران و امریکا باید به سمت مذاکرات جامعتر، هماهنگیهای بیشتر و در صورت امکان توافقات افزونتر حرکت کنند. بدهبستانی انجام شود تا کشور از حالت نه جنگ و نه صلحی که رهبری درباره آن صحبت کردند، خارج شود."[۱]
*این اظهارات آقای هاشمی که مبتنی بر تقریرات ظریف است، تناقض فاحشی با واقعیتهای پیرامون دارد.
مگر آقایان یادشان رفته آمریکا در حالی وارد درگیری با ایران و جنگ ۱۲ روزه شد که در وسط مذاکرات خود با ایران قرار داشت. چرا آقایان تجربهای به این آشکاری و عبرتدهندگی را کتمان میکنند و چرا از تاریخ زیسته تبرّی میجویند؟
از این گذشته آیا تجربه برجام مقابل چشم آقایان ظریف و هاشمی رفسنجانی نیست؟
آنهمه سال وقت کشور و دولت و مردم تلف شد با این وعده که ایران دیگر تحریم نشود و تحریمهای موجود هم لغو شود. اما نتیجه چه شد؟ این شد که در صبح فردای اجرای برجام، از سوی آمریکا تحریم مجدد شدیم، مردم هیچ اثری از ادعای لغو تحریمها احساس نکردند، یک دلار سرمایهگذاری در ایران صورت نگرفت و به قول آقای ظریف حتی یک حساب هم نتوانستیم در بانکهای انگلیس باز کنیم.
از ماجراهایی مثل فرانچسکو و علی واعظ هم بگذریم![۲]
اکنون آیا جای این است که آقایان همان پرتگاه پیشآزموده را دوباره به مردم شریف و عزیز ایران پیشنهاد کنند؟
در اینجا همچنین باید اشاره کرد که اساسا مسئله آمریکا و اسرائیل با ایران و ایرانی هرگز سوء تفاهم یا رسیدن به "بده بستان" نیست!
آمریکا همچنان که طی بیش از ۱۰۰ سال گذشته اثبات کرده یک ایران تجزیه شده با مردمانی نوکرصفت و خالی از تشخّص ایران و اسلامی را میخواهد که بتواند مثل یک گاو شیر ده به آن نگاه کند.
اسرائیل نیز یک رژیم صهیونی جعلی با عقایدی شبیه به نازیهاست که قصد دارد همانند "سگ هار آمریکا" به هر کس که خواست حمله کند، کشورهای مسیر "اسرائیل بزرگ"(!) را آماج موشکهای خود قرار دهد و نیز دست به یک پاکسازی قومیتی بزرگ در قبال دشمنان و منتقدان یهودیت صهیونیستی بزند.
آیا این دو زنگی مست را میشود با مذاکره و بده بستان سر به راه کرد؟ یا اینکه باید با مقاومت و حتی حمله پیشدستانه آنها را از ورود به حریم ایران اسلامی تا همیشه ترسانید؟
صد البته اگر عبرتهایی مثل برجام یا چندین دور مذاکره غیر مستقیم ایران و آمریکا به واسطهگری عمان نبود؛ پاسخ به این سؤالات فقط در حیطه عقلانیت و سیاست و خردمندی میماند!
لکن ما و آنهایی که نسخه مذاکره را برای برونرفت از شرایط نه جنگ_نه صلح میپیچند اکنون با مثالها و تجربیات مشخصی نیز مواجهیم که همه ما را به سمت مقاومت و یا شاید حمله پیشدستانه رهنمون میشود.
یادمان باشد مردم ایران آماده جنگ و مشتاق زندگی هستند.
***
1_https://fa.shafaqna.com/?p=2122507
2_https://www.bultannews.com/003fJw