به گزارش هشمهری آنلاین، در ماههای گذشته اظهارنظرهای مختلفی از مقامات و نزدیکان دولت دوازدهم در رسانهها منتشر شد که در آن ادعا شده بود دولت دوازدهم در بهار ۱۴۰۰، تنها یک امضا تا دستیابی به توافق هستهای فاصله داشت ولی عدهای نگذاشتند تا به زعم این افراد، پایان دولت حسن روحانی با «موفقیت» تمام نشود. «فرهیختگان» درباره اینکه چرا این توافق که نیاز به یک امضا داشت، در دولت سیزدهم به وقوع نپیوست، با «مهدی مجاهد» که در دولت شهید رئیسی، معاون پیگیریهای ویژه دفتر رئیسجمهور بود، گفتوگو کرده است.
مجاهد با رد این اظهارات معتقد است که اتفاقاً دولت دوازدهم تلاش میکرد به هر قیمتی شده در روزهای پایانیاش به توافق برسد تا بعدها بتواند ادعا کند که دولت را در شرایط توافق تحویل داده است نه تخاصم و تحریم! متن این گفتوگو را در ادامه از نظر میگذرانید.
ادعا شده است که تیم دولت پیشین در روزهای پایانی خود به توافقی با طرف آمریکایی دست یافته بود، اما امضای آن به درخواست آقای رئیسی به تأخیر افتاد. چرا آقای رئیسی چنین درخواستی داشتند؟
این ادعا کاملاً غیرواقعی و دروغ محض است. اولاً، اگر چنین توافقی در آن برهه حساس وجود داشت، چه دلیلی داشت که خود دولت پیشین آن را امضا نکند؟ مگر آنها در آن روزهای پایانی، برای هیچ یک از تصمیمات خود از آقای رئیسی یا مقامات دیگر کشور مشورت یا اجازه میگرفتند؟ خیر.
ثانیاً، شهید رئیسی با حرکتی کاملاً حکیمانه و به منظور جلوگیری از هرگونه دوگانگی در تصمیمگیری و مدیریت امور کشور، بهطور کامل از حضور در دولت و حتی دخالت در امور مرسوم و عادی پرهیز کرده و تأکید داشتند که تا روز تنفیذ، تنها یک فرمانده واحد اجرایی در کشور وجود دارد و آن هم آقای روحانی است و حتی ایشان از روزی که رأی آورد تا روزی که تنفیذ انجام شد (حدوداً ۴۵ روز) در نهاد ریاستجمهوری پا نگذاشت.
علاوه بر این، دولت پیشین (دوازدهم) تلاش میکرد در روزهای پایانی به هر قیمتی شده توافقی بکند تا بعدها بتواند ادعا کند که دولت را در شرایط توافق خارجی تحویل داده است نه تخاصم و تحریم!
فارغ از این که شهید رئیسی، امیدی به اداره کشور با تکیه بر برجام نداشت و دلیل آن هم اثبات ناکارآمدی و عدم اثربخشی آن در رفع تحریمها بود، اساساً نوع روش دولت دوازدهم در پرونده هستهای بهنحوی کشور را دچار چالش کرده بود که نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی اقدام به تصویب قانون راهبردی کردند که با تأییدات مکرر رهبر معظم انقلاب هم مواجه شد.
علاوه بر این، امضای «توافقی شکننده» با تعهدات سنگین جدید در چهارچوب همان «برجام پارهشده»، نه تنها افتخار محسوب نمیشد، بلکه هزینهای سنگین برای دولت جدید بود.
با شناختی که همگان از شخصیت و روحیات شهید آیتالله رئیسی دارند، «محال» بود که اگر امری منفعت مردم در آن بود، حتی یک ساعت آن را به تأخیر بیندازند تا به نام خودشان تمام شود.
رویکرد دولت شهید رئیسی در مدیریت پرونده هستهای و انتخاب تیم مذاکرهکننده چگونه بود؟
آیتالله رئیسی با نگاهی واقعبینانه و استفاده از ابزار دیپلماسی برای رسیدن به اهداف، پرونده مذاکرات را تحت نظارت مستقیم خود قرار داد. ایشان یک تیم «قابل اعتماد» و کاملاً «حرفهای» را برای این مسئولیت خطیر منصوب کردند. در رأس این تیم، جناب آقای شهید امیرعبداللهیان به عنوان وزیر امور خارجه قرار گرفت که به عنوان دستیار رئیس مجلس در زمان تصویب قانون راهبردی، آشنایی کاملی با جزئیات این قانون و همچنین فرایند مذاکرات هم داشت. مسئولیت مذاکرات نیز به آقای دکتر باقریکنی سپرده شد که همین امروز هم ایشان در مسئولیتی مشابه در دبیرخانه شعام مورد اعتماد نظام و دبیر شعام قرار گرفته است. این تیم با رویکردی «انقلابی و محور قرار دادن منافع ملی و واقعبینانه»، علاوه بر مدیریت حرفهای پرونده هستهای، دستاوردهای بزرگی مانند عضویت رسمی ایران در سازمان شانگهای و بریکس را نیز برای کشور به ارمغان آوردند.
با توجه به پیگیریهای این تیم، چرا مذاکرات هستهای به نتیجه نرسید؟
باید تأکید کنم که تیم مذاکرهکننده ایران در دوره شهید رئیسی با رویکرد تأمین منافع ملی و عدم عدول از خطوط قرمز، مذاکرات را به جایی رساند که در شهریور ۱۴۰۱ به توافقی که طرف غربی به آن تن دهد، بسیار نزدیک شد. در همین رابطه، در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در شهریور ۱۴۰۱، ملاقات مهمی در سطح رئیسجمهور بین آیتالله رئیسی و رئیسجمهور فرانسه انجام شد. در این جلسه، پس از دو ساعت مذاکره، امانوئل مکرون به صورت نمادین دستهای خود را بالا برد و صراحتاً پذیرفت که نه تنها آمریکا، بلکه اروپاییها نیز به تعهدات خود در برجام در قبال ایران عمل نکردهاند و قرار شد، مذاکرات برای نتیجه نهایی در سطح وزارت خارجه ادامه یابد.
اما در همان زمان با بروز اغتشاشات خیابانی در ایران، طرفهای غربی با طمع به براندازی نظام جمهوری اسلامی، میز مذاکره را ترک کردند. بنابراین، علت عدم موفقیت نهایی، خروج طرف غربی به دلیل طمعورزی سیاسی و امید به تغییر نظام در ایران بود.
بنابراین این ادعاها در حالی است که مذاکرات نیمهتمام دولت پیشین اولاً به نتیجه نهایی نرسیده بود (که مرور مصاحبههای مسئولان وقت وزارت خارجه دولت دوازدهم که اکنون نیز در تیم مذاکرات حضور دارند، مؤید این مسئله است)، ثانیاً در محتوا حداقلهای منافع جمهوری اسلامی ایران را نیز تأمین نمیکرد.
متأسفانه، ادعاهای مقامات دولت دوازدهم «فرافکنی» برای عوضکردن زمین بازی و فرار از پاسخگویی در قبال عملکرد خودشان است.