این مساله موجب شد که نهادهای ناظر بهویژه در اروپا و آمریکا به سمت نظارت مبتنی بر ریسک حرکت کردند و در این قالب یکی از مهمترین نوآوریها مفهوم ORSA یا ارزیابی ریسک و توانگری سرمایهای درونسازمانی یا (Own Risk and Solvency Assessment) است. ORSA پاسخی است به این پرسش اساسی که آیا شرکت بیمه در برابر ریسکهای خود در حال حاضر و آینده، سرمایه کافی و سازوکار مدیریتی مناسب برای بقا دارد؟ برخلاف الگوهای سنتی که بیشتر بر محاسبات کمی و نسبتهای مالی تمرکز داشتند، ORSA یک فرآیند جامع و آیندهنگر است که کل سازمان را درگیر میکند. لذا تنها یک گزارش برای نهاد ناظر نیست، بلکه ابزار راهبردی برای مدیریت ریسک سازمانی (ERM) محسوب میشود.
ضرورت اجرای ORSA از چند جهت قابل درک است. امروزه ریسکهایی که شرکتهای بیمه گر با آنها مواجه هستند، بسیار پیچیده و متنوع شدهاند؛ این ریسکها تنها محدود به ریسکهای سنتی بیمه نیستند، بلکه شامل ریسکهای مالی، عملیاتی، قانونی، تغییرات اقلیمی و حتی ریسکهای ناشی از فناوریهای نوین میشوند. این تنوع و شدت ریسکها باعث شده است که رویکردهای سنتی و فرمولی برای محاسبه کفایت سرمایه دیگر کافی نباشند و نیاز به ارزیابی جامعتر و پویاتری احساس شود.
از سوی دیگر، نهادهای نظارتی انتظار دارند شرکتها تنها به تحلیل گذشتهنگر دادهها بسنده نکنند، بلکه با بهکارگیری سناریوهای احتمالی آینده، توانایی خود در مواجهه با شوکهای آتی را ارزیابی کنند. این آیندهنگری به شرکتها کمک میکند تا تصمیمات راهبردی بهتری بگیرند و از بحرانهای احتمالی پیشگیری کنند.
همچنین، ذینفعان متعددی از جمله بیمهگذاران، سهامداران و نهادهای بازار سرمایه به دنبال اطمینان از پایداری مالی شرکتها هستند. اجرای ORSA با ارائه گزارشهای شفاف و عمیق از وضعیت ریسک و سرمایه، به ایجاد اعتماد این ذینفعان کمک میکند. علاوه بر این الزامات بینالمللی نیز نقش مهمی در تسریع اجرای ORSA داشتهاند؛ بهعنوان نمونه چارچوب سولونسی دو در اتحادیه اروپا و قانون مدل ORSA در آمریکا این فرآیند را بهعنوان بخشی ضروری از مدیریت ریسک و حاکمیت شرکتی تعیین کردهاند. لذا باید گفت ORSA تنها یک ابزار فنی برای سنجش کفایت سرمایه نیست، بلکه به عنوان یک رویکرد جامع به تغییر فرهنگ سازمانی، تقویت حاکمیت شرکتی و افزایش شفافیت در سطوح مختلف مدیریتی کمک میکند و شرکت را به سمت یک سیستم مدیریت ریسک یکپارچه و پیشگیرانه سوق میدهد.
ORSA فرآیندی جامع است که طی آن شرکت بیمه گر ریسکهای فعلی و آتی خود را شناسایی و ارزیابی میکند، نیازمندیهای سرمایهای لازم برای پوشش این ریسکها را برآورد مینماید و توانایی خود در حفظ سطح مناسب توانگری در افق زمانی میانمدت و بلندمدت را بررسی میکند. از سوی دیگر باید خاطرنشان کرد که اصول راهنمای ORSA بر چهار محور اساسی استوار است.
نخست، تناسب به این معناست که سطح پیچیدگی ارزیابی باید متناسب با اندازه و ماهیت ریسکهای هر شرکت باشد و از تحمیل بار غیرضروری بر ساختارهای کوچکتر جلوگیری کند.
دوم، جامعیت به این نکته اشاره دارد که تمامی ریسکها از جمله ریسکهای بیمهای، بازار، اعتباری، عملیاتی و حتی ریسکهای رفتاری باید تحت پوشش قرار گیرند تا تصویری کامل و واقعی از توانگری سازمان به دست آید.
سوم، یکپارچگی بر ضرورت ارتباط مستقیم نتایج ORSA با تصمیمات کلان و راهبردی شرکت تاکید میکند؛ تصمیماتی همانند تقسیم سود، سیاستهای سرمایهگذاری یا توسعه بازار باید بر مبنای ارزیابی دقیق ریسک و توانگری اتخاذ شوند.
و در آخر پویایی نشاندهنده آن است که ORSA یک فرآیند ایستا نیست، بلکه باید قابلیت بازنگری مداوم و بهروزرسانی مستمر در پاسخ به تغییرات محیطی، اقتصادی و فناورانه را داشته باشد.
تجربههای بینالمللی در زمینه ORSA نشان میدهد که این رویکرد در قالبهای متنوعی پیادهسازی شده اما ماهیت و هدف آن در همه کشورها مشابه است. در اروپا، ORSA به عنوان بخشی اساسی از چارچوب توانگری مالی موسوم به Solvency II الزامی شده است. تمامی بیمه گران موظفاند هر سال گزارشی از ارزیابی ریسک و توانگری سرمایهای خود به نهاد ناظر ارائه دهند.
انعطافپذیری یکی از ویژگیهای مهم الگوی اروپایی است به این معنا که شرکتهای کوچک میتوانند از مدلهای سادهتر استفاده کنند، درحالیکه شرکتهای بزرگ با ریسکهای پیچیدهتر نیازمند مدلهای پیشرفتهتر و جامعتری هستند. در ایالات متحده قانون نمونه ORSA Model Act توسط انجمن ملی ناظران بیمه (NAIC) به تصویب رسید. در این قانون شرکتهای بیمه گر موظف به تهیه گزارش سالانه ORSA شدند، اما تمرکز اصلی بیش از آنکه بر محاسبات کاست، بر ارزیابی کیفیت تصمیمگیری مدیریتی و نقش هیأتمدیره در فرآیند مدیریت ریسک است. بنابراین در این کشور این قانون بیش از آنکه فقط ابزار محاسباتی باشد آزمونی برای انعطافپذیری و کارآیی حاکمیت شرکتی محسوب میشود.
سایر کشورها نیز رویکردهای مشابه اما بومیسازی شدهای را اتخاذ کردهاند. در کانادا بیمهگران ملزماند در قالب آزمون کفایت سرمایه پویا، سناریوهای ریسک و توانگری را مورد ارزیابی قرار دهند. آفریقای جنوبی این چارچوب را در قالب نظام ارزیابی توانگری و مدیریت پیادهسازی کرده است. در منطقه آسیا نیز کشورهایی همچون ژاپن و سنگاپور در حال تدوین و انطباق چارچوب ORSA متناسب با شرایط محلی و ساختارهای نظارتی خود هستند.
مطالعات تطبیقی نشان میدهد که علیرغم تفاوتهای شکلی و مقرراتی سه اصل مشترک در تمامی کشورها وجود دارد: نخست اینکه مسوولیت نهایی اجرای ORSA بر عهده خود شرکت بیمه است و نهاد ناظر تنها نقش هدایت و نظارت کلان را ایفا میکند. دوم اینکه نتایج ORSA باید به طور مستقیم در تصمیمگیریهای راهبردی و سیاستهای کلان شرکت مورد استفاده قرار گیرد. همچنین گزارش ORSA به عنوان ابزاری کلیدی برای ایجاد تعامل، شفافیت و گفتوگو میان شرکت بیمه گر و نهاد ناظر عمل میکند.
مزایای ORSA را میتوان در چند سطح بررسی کرد. اول آنکه این رویکرد موجب تقویت مدیریت ریسک سازمانی میشود، چرا که ارتباط و هماهنگی میان واحدهای مالی، اکچوئری، سرمایهگذاری و عملیاتی را افزایش داده و تصویری یکپارچه از ریسکها ارائه میدهد. دوم ایجاد نگاه آیندهنگر است چرا که ارزیابی توانگری سرمایهای به طور معمول در افق زمانی سه تا پنج ساله انجام میگیرد و این امر شرکت بیمه گر را برای مواجهه با تحولات بازار آمادهتر میسازد.
همچنین ORSA با پیشبینی سناریوهای بحرانی و شبیهسازی آزمونهای تنش احتمال ورشکستگی را کاهش داده و امکان اقدامات پیشگیرانه را فراهم میکند. از سوی دیگر این فرآیند به افزایش شفافیت کمک کرده و تعامل موثرتری با نهاد ناظر ایجاد مینماید که در نتیجه آن اعتماد بیمهگذاران و سایر ذینفعان تقویت میشود. نیز ORSA با بهبود کارآیی در تخصیص سرمایه، منابع مالی را به سمت خطوط کسبوکار دارای بازده مناسب و ریسک متعادل هدایت میکند.
با وجود مزایایی که ذکر شد، پیادهسازی ORSA با چالشهای متعددی روبهرو است. یکی از مهمترین چالشها پیچیدگی فنی آن است، زیرا طراحی مدلهای داخلی به دادههای تاریخی گسترده و توانمندیهای تحلیلی پیشرفته نیاز دارد. هزینههای بالا نیز از موانع اساسی محسوب میشود چرا که اجرای این فرآیند نیازمند سرمایهگذاری قابلتوجه در فناوری اطلاعات و جذب نیروی انسانی متخصص است.
علاوه بر آن بسیاری از شرکتهای بیمه ORSA را تنها یک الزام نظارتی و و نه ابزاری مدیریتی میدانند و همین ضعف در فرهنگ سازمانی مانع بهرهبرداری موثر از آن میشود. ابهامات قانونی نیز بهویژه در کشورهایی که چارچوب بومی مشخصی برای ORSA تدوین نشده، چالش دیگری به شمار میرود.
برای غلبه بر این موانع، مجموعهای از راهکارها قابل پیشنهاد است. نخست باید آموزش و فرهنگسازی در سطح مدیران ارشد صورت گیرد تا اهمیت ORSA بهعنوان ابزاری مدیریتی درک شود. دوم اینکه استفاده از الگوهای تدریجی میتواند مفید باشد، بهگونهای که شرکتها ابتدا از الگوهای سادهتر آغاز کرده و به تدریج به سمت الگوهای پیچیدهتر حرکت کنند. سوم اینکه تدوین دستورالعملهای بومی توسط نهادهای ناظر میتواند به کاهش ابهامات قانونی و ایجاد وحدت رویه کمک کند. سرمایهگذاری در زیرساختهای داده و فناوری اطلاعات بهعنوان پیششرط موفقیت در اجرای ORSA ضروری است.
چارچوب توانگری مالی صنعت بیمه کشور تاکنون بیشتر بر اساس آییننامههای صادره از سوی بیمه مرکزی و استفاده از فرمولهای از پیش تعیینشده استوار بوده است. این نظام اگرچه گامی مهم در مسیر افزایش شفافیت و ارتقای سلامت مالی شرکتهای بیمه گر به شمار میآید، اما همچنان با محدودیتهای اساسی روبهرو است. نخست آنکه ماهیت این چارچوب گذشتهنگر بوده و بر تحلیل دادههای تاریخی متکی است، درحالیکه در فضای پرشتاب و پرریسک امروز نیاز به رویکردی آیندهنگر احساس میشود. دوم این چارچوب پوشش جامع ریسکهای نوپدید همچون ریسکهای سایبری، عملیاتی یا رفتاری را در بر نمیگیرد و بیشتر بر ریسکهای مالی سنتی تمرکز دارد. سوم پیوند مستقیمی میان فرآیندهای مدیریت ریسک و برنامهریزی راهبردی شرکتها ایجاد نمیکند و بدین ترتیب نتایج ارزیابی توانگری کمتر در تصمیمات کلان سازمانی مورد استفاده قرار میگیرد.
اجرای ORSA در کشور میتواند به عنوان نقطه عطفی در تحول مدیریت ریسک و توانگری صنعت بیمه عمل کند و این امکان را فراهم آورد که شرکتها علاوه بر انطباق با الزامات نظارتی به ارتقای واقعی مدیریت ریسک در سطح سازمان دست یابند. با این حال تحقق این تحول مستلزم مجموعهای از اقدامات اساسی است. نخست باید بیمه مرکزی به عنوان نهاد ناظر، دستورالعملی بومی و متناسب با شرایط بازار داخلی تدوین کند تا وحدت رویه و استاندارد لازم برای اجرای ORSA فراهم شود. دوم بیمه گران باید زیرساختهای داده و فناوری اطلاعات خود را ارتقا دهند تا بتوانند دادههای متنوع و حجیم را به صورت کارآمد جمعآوری و تحلیل کنند. گام مهم بعدی آموزش مدیران ارشد و اعضای هیأتمدیره در زمینه فرهنگ ریسک و اهمیت استفاده از ORSA به عنوان ابزاری مدیریتی ضروری است چرا که بدون حمایت سطوح عالی مدیریتی، این فرآیند به یک تکلیف اداری تقلیل خواهد یافت.
همچنین ایجاد چارچوبهای قانونی و مقرراتی برای تبادل داده میان بیمه گران و نهاد ناظر، همراه با تضمین حفظ حریم خصوصی بیمهگذاران، پیششرطی حیاتی برای اجرای موفق ORSA در کشور است. در صورت طراحی صحیح، حمایت نهادی و ایجاد زیرساختهای لازم، میتواند نقشی تعیینکننده در ارتقای توانگری مالی، کاهش ریسکهای سیستماتیک و تقویت اعتماد همگانی به صنعت بیمه ایفا کند.
ORSA را میتوان یکی از نوآورانهترین و در عین حال کارآمدترین ابزارهای مدیریت ریسک و ارزیابی توانگری مالی در صنعت بیمه دانست. این رویکرد با اتکا بر اصل خودارزیابی و نگاه آیندهنگر، شرکتهای بیمه گر را از یک وضعیت واکنشی و منفعل در برابر بحرانها به وضعیتی فعال و پیشگیرانه منتقل میکند. به بیان دیگر به شرکتها امکان میدهد پیش از آنکه ریسکها به بحران تبدیل شوند، آنها را شناسایی کرده و اقدامات اصلاحی و مدیریتی متناسب را بهکار گیرند.
هرچند مسیر پیادهسازی ORSA خالی از چالش نیست و موانعی همچون پیچیدگی فنی، هزینههای اجرایی بالا و مقاومت فرهنگی در سازمانها وجود دارد اما مزایای آن بهویژه در افزایش شفافیت، ارتقای اعتماد همگانی به بیمهگران و تقویت پایداری مالی صنعت بیمه آن را به ابزاری غیرقابل جایگزین بدل ساخته است. تجربههای بینالمللی نیز نشان میدهد که با وجود تفاوتهای مقرراتی در کشورها اصول پایهای ORSA همواره به بهبود تعامل میان نهادهای ناظر و بیمه گران و به ارتقای کارآیی مدیریت ریسک منجر شده است.
ORSA برای کشور میتواند بهمنزله پلی میان وضعیت موجود مبتنی بر فرمولهای از پیش تعیینشده و استانداردهای جهانی توانگری مالی عمل کند. تحقق این امر نیازمند مجموعهای از اقدامات هدفمند است. طراحی یک نقشه راه بومی ORSA توسط بیمه مرکزی میتواند مسیر حرکت صنعت بیمه را روشن سازد و چارچوبی یکپارچه برای شرکتها فراهم آورد. اجرای آزمایشی در چند شرکت بزرگ بیمه گر قبل از تعمیم به کل بازار به شناسایی نقاط ضعف، الگوآزمایی و افزایش قابلیت اجرایی کمک خواهد کرد.
سرمایهگذاری در زمینه اکچوئری داده و بهرهگیری از فناوریهای نوین همچون هوش مصنوعی و یادگیری ماشین میتواند دقت و سرعت تحلیل ریسک را ارتقا بخشد. و در آخر توسعه فرهنگ سازمانی مبتنی بر ریسک در تمامی سطوح سازمان، از مدیران ارشد تا کارشناسان عملیاتی، ضرورتی انکارناپذیر برای موفقیت ORSA در کشور به شمار میرود. ORSA در ایران را میتوان فرصتی راهبردی برای ارتقای توانگری مالی، افزایش رقابتپذیری و همسویی صنعت بیمه با استانداردهای بینالمللی دانست؛ فرصتی که در صورت بهرهبرداری صحیح، میتواند آیندهای پایدارتر و قابل اعتمادتر برای بازار بیمه کشور رقم زند.