گروه دیپلماتیک - همشهری آنلاین: تا اطلاع ثانوی، سخن گفتن از آنچه در ۲سال گذشته در لبنان رخ داده، آسان نیست. نه از سر بیاطلاعی، بلکه به این دلیل ساده جبهه مقاومت با جنگی روبهرو است که هیچ شباهتی به گذشته ندارد؛ جنگی با قواعدی تازه، ذهنیتی متفاوت و ابزارهایی ناآشنا؛ جنگی که گاه، سکوت در آن مؤثرتر از گلوله است.
روزنامه الاخبار لبنان به مناسبت سالگرد شهادت ابراهیم عقیل (۲۰ سپتامبر ۲۰۲۴ معادل ۳۰ شهریورماه) از فرماندهان ارشد حزب الله در حمله رژیم صهیونیستی مینویسد: در دل همین میدان پیچیده دو نام همچون فانوسهایی در قلب مقاومت میدرخشند: فؤاد شکر و ابراهیم عقیل؛ دو فرمانده، دو رفیق، دو مرد میدان که نهتنها در کنار یکدیگر شمشیر زدند، اندیشیدند و ساختند بلکه در نهایت به فاصله کمتر از ۲ ماه از یکدیگر به شهادت رسیدند.
قهرمانان بی ادعا
میگویند آدمها را میدان میسازد، اما گاهی، برخی خود میدان را میسازند. فؤاد و ابراهیم از همان دست انسانها بودند. دو مجاهد با دو رویکرد متفاوت اما قلبهای همسو.
این دو که چند دهه در جبهه مقاومت جنگیدند در میان همرزمانشان ـ نه مدیر یا مسئول ـ بلکه بهعنوان دو یار بیادعا شناخته میشدند. آنها هیچگاه خود را در قامت قهرمان معرفی نکردند اما هرکس یک بار با آنها همسفره شده بود میدانست که با ستونهای اصلی مقاومت روبهروست.
فؤاد شکر: نظریهپرداز مردمدار
فؤاد شکر را در میان بچههای مقاومت به نام محسن میشناختند؛ مردی خوشاخلاق، آرام، اما مصمم.
شکر باور داشت مقاومت تنها با تفنگ پیروز نمیشود، بلکه با اعتماد مردم زنده است. او با این باور زیست و شهید شد.
شکر در طراحی عملیاتها حضور داشت، در سازماندهی و آموزش نیروها نقش داشت و همیشه در نزدیکیترین نقطه به میدان نبرد ایستاده بود.
فؤاد شکر نظریهپردازی در لباس نظامی بود. او در سالهایی که مقاومت هنوز گامهای ابتدایی را برداشته بود از ضرورت طراحی قواعد جدید برای نبرد سخن میگفت؛ قواعدی که از غیرنظامیان محافظت کند، خطوط قرمز انسانی را رعایت کند و همزمان، دشمن را در میدان به زانو درآورد.
ابراهیم عقیل: ساکتترین فرمانده میدان
ابراهیم عقیل با نام جهادی عبدالقادر مردی ساکت، کمحرف اما عمیق بود.
ابراهیم در رسانهها غایب اما در عملیاتها همهجا حاضر بود. او سالها مسئول آموزش، ساختاردهی و پشتیبانی عملیاتی بود.
ابراهیم عقیل باور داشت دشمن تنها وقتی شکست میخورد که احساس برتریاش در میدان فرو بریزد.
باورهای مشترک
فؤاد و ابراهیم شبیه دو برادر بودند؛ یکی با نگاهی راهبردی و مردمی، دیگری با ذهنی تاکتیکی و امنیتی. آنچه این دو را به هم پیوند میداد، نه فقط میدانهای مشترک، که باور مشترکشان به فلسفه مقاومت بود. آنها با هم زیستند، با هم جنگیدند، و در نهایت کنار هم آرمیدند؛ مردانی که دشمن هنوز دنبال جزئیات زندگی آنهاست و مقاومت به وجودشان افتخار میکند.