به گزارش اقتصادنیوز، «فریدون مجلسی» دیپلمات سابق درگفتوگو با «زهرا اکبری» در هفتهنامه تجارت فردا، معتقد است که تنش ایران با آمریکا و اسرائیل موجب تداوم مشکلات در روابط ما با کشورهای حاشیه خلیج فارس شده است. دلیل این وضعیت آن است که سیاست ایران در طول این سالها عمدتاً رویکردی تهاجمی داشته است؛ ما بارها اعلام کردهایم که خواهان نابودی اسرائیل هستیم، روابطمان با آمریکا بعد از گروگانگیری قطع شد و مرتب شعار مرگ بر آمریکا سر دادهایم. این سیاستها باعث شده که روابط ما با دیگر کشورها از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز تحت تاثیر قرار بگیرد.
*********
* با توجه به تکرار ادعاهای امارات درباره جزایر سهگانه و مواضع شورای همکاری خلیج فارس در خصوص میدان گازی آرش، این مناقشات تا چه حد میتواند بر مناسبات ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس تاثیرگذار باشد؟
کشورهای حاشیه خلیج فارس، بهویژه امارات، که برای نخستینبار در تاریخ موجودیت یافته و ناگهان با ثروتی عظیم از نفت مواجه شدند، بهسرعت در مسیر توسعه و پیشرفت قرار گرفتند. این روند بهویژه پس از جنگ ایران و عراق و شرایط خاصی که ایران با آن دستبهگریبان بود، شتاب بیشتری پیدا کرد و به امارات فرصت داد تا بهتدریج قدرت اقتصادی و سیاسی خود را تقویت کند.
نکته قابلتوجه این است که امارات در کنار توسعه اقتصادی، به دنبال طرح ادعاهای ارضی نیز بوده است. برای نمونه، این کشور در جنگ یمن حضوری فعال داشت و نیروهایی را به این کشور اعزام کرد که بسیاری از آنان مزدورانی از کشورهای دیگر بودند. اما در رابطه با جزایر سهگانه امارات نمیتواند چنین ادعایی مطرح کند؛ زیرا وجه اشتراک تاریخی این جزایر با کشورهای جنوبی خلیج فارس به دوران استعمار بریتانیا بازمیگردد. در آن زمان، با اشغال این کشورها، چندین جزیره ایرانی نیز به تصرف انگلیسیها درآمد. با استقلال این کشورها، ایران توانست بخش عمده جزایر خود، از جمله قشم، هنگام، لاوان و فارور را بازپس گیرد و سه جزیره باقیمانده نیز همزمان با تشکیل کشور امارات متحده عربی که تحت استعمار بریتانیا شکل گرفت، به ایران بازگردانده شد.
جالب آنکه خود اماراتیها نیز میدانند که نمیتوانند هیچ ادعایی بر جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک داشته باشند. تنها استدلال آنها این است که گاهی در فصل بهار گوسفندهای خود را برای چرا به این جزایر میآوردند. اما در مورد جزیره ابوموسی، بهدلیل اهمیت سوقالجیشی و وجود جمعیتی از عربهای بومی، ادعاهایی مطرح شده است. این اعراب بومی براساس قراردادی که در رژیم گذشته با شیخ شارجه منعقد شد حقوق مکتسبه مالکانه دارند. آنان در جنوب جزیره ابوموسی سکونت دارند، به فعالیت اقتصادی میپردازند و آزادانه رفتوآمد میکنند، اما این حقوق مالکانه هیچ ارتباطی با حق حاکمیت بر جزیره ندارد. نمونه بارز این تفکیک، فعالیت یک شرکت نفتی در ابوموسی بود که در برههای روزانه تا 60 هزار بشکه نفت تولید میکرد. این فعالیت با تایید دولت ایران انجام شد و درآمد حاصل از آن میان ایران و شارجه تقسیم میشد. چنین ترتیباتی از یکسو نشاندهنده حاکمیت ایران بر این جزیره و از سوی دیگر به رسمیت شناختن حق مالکانهای است که شیخ شارجه و اتباعش در این قسمت جزیره دارند.
پس از انقلاب اسلامی انتظار میرفت اوضاع بهسرعت به حالت عادی بازگردد، اما آغاز جنگ عراق علیه ایران موجب شد شرایط بحرانی همچنان ادامه یابد. امارات از این وضعیت نهایت بهره را برد؛ بخش قابلتوجهی از واردات ایران بهدلیل تحریمها از طریق دوبی انجام میشد و این امر سودی چشمگیر، گاه تا حدود 20 درصد، نصیب بازرگانان این شهر میکرد. در واقع، رونق اولیه دوبی بر پایه همین دلالی برای ایران شکل گرفت. در همین دوره و در سایه سیاستهای ایران، کشورهای منطقه روابط خود را با آمریکا گسترش دادند و امارات، بهعنوان متحد واشنگتن، به این باور رسید که میتواند با تکیه بر حمایت قدرتهای خارجی، فشار بر ایران را افزایش داده و ادعاهای ارضی خود را پررنگتر کند.
* مواضع اخیر شورای همکاری خلیج فارس در مورد جزایر سهگانه و میدان گازی آرش چه پیامی برای سیاست خارجی ایران و نحوه تعامل با کشورهای عربی دارد؟
کشورهای عربی با ظهور ناسیونالیسم عربی از زمان ناصر نسبت به اراضی ایران و وحدت آن، نگرش تجاوزکارانهای داشته و دارند. یکی از دلایل این نگرش، تلاش برای تغییر نام تاریخی خلیج فارس است که هیچ توجیهی جز نیت توسعهطلبانه و تجاوزکارانه ندارد. باید در نظر داشته باشیم که تنها مسئله سه جزیره نیست. صدام حسین چرا به ایران حمله کرد؟ تمامی کشورهای عربی، بهویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله کویت و امارات، چرا در آن تجاوزگری آشکار به صدام حسین کمک کردند؟ زیرا در نیت توسعهطلبانه و تجاوزگرانهاش نسبت به ایران، نوعی همنظری بین آنها وجود داشت. اکنون که ایران در موضع ضعف قرار گرفته و از نظر بینالمللی منزوی شده است، کشورهای بزرگی که بهدلیل تحریمها امکان خرید نفت و گاز از ایران را ندارند، ناگزیر به بازارهای کشورهای حاشیه خلیج فارس، از جمله امارات، وابسته شدهاند. امارات هم سعی میکند از این فرصت استفاده کرده و در بیانیههای مشترک با این کشورها، ادعاهای خود را مطرح کند. به همین دلیل، ایران باید ضمن زندگی در صلح و مدارا با همسایگان خود، مراقب توسعهطلبی و طمعورزی برخی از آنها نسبت به خاک و سرزمینش باشد.
* پس از حمله ایران به پایگاه العدید آمریکا در قطر، که تهران آن را واکنشی به مشارکت مستقیم واشنگتن در تجاوز رژیم اسرائیل به خاک ایران توصیف کرد، روابط تهران و دوحه دچار نوسان شد. بااینحال، سیدعباس عراقچی پس از دیدار اخیر خود با امیر قطر اعلام کرد که در این ملاقات، سوءتفاهمهای ناشی از این حملات، مورد بررسی قرار گرفت. اکنون این پرسش مطرح است که چه سازوکارها و تضمینهایی میتواند از تکرار چنین تنشهایی جلوگیری کرده و روابط دو کشور را در برابر بحرانهای مشابه در آینده محافظت کند؟
به نظر من، این مسئله باید بهطور اساسی حل شود. ایران از سوی جامعه بینالمللی با شش قطعنامه محکوم شده است. این محکومیت با ظرافتی که در مذاکرات برجام انجام شد، تعلیق شد؛ اما متاسفانه این موضوع در داخل کشور بهطور کامل پذیرفته نشد و در نتیجه ما با تحریمهای شدید مواجه شدیم. اکنون هم زمان مذاکره برای رفع تحریمها به پایان رسیده، زیرا پرونده ایران از آژانس بینالمللی انرژی اتمی به شورای امنیت ارجاع شده است. در چنین شرایطی، دست کشورهای دیگر برای هرگونه اقدام به منظور وادار کردن ایران به اجرای دستورات قطعنامهها باز است. بنابراین، بهترین راهکار این است که به جای ادامه این مسیر، با رویکردی عقلانی و واقعگرایانه، از این وضعیت نامطمئن و التهابآور که دههها طول کشیده رهایی یابیم و اجازه دهیم مردم زندگی عادی خود را ادامه دهند. نباید وارد جنگ دیگری شویم؛ زیرا جنگ بعدی میتواند بسیار خطرناک باشد. در چنین وضعیتی، اگر ایران پیروز شود، برنده اصلی خواهد بود؛ اما اگر طرف مقابل، یعنی آمریکا پیروز شود، تقسیم میراث ایران به عهده برنده جنگ خواهد بود.
* در جریان جنگ اسرائیل علیه ایران، کشورهای عربی بهشدت حملات تلآویو را محکوم کردند. آیا این موضعگیری ناشی از نزدیکی دیپلماتیک این کشورها با تهران پس از توافق صلح با عربستان است یا بازتابی از نگرانی عمیقتر نسبت به نفوذ فزاینده اسرائیل در خاورمیانه؟
بله، کشورهای عربی حمله اسرائیل به ایران را محکوم کردند. ایکاش ما نیز تجاوزات اسرائیل به غزه، فلسطین و... را محکوم میکردیم. این محکومیتها بیشتر تعارفات دیپلماتیک است و باید دید در عمل و در بطن ماجرا چه خواهد شد. واقعیت این است که هیچیک از کشورهای عربی تاب مقاومت در برابر یک جنگ با آمریکا را ندارند. علاوه بر این، به دلیل توسعه اقتصادی چشمگیری که به آن دست یافتهاند و ارزش آن را بهخوبی درک کردهاند، هیچ تمایلی ندارند که این روند متوقف شود. کشورهای عربی نگران این هستند که در صورت بروز جنگ، آسیبهایی به آنها وارد شود یا ترکشهای این جنگ به آنها نیز اصابت کند. بنابراین، آنها از یکسو برای دفع خطر و از سوی دیگر برای ارسال پیامی مبنی بر اینکه هرگونه تجاوز به سرزمینشان قابل محکومیت است، حملات اسرائیل به ایران را محکوم کردند.
* آیا تلاشهای ایران برای نزدیکی به کشورهای حاشیه خلیج فارس میتواند تنش با آمریکا یا حتی اسرائیل را کاهش دهد؟
خیر، اتفاقاً تنش ایران با آمریکا و اسرائیل موجب تداوم مشکلات در روابط ما با کشورهای حاشیه خلیج فارس شده است. دلیل این وضعیت آن است که سیاست ایران در طول این سالها عمدتاً رویکردی تهاجمی داشته است؛ ما بارها اعلام کردهایم که خواهان نابودی اسرائیل هستیم، روابطمان را با آمریکا قطع کردهایم، گروگان گرفتهایم و مرتب شعار مرگ بر آمریکا سر دادهایم. این سیاستها باعث شده که روابط ما با دیگر کشورها از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز تحت تاثیر قرار بگیرد. در همین راستا، نباید محکوم کردن حمله اسرائیل به ایران از سوی کشورهای عربی را بهعنوان روابط خوب میان ما و آنها تعبیر کرد. زمانی میتوان از روابط دوجانبه خوب سخن گفت که کشورها بتوانند در یکدیگر آزادانه سرمایهگذاری کنند، به توسعه هم کمک کنند و اعتباراتی به هم ارائه دهند. اما در شرایطی که ایران خود را در موقعیتی غیرقابلاعتماد قرار داده است، هیچ کشوری حاضر نیست روابط سیاسی و اقتصادی پایدار، امن و اصولی با ما برقرار کند. در نتیجه، ایدههایی مانند ایجاد راههای ترانزیتی، کمربند اقتصادی یا پروژههای مشابه، بدون اعتماد و اعتبار لازم، عملاً غیرقابل اجرا خواهند بود.
اعتماد و اعتبار زمانی به وجود میآید که یک کشور عضو جامعه بینالملل باشد، به اصول و حقوق بینالملل احترام بگذارد و بتواند مانند دیگر کشورها تحریمها را رفع کند. تا زمانی که ایران رفتار متعارف بینالمللی را رعایت نکند و به عرصه جهانی بازنگردد، هیچ کشوری روابط جدی سیاسی و اقتصادی با ما برقرار نخواهد کرد. البته اگر برای کشورها منفعتی داشته باشد، نفت ایران را که ارزانتر از قیمت بازار است، خریداری میکنند. همچنین، اگر فرصتی برای فروش کالا به ایران بهصورت دور زدن، پنهانی، قاچاق یا حتی به شکل آشکار وجود داشته باشد و بتوانند سود ببرند، حتماً این کار را انجام میدهند. اما یک تجارت محترمانه، واقعی و مبتنی بر سرمایهگذاری، رفتوآمد و اعتماد متقابل تنها زمانی شکل میگیرد که ایران رضایت جامعه بینالملل را جلب کند. به یاد داشته باشید که حتی چین و روسیه نیز به شش قطعنامهای که ایران را محکوم کرد رای دادند.
بنابراین، باید حق خود را بشناسیم، از زیادهخواهی و بلندپروازی پرهیز کنیم و اجازه دهیم دیگران نیز به مرزها و حدود ما احترام بگذارند. بهتر است از مرزهای خود حفاظت کنیم و سرمایههایمان را صرف توسعه صنعتی و علمی داخل کشور کنیم. در این صورت، همه به سراغ ما خواهند آمد.
* ایران باید چه اقداماتی انجام دهد تا از این وضعیت خارج شود؟
من امیدوارم ما را به جنگ دیگری نکشانند. هماکنون ایران هنوز از پیامدهای جنگ 12روزه بیرون نیامده است. کشوری که قصد جنگ دارد، نباید تعطیل باشد؛ صنایع باید فعال و نیروها مشغول کار باشند. اما اکنون ما نه برق داریم، نه آب پایدار و نه کار. در حال حاضر کارخانهها چند روز در هفته تعطیل هستند؛ وای به روزی که اولین ضربه به نیروگاههای ایران وارد شود. کسانی که تشویق به جنگ میکنند؛ بهویژه آنهایی که در خارج نشستهاند امیدوارند ایران ویران شود تا فرش قرمزی برای ورودشان به آن ویرانه پهن کنند. در همین راستا افرادی که در داخل کشور هستند باید از موجودیت ایران، استمرار آن، و صلح و آرامش در کشور حمایت و حفاظت کنند، نه اینکه آن را متزلزل کرده و به خطر بیندازند.