همشهری آنلاین- سعیده اسدیان: خاطرههای کودکی برای بسیاری از ما، لبخندی پنهان در دل دارد؛ مرور لحظههایی ساده که با دیدن یک اسباببازی قدیمی دوباره زنده میشوند. یکی از این یادگارهای دوست داشتنی، عروسکهای پارچهای دستساز بودند؛ همراهانی ساده و صمیمی که مادران و مادربزرگها با ذوق و خلاقیت برای بچهها میدوختند. نسلی که دهه شصت را تجربه کرده، طعم شیرین بازی با این عروسک ها را هنوز به یاد دارد اما رفته رفته و با گسترش صنعت اسباببازی، پرنسسهای رنگارنگ و قهرمانان خشن جای این دوستان نرم و مهربان را گرفتند و عروسکهای دستدوز در صندوقچهها جا ماندند.
استقبال از یک عروسک بیهویت
عروسکهای بومی داستان دیگری دارند، هر یک از آنها فراتر از یک اسباب بازی، روایتگر فرهنگ و سنت سرزمینی هستند که از دل آن برآمده اند. این عروسکها را نمیتوان در ویترین مغازههای مدرن پیدا کرد، زیرا ارزششان نه در ظاهر پر زرق و برق، بلکه در هویت و قصههایی است که در تار و پودشان نهفته.
اما امروز صحنه عجیبی پیش روی ماست، در کشوری که پر از عروسکهای محلی و بومی است که هر یک میراث ناملموس یک منطقه یا قوم ایرانی به شمار میروند، عروسکی بیهویت مثل «لبوبو» در مدت کوتاهی در دل بازارهای ایران جای خود را باز کرده و حتی محبوب شده است.
این استقبال پرسشی جدی را پیش میآورد که چرا گنجینههای فرهنگی خودمان ناشناخته ماندهاند، اما محصولاتی بی ارتباط با فرهنگ ایرانی چنین نفوذی پیدا کردهاند؟
تبلیغات ضعیف است
معاون صنایعدستی و هنرهای سنتی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی با بیان اینکه تعریف از صنایعدستی شامل تکنیکهای بومی است که منجر به ساخت محصولات مختلف میشود، گفت: یکی از این محصولات هم میتواند عروسک باشد که در واقع یک نماد فرهنگی است. مثلاً ما عروسک بارانخواهی، عروسک درد دل و عروسک برکت داریم که هر یک قصه دارند.
مریم جلالی افزود: خیلی اوقات این عروسکهای بومی ناشناخته باقی میمانند چون رسانه درباره عروسکهای بومی تبلیغ نمیکند. ما هیچوقت عروسکهای بومی خود را تبدیل به یک نیاز مطابق با استانداردهایی که کودک امروز میخواهد نکردهایم. همیشه این سوال مطرح است که چقدر عرضه و تقاضا در این زمینه درست بوده است؟ اگر من نوعی بخواهم برای یک کودک عروسک بومی بخرم آیا این کالا در هر فروشگاهی پیدا میشود؟ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تلاشهایی در این زمینه داشت، اما هیچگاه برندسازی اتفاق نیافتاد.
او با تأکید بر زنجیره ارزش در زمینه تولید عروسکهای بومی اظهار کرد: همه عناصر زنجیره ارزش باید نقش خود را در این زمینه ایفا کنند. باید از طراحی تا تولید و عرضه محصول و استانداردهای بهداشتی فکر شده باشد چون مصرفکننده امروز با اطلاعات و بر اساس نیاز و مصلحت یک محصول را انتخاب میکند. در شرایطی که در گذشته انتخابهای دیگری جز عروسک پارچهای و دستساز یک مادربزرگ وجود نداشت، اما امروز بازار رقابت داغ است.
حمایت بدون سیاستگذاری درست بینتیجه است
معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: وقتی رویکرد اقتصاد ما و متولیان اقتصادی فرهنگی نبوده، روی کالاهایی مثل عروسکهای بومی هم سرمایهگذاری نشده است. حتی این سوال مطرح است که در کتابهای درسی چند عروسک بومی معرفی شده است؟ در برنامههای تلویزیونی و به ویژه برنامههای کودک چندبار از عروسکهای بومی صحبت شده است؟ بارها میگویند معاونت صنایعدستی باید حمایت کند، وقتی ما حمایت میکنیم، اما سیاست پیشبرندهای وجود ندارد، وقتی حمایت میکنیم و برندسازی اتفاق نمیافتد و تولیدکننده و مصرفکننده در یک شبکه قرار نمیگیرند، این حمایت خروجی نخواهد داشت. ما برای جریانسازی فرهنگی نیاز به همافزایی داریم.
مریم جلالی با اشاره به مفهوم «MOOD MARKETING» گفت: در دنیا موضوعی به نام مود مارکتینگ وجود دارد که خروجی آن را در عروسکی به نام لبوبو میبینید، عروسکی که زیبا نیست و چهره عجیبی دارد، اما تولیدشده چون مود مردم این است که چیزهای عجیب ببینند. این عروسک نه ملیت دارد، نه جنسیت و نه داستان و هیچ المان منطقهای در آن نیست. بنابراین قابلیت جهانی شدن دارد و به تولید انبوه هم میرسد، مشکل ما در این است که نمیتوانیم در این حوزه شاهد همگرایی هنرمند، صنعتگر و بازرگان باشیم.
مشکل اصلی در اقتصاد فرهنگ است
معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی با تأکید بر اینکه اقتصاد فرهنگ در دستور کار نیست، گفت: ما قصههای زیادی مثل شاهنامه داریم، اما چرا نتوانستیم چیزی مثل جومونگ از آن بسازیم که این همه فراگیر شد و حتی عکس آن روی لوازمالتحریر بچهها رفت؟ پس ما در کلیت اقتصاد فرهنگی ناکارآمد بودهایم و این خود را نه تنها در صنایعدستی بلکه در موسیقی، سینما، پوشاک، برنامهسازی تلویزیونی و ... نشان میدهد.
مریم جلالی ادامه داد: ما نتوانستیم خطمشی کاملی داشته باشیم، وقتی جرقهای مثل مدرسه موشها زده میشود باید کنار آن یک پنبه آغشته به الکل یعنی نظام برنامهریزی و سیاستگذاری درست باشد که نور و حرارتی را ایجاد کند و انفجار فرهنگی رخ دهد، اما متأسفانه چنین چیزی را شاهد نیستیم و نتیجه این میشود که عروسکی به نام لبوبو محبوب کودکان و نوجوانان ایرانی میشود.
عروسکهای بومی نیاز به هیاهو ندارند
این در حالی است که یک فعال گردشگری، پژوهشگر حوزه عروسک و احیاگر عروسکهای بومی در گفت وگو با همشهری اساسا مقایسه عروسکهای بومی را با عروسکهای تجاری اشتباه دانست.
افسانه احسانی به همشهری گفت: آیا عروسکهای بومی نیاز به هیاهو دارند؟ به اعتقاد من، خیر. ذات عروسکهای بومی دور از هیاهو و رقابت است.
او وضعیت موجود عروسکهای بومی را رضایتبخش دانست و افزود: بسیاری از این عروسکها به عنوان سوغات فرهنگی عرضه میشوند و برخی از روستاها در فروشگاههای خودشان این عروسکها را میفروشند و گردشگران آنها را به عنوان هدیه میبرند. اما اگر همین عروسکها به تولید انبوه برسند و شبیه هم شوند، آن وقت از هویت از اصلیشان دور میشوند.
آسیب انبوهسازی برای عروسکهای بومی
این احیاگر عروسکهای بومی با بیان اینکه عروسکهای بومی هر یک شخصیت و چهره خودشان را دارند و انبوهسازی نه تنها به نفعشان نیست بلکه میتواند آسیبزا باشد، گفت: ما هنوز در بحث ذائقهسازی، اعتباربخشی و بازارسازی جای کار داریم. در بحث مد و پوشاک خیلیها برند می پوشند چون به آنها اعتماد به نفس میدهد در حالی که خیلی از هنرمندان را میبینیم که برندپوش نیستند چون اعتماد به نفس بالایی دارند. ما در تمام این مدت کاری کردیم که حداقل تولیدکننده عروسک بومی اعتماد به نفس داشته باشند تا محصول خود را با سربلندی و افتخار عرضه کند.
افسانه احسانی درباره آگاهسازی مردم درباره عروسکهای بومی توضیح داد: قبلتر با معاون سابق صنایعدستی گفتوگویی داشتیم تا عروسکها در طبقهبندی صنایعدستی قرار بگیرند، اما بعد از چند جلسه متوجه شدیم شاخصهای حاکم بر صنایعدستی یک جاهایی در تضاد با هنرهای سنتی است. دلیل آن هم این است که چون از واژه صنعت برای صنایع دستی استفاده میشود، نمونههای تولیدی در ابعاد و رنگ و ویژگیهای مشابه باید تولید شود با کیفیت یکسان تا به فروشندگان و خریداران ارائه شود. از سوی دیگر، اگر این بخش زیر مجموعه صنایعدستی قرار میگرفت هنرمندان ما هم میتوانستند بیمه شوند و از امکانات موجود بهرهمند شوند. عروسکها در حال حاضر متولی ندارند یعنی زیر مجموعه هنرهای سنتی هم نیستند یا حداقل من اطلاع ندارم و فقط مهارت ساخت تعدادی از آنها به عنوان میراث ناملموس به ثبت رسیده است.
عروسک های بومی ایران؛ پیشرو در جهان
پژوهشگر حوزه عروسک با تأکید بر اینکه مسیر احیای عروسکهای بومی مسیر سختی بود، گفت: در ادامه حتی برای ثبت جهانی اقدام پاسدارانه احیای عروسکهای بومی با موانع زیادی مواجهیم در حالی که ما در حوزه عروسکهای بومی در جهان حرفهای زیادی برای گفتن داریم.
افسانه احسانی در پایان اظهار کرد: تلاش من ایجاد یک موزه میراث ناملموس با تکیه بر عروسکهای بومی است، حتی تمام عروسکهای نسل اولی که برای نخستین بار در ایران باز زندهسازی شدند. کشورهای دیگر خیلی عمیق در حوزه عروسکهای بومی ورود پیدا نکردند، اما اینجا نه تنها عقبماندگی نداریم بلکه به نظر میرسد نسبت به سایر کشورها در این حوزه پیشرو هستیم.
بازگشت به اصالت
بدون شک آشنایی نسل جدید مادران و کودکان با عروسکهای بومی میتواند پلی باشد میان گذشته و امروز؛ پلی که نه تنها حس نوستالژی را زنده میکند، بلکه گنجینههای فراموششده فرهنگ ایرانی را دوباره به زندگی بازمیگرداند و می تواند نسل جدید را با فرهنگ و اصالت ایرانی آشنا کند.