ریکی هاتون، اسطوره بوکس بریتانیا و هوادار دوآتشه منچسترسیتی، در روز دربی از دنیا رفت، اما حضورش در قلب هواداران سیتی و یادش در ورزشگاه اتحاد حس شد؛ مردی که عشق به فوتبال و بوکس را در هم آمیخته بود، باید این پیروزی پرهیجان را از نزدیک میدید.
یک صندلی برای هاتون در بخش مهمانان ورزشگاه رزرو شده بود، اما خالی ماند. در عوض، جمعیت ۵۵ هزار نفری هواداران او را تشویق کردند و سرود «Walking In a Hatton Wonderland» را با شور خواندند؛ همان سرودی که دو دهه پیش در لاس وگاس برای تشویقش میخواندند.
خبر درگذشت هاتون در ۴۶ سالگی، صبحی خاکستری و بارانی در منچستر منتشر شد و قلب طرفداران را شکست. دیگو مارادونا، شین وارن، هاتون؛ مردانی که زندگی را به نهایت تجربه کردند، حتی با افراط. چه چیزی میتواند بیش از آن افراطآمیز باشد که یکی از بزرگترین مبارزان نسل خود را شکست دهی و او را بازنشسته کنی، مثل کاری که هاتون با کوستیا زو به سال ۲۰۰۵ در حضور ۲۲ هزار هوادار محلی کرد؟ چه چیزی بیش از این افراطآمیز است که دهها هزار هوادار را به شهر گناه (لاس وگاس) بکشانی تا هنگام مبارزه با جنگجویانی مانند فلوید میودر و مانی پاکیائو تشویقت کنند؟ و چگونه میتوان پس از تجربه چنین چیزهایی، زندگی عادی داشت؟
هاتون مردی کاریزماتیک و پرانرژی بود؛ با مشتهای قدرتمند و لبخندی که همیشه روی چهرهاش مینشست. او نه تنها کمربندهای قهرمانی زیادی بدست آورده بود، بلکه با اصالت و نزدیکیاش به مردم، به یک قهرمان واقعی برای جامعه تبدیل شد. در اوج دوران حرفهایاش، هنوز در لیگ دارت محلی New Inn، میخانهای در منطقه هاترسلی که والدینش مالک آن بودند، شرکت میکرد. او در مصاحبهای با ساندی تایمز پیش از اولین شکست حرفهای خود مقابل میودر در ۲۰۰۷ گفت:
دوست دارم فکر کنم هیچ چیز در رفتارم تغییر نکرده، از زمانی که حتی یک پنی نداشتم تا الان. فکر میکنم مردم ابتدا به خاطر هیجانی که دارم من را تماشا میکنند، اما همچنین چون من را دوست خود میدانند. دوست دارم وقتی وارد یک میخانه یا باشگاه میشوم، مردم بگویند: پسر خوبی است، نه؟ اگر فکر کنند خودخواه هستم، خیلی ناراحت میشوم.
عشق او به سیتی در خیابانهای مینرود و تراس کیپاکس پرورش یافت؛ جایی که فرهنگ محلی، شور و حرارت هواداران، و حس تعلق به شهر در او شکل گرفت. هاتون هرگز این ریشهها را فراموش نکرد و تا پایان زندگی خود به آنها وفادار ماند.
وقتی هاتون در اواخر دهه ۹۰ حرفهای شد، سیتی به دسته سوم فوتبال انگلیس سقوط کرده بود. هنگامی که با لوگوی باشگاه روی شورتهای ورزشی خود به رینگ میرفت و آهنگ غمگین سیتی «Blue Moon» پخش میشد، باشگاه هنوز تحت مالکیت ابوظبی نبود و قهرمانیهای لیگ برتر را به دست نیاورده بود و در زیر سایه تسلط طولانی یونایتد بازی میکرد.
با درگذشت او در صبح روز دربی، ورزشگاه اتحاد به احترامش یک دقیقه سکوت کرد، اما یاد و روح هاتون با تشویقها و سرودهای هواداران زنده شد. ریکی هاتون مردی بود که عاشق سیتی بود و سیتی عاشق او؛ مردی که باید در روز دربی کنار مردمش حضور مییافت و از لحظههای شیرین پیروزی ۳-۰ تیمش لذت میبرد.
بیشتر بخوانید: از Spice Girls تا امپراتوری مد؛ روایت بیسانسور زندگی ویکتوریا بکام در نتفلیکس