همشهری آنلاین: علی ارواحی – متخصص مدیریت اکوسیستمهای آبی در یادداشتی که در اختیار همشهری قرار داد، نوشت:
پهنه پهناور و آبی دریاچه ارومیه جلوهای از طبیعت و زندگی بود که هیچگاه از یادم نمیرود.
بعدها، بارها به عنوان یک کارشناس، دریاچه ارومیه را از نزدیک بازدید کردم، شرایطش را بررسی کردم و راهکارهای احیا را مطالعه کردم. با این حال، هنوز همان خاطره نوجوانی پررنگترین و زیباترین تصویر از دریاچه است؛ خاطرهای که هم انگیزه علمی و حرفهای من شد، هم حس انسانی و عاطفیام نسبت به این پهنه زیبا را زنده نگه داشته است.
امروز اما گزارش ها و تصاویر ماهواره ای نشان میدهند که این پهنه به بیشینه خشکیدگی خود طی تمام ادوار حیات دریاچه رسیده است. باور این واقعیت برای بسیاری دشوار است و نگرانی از آینده، حتی درباره سایر پهنههای آبی کشور، مانند دریای خزر، شکل میگیرد. هر چند که منشاء، شرایط، ماهیت، آثار و پیامدهای پسروی خزر، البته که نگران کننده، اما متفاوت با دریاچه ارومیه است.
بحران ارومیه فقط یک مشکل اقلیمی نیست. این وضعیت نتیجه حکمرانی و مدیریت ناپایدار منابع آب، سیاستهای بخشی، توسعه آببر و تضاد شعارها با واقعیت عملی است. بیش از ۱۰۰ سد در حوضه آبریز ساخته شده، سطح زیر کشت در بخش کشاورزی بیش از دو برابر افزایش یافته و دیمزارها به کشت آبی تبدیل شدهاند.
مشارکت مردم و کشاورزان به سبب فقدان اعتماد و انگیزه اقتصادی محدود بوده و این شرایط، اجرای برنامههای احیا را دشوار کرده است.
راه حل روشن است: کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی در یک برنامه پنجساله، و جبران کسری حقابه تحویلی به دریاچه ارومیه. برنامهای که با آموزش و ظرفیتسازی کشاورزان همراه باشد، محصولاتی کممصرف و اقتصادی معرفی شود و بازار مطمئنی برای آنها فراهم گردد. سیاستهای تشویقی (مانند تسهیل دسترسی مستقیم به بازار برای کشتهای کممصرف) و تنبیهی (دریافت آببهای واقعی از کشتهای پرمصرف) به طور همزمان اجرا شوند.
همچنین، اصلاح شبکههای انتقال آب شهری و کشاورزی و بازچرخانی آب برای کاهش هدررفت و بهبود بازیافت آب، توامان با افزایش تابآوری و سازگاری با تغییرات اقلیمی ضروری است.
برای الهام گرفتن، به دریاچه آرال نگاه کنیم. این دریاچه بین قزاقستان و ازبکستان تقسیم شده است. قزاقستان، کشوری نزدیک به ما و با تولید ناخالص داخلی پایینتر از ایران، توانست با اصلاح سیاستهای کشاورزی و احیای حقابهها بخش شمالی، دریاچه آرال را بازسازی کند. اما ازبکستان بخش جنوبی را از دست داد. این مقایسه نشان میدهد که حتی کشوری با امکانات اقتصادی محدودتر از ما میتواند موفق شود، اگر اراده و برنامهریزی درست وجود داشته باشد.
درس روشن است: ما میتوانیم انتخاب کنیم، قزاقستان باشیم یا ازبکستان؟ ادامه وضعیت فعلی و از دست دادن دریاچه ارومیه، یا تغییر تدریجی و احیای اکوسیستم؟
پیام پایانی روشن است: ناامیدی ممنوع. توقف تلاش، مرگ اکوسیستمها را به دنبال دارد. تجربه قزاقستان نشان میدهد که احیای اکوسیستمها ممکن است.
ما، چه به عنوان شهروند، چه کارشناس، چه مسئول، باید فعال بمانیم و دولتها را مسئول نگه داریم. اگر برای دریاچه ارومیه کوتاهی کنیم، سایر تالابها و دریاچههای کشور از جمله بختگان، هورالعظیم، گاوخونی، انزلی، هامون و دیگر اکوسیستمها نیز در خطر خواهند بود.
اکوسیستمهای طبیعی همیشه فرصت بازسازی دارند. شرط آن، اراده جدی و مطالبهگری مستمر است. برای دریاچه ارومیه هنوز فرصت هست. باید این فرصت را غنیمت بشماریم و از آن برای نجات زندگی، طبیعت و آینده کشور استفاده کنیم.
دریاچه ارومیه، یادآور خاطرهها، نماد طبیعت و زندگی، و آزمون اراده ماست. ما نمیتوانیم و نباید تسلیم شویم.