هنگامی که سهام افت میکند، اوراق رشد میکنند، و برعکس. درنتیجه پرتفویسرمایهگذار کمتر تحتتاثیر نوسانات قرار میگرفت. دادههای موسسه مورنینگ استار نشان میدهد که این استراتژی از ۳۰ اوت سال ۲۰۰۰ تا ۲۹ اوت سال جاری، به طور میانگین حدود ۶.۸۹درصد بازدهی در بازار آمریکا داشته است. با این حال ماهیت رفتاری بازارها امروزه تغییر کرده است. برای نمونه در ماه آوریل و همزمان با آغاز نگرانیها درباره تعرفههای ترامپ، سهام و اوراق قرضه هر دو به یک سمت حرکت کردند. در سال ۲۰۲۲ و همزمان با جهش تورم و افزایش نرخ بهره نیز شاهد این موضوع بودیم. مجموع این وقایع سبب شد که فلسفه اصلی استراتژی ۶۰/۴۰ زیر سوال برود. امروزه سرمایهگذاران گزینههای متنوعتری برای سرمایهگذاری پیش رو دارند. ابزارها گسترده تر از پیش شده و بازیگران بازارها میتوانند پرتفوی خود را متنوع تر از قبل بچینند و ریسکهای ناشی از نوسانات بازار را تا حد مناسبی پوشش دهند.
در بازار، هیچ نسخه واحدی برای همه سرمایهگذاران وجود ندارد. تخصیص دارایی باید متناسب با اهداف مالی بلندمدت، افق زمانی سرمایهگذاری، میزان ریسک پذیری، قوانین مالیاتی و نیاز به نقدشوندگی هر فرد تنظیم شود. از این رو امروزه سه مدل پیشرفته تر که هریک متناسب با اهداف دستهای از سرمایهگذاران است، جایگزین مدل ۶۰/۴۰ شدهاند.
یکی از محبوبترین استراتژیها، مدل ۲۵/۲۵/۲۵/۲۵ است. این استراتژی بر مبنای تقسیم مساوی سرمایه میان چهار طبقه اصلی از داراییها یعنی سهام، اوراق قرضه، کالاها (بهویژه طلا) و وجه نقد استوار است. به گفته ی مایکلهارتنت، استراتژیست ارشد سرمایهگذاری، این روش یکی از بهترین استراتژیها برای دوران اقتصادی پیش رو است چرا که وی پیشبینی میکند نرخهای تورم و به ره در سطوح بالا باقی بمانند و این مساله نوسانات بازارها را تشدید خواهد کرد. به گفته وی در چنین شرایطی، نقدینگی و کالاها میتوانند حتی بهتر از سهام و اوراق عمل کنند.
هریک از تقسیمبندیهای صورتگرفته در این استراتژی، نقش منحصربهفرد خود را در پرتفو ایفا میکند. تخصیص ۲۵درصد از سرمایه به سهام کمک میکند که در دوران رونق اقتصادی، شاهد رشد و افزایش سرمایه باشیم. ۲۵درصد اوراق قرضه به ایجاد ثبات و درآمد کمک میکند. تخصیص ۲۵درصد به طلا و کالاها به عنوان سپری در برابر تورم و ریسک ارزی عمل میکند. درنهایت ۲۵درصد وجه نقد، امنیت و نقدشوندگی در زمان رکود و رکود تورمی را تضمین میکند. از همین رو این مدل را، مدلی برای تمامی فصول اقتصادی مینامند، چرا که برای تمامی چرخههای اقتصادی، تمهیداتی اندیشیده است.
اگرچه این استراتژی طراحی شده تا زیان را کاهش داده و بازدهی پایدار ایجاد کند، اما محدودیتهایی نیز دارد. برای نمونه، در دورههایی که تنها یک بازار مثل سهام جهش میکند، بازدهی این پرتفوی ممکن است کمتر از میانگین بازار باشد. از همین رو، مشاوران مالی تاکید میکنند که سرمایهگذاران باید هر از گاهی پرتفوی خود را بازنگری کنند.
صندوق PRPDX از جمله صندوقهایی است که بر مبنای این استراتژی اداره میشود. مجموع داراییهای این صندوق حدود ۵.۲میلیارد دلار برآورد میشود. این صندوق تا ۲۹ اوت سال جاری، بازدهی ۱۶.۷درصدی و همچنین بازدهی ۲۱درصدی در یکسال اخیر ثبت کرده است. در مقابل، استراتژی منسوخ ۶۰/۴۰ تنها ۱۱.۵۵درصد بازدهی یکساله داشته است.
در دنیای سرمایهگذاری، کمتر استراتژیای بهاندازه «پرتفوی آبوهوایی» شهرت جهانی پیدا کرده است. این مدل که بریج واتر طراحی شده است، یک هدف اصلی را دنبال میکند. هدف این مدل، ایجاد پرتفویی است که در هر شرایط اقتصادی، اعم از رونق، رکود یا تورم، تابآوری داشته باشد. مبنای این استراتژی، استفاده از الگوریتمهایی است که با تحلیل دادههای تاریخی، مسیر احتمالی بازارها را شبیهسازی میکند و متناسب با آن، ترکیب داراییها را تغییر میدهد. با این حال، رایج ترین فرم این استراتژی شامل ۳۰درصد سهام داخلی و جهانی جهت رشد سرمایه، ۴۰درصد اوراق خزانه بلندمدت به عنوان سپری در برابر رکود و کاهش تورم، ۱۵درصد اوراق میانمدت جهت ایجاد تعادل میان ریسک و بازده، ۷.۵درصد طلا به عنوان سپری در مقابل تورم و بحرانهای ژئوپلیتیک و ۷.۵درصد سایر کالاها برای ایجاد تنوع بیشتر و پوشش در برابر شرایط غیرمنتظره است.
صندوق ALLW بر مبنای این استراتژی مدیریت میشود. این صندوق در ماه مارس راهاندازی شده و درحال حاضر ۳۳۰میلیون دارایی در اختیار دارد. تمایز اصلی این صندوق نسبت به سایر رقبا، مدیریت فعال براساس الگوریتمهای بریج واتر است که ترکیب داراییها را متناسب با تغییرات بازار تنظیم میکند. آمارها نشان میدهند که این استراتژی از سال ۲۰۰۰تا ۲۹ اوت ۲۰۲۵، سالانه به طور میانگین بازدهی ۶.۴۹درصدی داشته است.
در استراتژیهای کلاسیک سرمایهگذاری، ترکیب ۶۰درصد سهام و ۴۰درصد اوراق قرضه همواره در صدر فهرست قرار داشته است. با این حال امروزه برخی از کارشناسان معتقدند که زمان آن رسیده که معادله برعکس شود. تاد شلنگر، استراتژیست ارشد شرکت ونگارد، توصیه میکند که سرمایهگذارانی که روحیه محافظهکارانهای دارند، بهتر است در شرایط اقتصادی کنونی پرتفوی ۳۰درصد سهام و ۷۰درصد اوراق قرضه را پیش بگیرند. وی استدلال میکند که نرخهای بهره بالا و ارزش گذاری زیاد سهام نشان میدهد که فاصله بازدهی مورد انتظار بین سهام و اوراق به شدت کم شده است.
به بیان دیگر، سرمایهگذار میتواند با پذیرش ریسک کمتر، با استفاده از ترکیبی متنوع از اوراق باکیفیت و سهام، به بازده مشابه دست یابد. در رابطه با سهام، شلنگر توصیه میکند که تمرکز صرف بر بازار یک کشور کافی نیست. به باور او، سهام شرکتهای کوچک و سهام بازارهای توسعهیافته بینالمللی میتوانند به عنوان مکمل عمل کنند. ضعف اخیر دلار آمریکا نیز جذابیت سرمایهگذاری در سهام خارجی را بیشتر کرده است. در زمینه اوراق، ستون اصلی پرتفوی شامل اوراق سرمایهگذاری درجه یک، اوراق بینالمللی و اوراق خزانه با سررسید بلندمدت است. این ترکیب علاوه بر ایجاد درآمد ثابت، ثبات بیشتری به پرتفو میبخشد.
در شرایطی که بازار سهام در اوج تاریخی خود قرار دارد، برخی این رویکرد را شنا برخلاف جریان آب میدانند. با این حال از دید بسیاری از سرمایهگذاران حرفه ای، همین اوج میتواند نشانهای از نزدیکی زمان اصلاح بازار باشد. پیشبینی ۱۰ساله ونگارد که در ماه ژوئن منتشر شد، نشان میدهد که بازده سالانه بازار اوراق آمریکا بین ۳.۹ تا ۵.۱درصد خواهد بود. در مقابل بازده بازار سهام آمریکا در محدوده ۱ تا ۷.۷درصد پیشبینی شده است.
صندوق AOK با ۶۳۰میلیون دارایی، با این استراتژی اداره میشود. این صندوق تا ۲۹ اوت سال جاری ۷.۸۸درصد بازدهی سالانه و ۷.۴درصد بازده یکساله ثبت کرده است. با وجود ماهیت محافظهکارانه این استراتژی، آمارها نشان میدهند که مدل ۳۰/۷۰ از سال ۲۰۰۰ تا ۲۹ اوت ۲۰۲۵ بازدهی سالانه متوسط ۵.۵۵درصد داشته است.