بزرگترین خطر برای جوامع، نه فقط وقوع ظلم، بلکه عادی شدن ظلم است. وقتی ستمی پیوسته تکرار شود، نگاهها خسته میشوند، گوشها کر میشوند و دلها سرد. درست همانطور که امیرالمؤمنین علیهالسلام هشدار داده بود: «بزرگترین مصیبت آن است که ظلم، در نگاه مردم کوچک جلوه کند.» این کوچک شدن نه از بیاهمیت بودن ظلم، بلکه از تکرار و بیعملی ما ناشی میشود.
امروز نمونه روشن آن را در غزه میبینیم؛ جایی که بمباران، محاصره و کشتار، آنقدر تکرار شده که رسانههای جهانی با بیتفاوتی از کنار آن عبور میکنند و حتی افکار عمومی جهان هم گاهی بیحس میشود. این همان نقطهای است که ظالم بهدنبال آن است؛ یعنی خاموشی وجدانها.
برای آنکه ظلمهای مداوم، مثل جنایات رژیم صهیونیستی یا تحریمهای ظالمانه علیه ملتها، به «خبر روزمره» تبدیل نشوند، چهار وظیفه جدی بر دوش ماست:
نخست، یادآوری مستمر حقیقت؛ رسانهها، نخبگان و مردم باید روایتگری خلاقانه داشته باشند و اجازه ندهند اخبار جنایت در میان خبرهای پرزرقوبرق گم شود. دوم، پیوند دادن ظلم به زندگی امروزمان؛ باید نشان داد که ادامه این جنایتها امنیت و عدالت همه انسانها را تهدید میکند، نه فقط یک ملت خاص را. سوم، تبدیل همدلی به اقدام؛ از حمایتهای حقوقی و دیپلماتیک گرفته تا فعالیتهای فرهنگی، اقتصادی و مردمی، هر حرکت کوچک میتواند دیو عادیسازی را عقب براند. چهارم، حفظ نگاه تمدنی؛ اگر مبارزه با ظلم را صرفا واکنشی کوتاهمدت ببینیم، فرسوده میشویم، اما وقتی آن را بخشی از تکلیف تاریخی و دینی خود بدانیم، امید و انگیزه همواره زنده میماند.
راه عبور از این شرایط، زنده نگه داشتن وجدان جمعی و سپردن آن به نسلهای بعدی است. ظالمان بیش از هر چیز از همین میترسند: از ملتی که بیدار است و ظلم را هرگز بهعنوان «رویداد عادی» نمیپذیرد.