فارس نوشت: یوسی الفر (Yossi Alpher) تحلیلگر ارشد امور ایران در موساد در زمان انقلاب ۱۳۵۷، در کتاب "حاشیه: جستجوی اسرائیل برای متحدان در خاورمیانه" Periphery: Israel's ( Search for Allies in the Middle East )به بررسی روابط مخفی اسرائیل با کشورهای منطقه، از جمله ایران در دوران پهلوی، میپردازد.
او در صفحه ۳۰ و ۳۱ کتاب جزئیات مذاکرات داخلی موساد درباره درخواست بختیار و پیامدهای آن را شرح میدهد.
در ۲۸ ژانویه ۱۹۷۹، بهطور فوری به دفتر یتزحاک هوفی (Yitzhak Hofi)، رئیس موساد، ملقب به «هاکا» (Haka)، فراخوانده شدم. یکی از مقامات ارشد واحد عملیات مخفی قیصریه (Caesarea) حضور داشت. همچنین رئیس یک واحد دیگر، عملیاتی بسیار ارشد که پیشتر در ایران خدمت کرده بود و احتمالاً به دلیل تخصص شناختهشدهاش دعوت شده بود، در جلسه بود.
هوفی (Hofi) جلسه را آغاز کرد: «بختیار (Bakhtiar)، گایزی [الیعزر شافریر (Eliezer Shafrir)]، نماینده موساد در تهران را فراخوانده و از ما خواسته که خمینی را در محل تبعیدش در فرانسه بکشیم.» هوفی مردی کمحرف بود.
او چیزی اضافه کرد - که با شناختی که از او داشتم، میدانستم صادقانه است- درباره مخالفت با ایده ترور یک رهبر خارجی. او به من نگاه کرد و گفت: «نظرت چیست؟»قبل از اینکه حتی بتوانم اهمیت سؤال هوفی را هضم کنم، کهنه سرباز ایران گفت: «بگذارید خمینی برگردد. او دوام نمیآورد. ارتش و ساواک با او و ملاها در خیابانهای تهران برخورد خواهند کرد. او نماینده گذشته ایران است، نه آیندهاش.»
هوفی دوباره به من نگاه کرد. من به موضع واشنگتن فکر کردم، به مسکو؛ به پیامدهای موفقیت در حذف خمینی در سراسر خاورمیانه؛ به پیامدهای شکست برای روابط با فرانسه و جهان اسلام؛ به اتاق عملیات کوچک بهشتی در گوشهای از تهران. نفس عمیقی کشیدم و گفتم: «ما بهسادگی اطلاعات کافی درباره اینکه خمینی چه چیزی را نمایندگی میکند و شانس موفقیتش چقدر است، نداریم که این ریسک را توجیه کند.»خمینی در اول فوریه ۱۹۷۹ با پیروزی به ایران بازگشت. در ۱۱ فوریه او بختیار -دقیقاً چهل روز پس از آنکه شاه او را منصوب کرده بود- عزل کرد و کنترل را به دست گرفت.
بختیار از انظار غایبش شد و چند ماه بعد در پاریس ظاهر شد، جایی که سالها بعد توسط یک قاتل ایرانی به قتل رسید. معدود اسرائیلیهای باقیمانده در ایران، عمدتاً دیپلماتها و نیروهای امنیتی، در ۱۱ فوریه یک طرح فرار از پیش برنامهریزیشده را اجرا کردند و خارج شدند. باقی ماجرا تاریخ است.با نگاهی به گذشته، حذف خمینی از صحنه پیش از بازگشتش به ایران احتمالاً مسیر تاریخ ایران و خاورمیانه را تغییر میداد، گرچه دقیقاً به چه شکلی، گفتن آن غیرممکن است. گاهی اوقات افراد در سرنوشت ملتها بسیار تأثیرگذارند؛ ما در سال ۱۹۹۵ دیدیم که چگونه ترور اسحاق رابین (Yitzhak Rabin) مسیر فرآیند صلح اسرائیلی-فلسطینی را تغییر داد.در ۱۷ فوریه، یاسر عرفات (Yasser Arafat) به تهران آمد تا پیروزی انقلاب را جشن بگیرد و سفارت اسرائیل را تصرف کرد.
سالها بعد، گفتوگوی دوستانهای با یک افسر فتح از نیروی ۱۷ (Fateh Force 17)، ژنرالی چاق و تحصیلکرده به نام نزار عمار (Nizar Amar)، داشتم که پس از خروج شتابزده ما، اسناد باقیمانده در آرشیو سفارتمان را بررسی کرده بود. سالها بعد همچنین فهمیدم که بختیار پیش از مراجعه به ما، از آمریکاییها، بریتانیاییها و فرانسویها خواسته بود خمینی را بکشند و همه آنها درخواست او را رد کرده بودند.با وجود رابطه نزدیکمان با ایران و اینکه جزو اولینها بودیم که به شرکای اطلاعاتی غربی هشدار دادیم چیزی در ایران در جریان است، هیچکدام از ما واقعاً نفهمیدیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است. برای اسرائیل، این مزه یک شکست اطلاعاتی استراتژیک در مورد یک متحد و شریک منطقهای مهم بود.