خودکشی یک مسئله پیچیده و چندوجهی در حوزه بهداشت عمومی است که افراد در تمام گروههای جمعیتی را تحت تأثیر قرار میدهد، اما هنگام بررسی تفاوتهای جنسیتی در رفتارهای خودکشی، الگوهای مشخصی دیده میشود.
به گزارش تابناک به نقل از میگنا، دادههای اپیدمیولوژیک بهطور مداوم یک پارادوکس را نشان میدهند: زنان بیشتر اقدام به خودکشی میکنند، در حالی که مردان بیشتر در اثر خودکشی جان خود را از دست میدهند.
یک فرهنگ یار تاب آوری ایران تاکید میکند نرخ بالای اقدام به خودکشی در زنان بازتابی از تعامل پیچیده عوامل روانشناختی، اجتماعی، بیولوژیکی و فرهنگی است. پیشگیری جامع نیازمند توجه به تمام این ابعاد و ارتقای تابآوری، عدالت اجتماعی و دسترسی به مراقبت است.
این پدیده در سطح جهانی مشاهده میشود، هرچند نسبتها با توجه به فرهنگ، وضعیت اقتصادی و دسترسی به روشها متفاوت است. برای فهم اینکه چرا زنان بیشتر اقدام به خودکشی میکنند، باید عوامل زیستشناختی، روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی که سلامت روان، روشهای مقابله و روشهای مورد استفاده را تحت تأثیر قرار میدهند، بررسی کرد. تحقیقات نشان میدهند که این عوامل به صورت جداگانه عمل نمیکنند بلکه به طور پویا با هم تعامل دارند و میتوانند آسیبپذیری زنان نسبت به افکار و رفتارهای خودکشی را افزایش دهند.
عوامل روانشناختی و روانپزشکی
یکی از مهمترین دلایل افزایش نرخ اقدام به خودکشی در زنان، شیوع برخی اختلالات روانپزشکی است. زنان بیشتر با افسردگی، اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و برخی اختلالات شخصیت مانند اختلال شخصیت مرزی تشخیص داده میشوند که با افکار و تلاشهای خودکشی ارتباط قوی دارند. افسردگی، به ویژه، یکی از عوامل اصلی خطر خودکشی است و زنان تقریباً دو برابر مردان در طول زندگی خود دچار افسردگی شدید میشوند.
نوسانات هورمونی مرتبط با چرخه قاعدگی، بارداری، دوران پس از زایمان و یائسگی میتوانند اختلالات خلقی را تشدید کنند و آسیبپذیری نسبت به افکار خودکشی را افزایش دهند. PTSD اغلب با تجربه خشونت جنسی یا خانوادگی مرتبط است، که زنان بیشتر از مردان با آن مواجه میشوند و با ریسک بالاتر اقدام به خودکشی ارتباط دارد.
این اختلالات روانپزشکی بستری را ایجاد میکنند که عوامل اجتماعی و محیطی میتوانند خطر خودکشی را تشدید کنند.
فشارها و استرسهای اجتماعی و محیطی
زنان غالباً با فشارها و استرسهای محیطی خاصی مواجه هستند که احتمال رفتار خودکشی را افزایش میدهد. چالشهای اقتصادی مانند درآمد پایین، وابستگی مالی و دسترسی محدود به آموزش در بسیاری از جوامع زنان را بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد. مسئولیتهای خانوادگی، از جمله مراقبت از کودکان یا سالمندان، میتواند فشار و احساس انزوا را افزایش دهد.
علاوه بر این، زنان بیشتر قربانی خشونتهای بین فردی مانند سوءاستفاده خانگی، آزار جنسی و اذیت و آزار قرار میگیرند که با افکار خودکشی ارتباط قوی دارند.
مطالعات نشان میدهند که مواجهه مکرر با تروما یا استرس مزمن میتواند تنظیم عاطفی را مختل کند، احساس ناامیدی را افزایش دهد و تکانشگری را بالا ببرد که همه اینها خطر خودکشی را افزایش میدهند. استیگمای اجتماعی مرتبط با درخواست کمک، به ویژه در فرهنگهای مردسالار، میتواند مشکلات روانی را تشدید کند و دسترسی به حمایت و مراقبت روانی را محدود کند.
تفاوتهای جنسیتی در رفتارهای کمکجویانه
یکی دیگر از عوامل کلیدی تفاوت در نحوه واکنش مردان و زنان به فشارهای روانی است. زنان معمولاً بیشتر قادر به شناسایی و بیان درد عاطفی خود هستند و بیشتر به دنبال حمایت حرفهای یا اجتماعی میروند. این رفتار جستجوی کمک ممکن است بهطور پارادوکسیکال باعث افزایش میزان ثبتشده اقدام به خودکشی در زنان شود، زیرا تلاشهای آنها بیشتر شناسایی و مداخله میشوند.
در مقابل، مردان اغلب به دلیل هنجارهای اجتماعی مربوط به مردانگی، فشار روانی را درونریز میکنند و کمتر آسیبپذیری خود را ابراز میکنند. این تفاوت در استراتژیهای مقابله به این معناست که زنان بیشتر اقدام میکنند، اما روشهایی که استفاده میکنند معمولاً کشندگی کمتری دارند، بنابراین نرخ مرگومیر پایینتر است.
از این منظر، نرخ بالای اقدام به خودکشی در زنان بازتابی از تمایل بیشتر به عمل کردن بر افکار خودکشی و تمایل بیشتر به جستجوی کمک پیش از نتیجه مرگبار است.
روشهایی که زنان در اقدام به خودکشی استفاده میکنند نقش مهمی در تفاوتهای جنسیتی دارند. تحقیقات نشان میدهد که زنان بیشتر از روشهایی با کشندگی کمتر، مانند مصرف دارو یا مسمومیت، استفاده میکنند.
در مقابل، مردان غالباً از روشهای مرگبارتر مانند شلیک یا خفگی استفاده میکنند. انتخاب روش تحت تأثیر دسترسی، هنجارهای فرهنگی و درک از ریسک قرار دارد. برای زنان، روشهایی که امکان مداخله یا نجات پزشکی را فراهم میکنند ممکن است نشاندهنده تمایل آگاهانه یا ناخودآگاه به کمک و همچنین آموزشهای اجتماعی باشد که رفتارهای خشونتآمیز یا تهاجمی را محدود میکند.
بنابراین، اگرچه زنان بیشتر اقدام میکنند، این اقدامات کمتر کشنده هستند و همین باعث میشود مرگ ناشی از خودکشی در زنان کمتر از مردان باشد.
عوامل فرهنگی، بیولوژیکی و ...
انتظارات فرهنگی و عوامل بیولوژیکی نیز الگوهای جنسیتی رفتارهای خودکشی را تحت تأثیر قرار میدهند. در بسیاری از جوامع، زنان با نقشهای جنسیتی محدودکننده مواجه هستند که میتواند باعث احساس گرفتار شدن، بیقدرتی و استرس مزمن شود و آسیبپذیری نسبت به خودآسیبی را افزایش دهد.
از نظر بیولوژیکی، تفاوتهای نورو شیمیایی و سیستم پاسخ به استرس ممکن است زنان را بیشتر مستعد اختلالات درونریز مانند افسردگی و اضطراب کند، در حالی که مردان بیشتر تمایل به رفتارهای برونریز مانند پرخاشگری یا سوءمصرف مواد دارند. عوامل تقاطعی، از جمله نژاد، گرایش جنسی و وضعیت اقتصادی، این خطرات را تشدید میکنند.
به عنوان مثال، زنان از جوامع حاشیهای ممکن است با فشارهای ترکیبی ناشی از تبعیض سیستماتیک و نابرابریهای اجتماعی مواجه شوند که خطر خودکشی را افزایش میدهد. این فشارهای متقاطع نشان میدهند که الگوهای خودکشی جنسیتی باید در زمینه عوامل اجتماعی و بیولوژیکی گستردهتر بررسی شوند.
درک اینکه چرا زنان بیشتر اقدام به خودکشی میکنند برای توسعه راهبردهای پیشگیری مؤثر حیاتی است.
مداخلات باید هم درمان سلامت روان و هم عوامل اجتماعی را هدف قرار دهند. مراقبت مبتنی بر تروما، افزایش دسترسی به منابع روانی، آگاهسازی عمومی و حمایت از بازماندگان خشونت از اجزای اساسی پیشگیری هستند.
نرخ بالای اقدام به خودکشی در زنان بازتابی از تعامل پیچیده عوامل روانشناختی، اجتماعی، بیولوژیکی و فرهنگی است. پیشگیری جامع نیازمند توجه به تمام این ابعاد و ارتقای تابآوری، عدالت اجتماعی و دسترسی به مراقبت است. علاوه بر این، محدود کردن دسترسی به روشهای مرگبار، ترویج استراتژیهای مقابلهای سالم و تقویت شبکههای حمایت اجتماعی میتواند خطر را کاهش دهد.
رویکردهای حساس به جنسیت این واقعیت را در نظر میگیرند که زنان ممکن است به مداخلات متفاوتی نسبت به مردان نیاز داشته باشند، به دلیل تفاوت در پروفایلهای روانپزشکی، استرسهای اجتماعی و روشهای خودکشی.