همشهری آنلاین - گروه سیاسی: اندیشکده آمریکایی بنیاد کارنگی در مقالهای با عنوان پیامدهای گسترده حمله اسرائیل به قطر از قول کارشناسان نوشت:
اندرو لیبر - حمله هوایی اسرائیل به دوحه در روز سهشنبه، زنگ بیدارباشی برای دولتهای شورای همکاری خلیج فارس بود: اسرائیل در استفاده از قدرت نظامی، هم توان بالایی دارد و هم هیچ محدودیت جدیای برای خود قائل نیست.
تمیم بنحمد آلثانی امیر قطر، بلافاصله حمایت مستقیم دیگر رهبران خلیج فارس را دریافت کرد؛ نهتنها تماسهای تلفنی مرسوم، بلکه سفرهای سطح بالا همچون حضور محمد بن زاید رئیس امارات در دوحه (و سفرهای بعدی رهبران دیگر).
اما ورای بیانیههای تند و شدیداللحن، هنوز روشن نیست که کشورهای خلیج فارس چه اقدام معناداری میتوانند یا خواهند توانست در واکنش انجام دهند.
برخی تحلیلگران مانند بدر السیف (استاد تاریخ دانشگاه کویت) خواستار استفاده از «ابزارهای در دسترس» شامل فشار دیپلماتیک و مالی شدند تا مقابل اسرائیل بازدارندگی ایجاد شود. نخستوزیر قطر نیز بر «پاسخ جمعی منطقهای» تاکید کرد. با این حال، ناظران برجسته خلیج فارس اذعان میکنند که «دیگر هیچ نیرویی قادر به تهدید اسرائیل نیست.» این حمله نشان داد که شورای همکاری خلیج فارس، عملا توان بازداشتن اسرائیل حتی در خاک خود را ندارد.
سالها بود که تهدید ایران، محور اصلی سیاست امنیتی خلیج فارس محسوب میشد؛ رهبران ریاض و ابوظبی برای اقدام علیه تهران یا بر آمریکا تکیه میکردند، یا برای منافع اقتصادی و امنیتی، به سمت کاهش تنش با ایران میرفتند. هیچیک از این گزینهها در برابر اسرائیل وجود ندارد.
دولت ترامپ نه محدودیت مالی (مانند توقف کمکها) و نه محدودیت نظامی (مانند تعویق فروش تسلیحات) علیه اسرائیل اعمال خواهد کرد. نتانیاهو هم آشکارا نشان داده که تداوم جنگ را ابزاری برای حفظ قدرت خود میداند، نه تعمیق روابط با خلیج فارس. قطر هم در مقام میانجیگر، اهمیتی ندارد وقتی تلآویو به جای گفتوگو، رهبران حماس را ترور میکند و واشنگتن هم واکنش جدی نشان نمیدهد.
در چنین وضعیتی، حکام خلیج فارس بر سر دوراهیاند: یا ریسک تقابل با واشنگتن و تلآویو را بپذیرند و برای اسرائیل هزینه بتراشند، یا در نگاه افکار عمومی داخلی متهم به تسلیم در برابر نظمی شوند که اسرائیل در منطقه دیکته میکند.
مراکش در موقعیت دوگانه
سارا یرکس - جنگ غزه بارها روابط مراکش و اسرائیل را به چالش کشیده، اما این روابط همچنان مقاوم باقی مانده است. با گسترش تجاوزات اسرائیل به خارج از مرزهای غزه، فشار افکار عمومی مراکش برای قطع روابط عادیسازی افزایش یافته است.
در اکتبر ۲۰۲۳ مراکش دفتر رابط اسرائیل در رباط را به طور موقت بست و پروازهای مستقیم را تعلیق کرد، هرچند همکاریهای اقتصادی و نظامی ادامه یافت و حتی تقویت شد.
پس از بمباران دوحه، وزارت خارجه مراکش بیانیهای صادر کرد و «شدیدا تجاوز شنیع اسرائیل» و «نقض حاکمیت کشور برادر قطر» را محکوم کرد. با اینکه این موضعگیری قویتر از گذشته بود، اما همچنان در مقایسه با کشورهای همسایه ملایمتر محسوب میشد.
افکار عمومی مراکش که پیشتر ۳۱ درصد حامی عادیسازی بود، پس از آغاز جنگ به ۱۳ درصد کاهش یافته است. با وجود اعتراضات خیابانی، دولت مراکش از محکومیت قاطع اسرائیل خودداری کرده است.
این مواضع محتاطانه ناشی از مزایای بزرگ عادیسازی برای مراکش است: از قراردادهای تسلیحاتی و همکاری فنی گرفته تا شناسایی حاکمیت رباط بر صحرای غربی توسط آمریکا در دسامبر ۲۰۲۰. این دستاوردها در اولویت اصلی سیاست خارجی مراکش، یعنی کسب شناسایی جهانی، اهمیت حیاتی دارد.
مراکش اما پیوندی عمیقتر با آمریکا دارد که فراتر از مسئله صحرای غربی است. این کشور نخستین کشوری بود که استقلال ایالات متحده را در سال ۱۷۷۷ به رسمیت شناخت و امروز هم شریک پایدار و متحد اصلی غیرناتویی واشنگتن در شمال آفریقاست. از این رو، با وجود افزایش فشار افکار عمومی، منافع حاصل از عادیسازی و شراکت با آمریکا فعلا بر هزینههای آن میچربد.
پرسش از حاکمیت منطقهای
مروان معشر - از ۷ اکتبر تاکنون، اسرائیل حاکمیت ایران، لبنان، سرزمینهای اشغالی، سوریه، یمن و اکنون قطر را نقض کرده است. همراه با اظهارات مکرر مقامات اسرائیلی درباره الحاق بیشتر کرانه باختری، این سوال اساسی مطرح میشود که اولویت واقعی اسرائیل چیست: صلح یا الحاق؟ این دو با یکدیگر ناسازگارند.
اعلام نتانیاهو درباره باور به «اسرائیل بزرگ» شعار توخالی نیست؛ اولویت اصلی ائتلاف فعلی او الحاق سرزمینهای اشغالی و اخراج فلسطینیان است. وضعیت انسانی در غزه غیرقابل تحمل است و در کرانه باختری نیز شهرکنشینان با حمایت ارتش در حال پاکسازی قومی هستند.
این تهدید علیه حاکمیت کشورها پیامد مستقیمی برای توافقهای ابراهیم دارد. حمله به قطر ــ متحد آمریکا و میزبان بزرگترین پایگاه آمریکا در منطقه ــ این تصور را از میان برد که خلیج فارس میتواند به واشنگتن برای حفاظت از سرزمینهایش تکیه کند. این رخداد آمریکا را نیز ضعیف جلوه داد؛ ناتوان از جلوگیری از حمله یک متحد (اسرائیل) به متحد دیگر (قطر). این شرایط میتواند حتی امارات و بحرین را به بازنگری و حتی تعلیق روابط با اسرائیل سوق دهد.
اهداف نتانیاهو و ثبات منطقه
عمرو حمزاوی - امروز پرسش اصلی دولتهای خاورمیانه این است: دیوانگی دولت راستگرای افراطی اسرائیل کجا متوقف خواهد شد؟
جنگ غزه وارد مرحلهای هولناک شده است؛ با عملیات گسترده در شهرها، تخلیه اجباری ساختمانها و آوارگی مردم. همزمان حملات متقابل در لبنان و سوریه ادامه دارد و درگیری با حوثیها از طریق پهپاد و موشک شدت گرفته است.
در این میان، دولت نتانیاهو آگاهانه همه تلاشهای میانجیگری را خنثی میکند. حمله به دوحه و هدف قرار دادن رهبران سیاسی حماس پیام روشنی است: اسرائیل علاقهای به مذاکره ندارد و قصد پایان جنگ را ندارد.
رفتار اسرائیل امروز به الگویی از بیثباتی در منطقه تبدیل شده است؛ تجاوزهای مداوم و تکبر نظامی، توافقهای صلح موجود را تهدید میکند و فرصتهای عادیسازی روابط را از بین میبرد. این رفتار نهتنها امنیت همسایگان را، بلکه آینده مردم اسرائیل را نیز به خطر میاندازد.
جنگ ۲ ساله در غزه حماس را تضعیف کرده، اما نتوانسته اهداف اصلی اسرائیل را محقق کند: همه گروگانها آزاد نشدهاند، حماس نابود نشده و میلیونها فلسطینی زیر فشار آوارگی تسلیم نشدهاند. در عوض، همدلی جهانی با فلسطینیان افزایش یافته و تلاشها برای احیای راهحل ۲ کشوری قوت گرفته است.
این جنگ همچنین آینده توافقهای ابراهیم را متزلزل کرده است. کشورهایی چون امارات و اردن اکنون اسرائیل را ناقض تعهدات میدانند و مصر و عربستان نیز ابتکار عملهایی را برای حمایت از تشکیل کشور فلسطین پیش بردهاند. قطر نیز خواستار تحریمهای بینالمللی علیه اسرائیل شده است.
نتانیاهو همچنان از «عادیسازی بدون فلسطین» سخن میگوید، اما این بیشتر نشانه انکار واقعیت است تا سیاستی عملی. در محیط منطقهای کنونی، همسایگان اسرائیل این طرز فکر و رفتار نظامیگرایانه را رد میکنند.