پس از شکست تیم ملی فوتبال در فینال تورنمنت کافا مقابل ازبکستان، همه اتهامها به سمت یک نفر روانه شد، امیر قلعهنویی و تاکتیکهایش.
به گزارش سرویس ورزشی تابناک، سرمربی تیم ملی که از شروع مسابقات کافا نارضایتی خود را از حضور در این رقابتها اعلام کرده بود، پس از گذشت چند بازی مشخص شد تیم تحت هدایتش نه به لحاظ مهرهای، بلکه به لحاظ تاکتیکی توان مقابله با تیمهایی چون تاجیکستان و ازبکستان را ندارد. حالا با این شرایط تیم ملی قرار است ۹ ماه دیگر پا به میدان بزرگی چون جام جهانی بگذارد و با تیمهای بزرگ اروپایی یا آمریکای جنوبی رقابت کند که احتمالاً حریف ایران در جام جهانی پیشرو خواهند بود.
نقد به افکار تاکتیکی امیر قلعهنویی و شیوه عملکردی تیم ملی، از مدتها پیش مورد انتقاد بود. با این حال سرمربی تیم ملی در این تورنمنت در شرایطی که از فشار بازیهای رسمی و انتخابی جام جهانی فارغ شد و در میدانی نه چندان مهم و سخت، ثابت کرد برای موفقیت فقط داشتن ستاره در ترکیب تیم کافی نیست که مقابل تیمهایی چون افغانستان و تاجیکستان ترکیب دوم و سوم ایران هم، میتواند بی چون و چرا، قدرت خود را اثبات کند. با این حال امیر قلعهنویی در تورنمنت کافا به جز سردار آزمون، علیرضا بیرانوند و مهدی قائدی، سایر نفرات اصلی تیمش را همراه داشت و سایر غایبهایی که طبق ادعای سرمربی ۱۸ نفر بودند، هیچ وقت به طور کامل در افکار قلعهنویی جایی نداشتند یا حتی دعوت تعدادی از آنها به عنوان بازیکنان جوان، از سر فشار و اجبار بود، نه بر اساس افکار تاکتیکی سرمربی که اگر غیر از این بود، جوانان در ترکیب تیم ملی به میدان میرفتند.
آنچه مهم است، تیمی که راهی جام جهانی شده و از قدرتهای برتر آسیا شمرده میشود و با تکیه مداوم کادرفنی روی رنکینگ جهانی، جزو ۲۰ تیم برتر محسوب میشود، باید نظم و تاکتیکی برای ارائه داشته باشد که در تورنمنت کافا چنین چیزی از ایران ندیدیم. نکتهای که قابل توجه است، از روز انتخاب امیر قلعهنویی به عنوان سرمربی تیم ملی او با انتخاب آندرانیک تیموریان، سعید الهویی، رحمان رضایی، هومن افاضلی و همچنین دو مربی خارجی به عنوان دستیاران خود، انتقادهای زیادی را تحمل کرد؛ به طوری که اکثر فوتبال دوستان معتقد بودند با وجود این کادرفنی، تیم ملی دچار فقر تاکتیکی خواهد بود، اما انگار سرمربی تیم ملی به این موضوع توجهی نداشت.
قلعهنویی هم سال گذشته و هم امسال، با دعوت از بازیکنانی که حتی تیم باشگاهی ندارند یا بازیکنانی که در تیم خود نیمکتنشین هستند، انتقادهای بیشتری را به جان خرید و از طرفی بازیکنان ناآمادهای را به این رقابتها برد که فقط نامی در یک دهه اخیر برای خود دست و پا کردهاند و این روزها، چیزی برای ارائه کردن ندارند.
سرمربی تیم ملی در کنفرانسهای پیش از بازیهای کافا گفته بود، اشتباه کردم به این تورنمنت آمدم یا به کنایه میگفت اشتباه کردیم به لیگ برتر احترام گذاشتیم، اما حالا تاوان اشتباهاتش را، لیگ برتری باید پس بدهد که نزدیک به ۱۶ روز تعطیل شد تا همه بسترها برای حضور تیم ملی در این جام فراهم شود. لیگ برتری که تیمها هنوز خود را وارد شرایط مسابقه نکرده، با وجود نداشتن مسابقه تدارکاتی مناسب برای تیم ملی و برای تورنمنتی بی اهمیت وارد تعطیلی شدند و در نهایت هم با الفاظ نامناسبی از سوی سرمربی تیم ملی مواجهه داشتند.
فراموش نکنیم، روزهایی بود که تیمهای آسیایی فقط آرزو داشتند یک گل به تیم ملی ایران بزنند، اما امروز افغانستان هم با شکستن خط دفاعی ایران به سادگی این کار را انجام میدهد یا تاجیکستان هم جلوی تیم ملی ایران بزرگی میکند. حتی سرمربی ازبکستان به اعتراضهای متوالی کادرفنی و بازیکنان ایران به داوری میگوید «تیم ملی ایران همیشه دنبال بهانه است.» تا فوتبال ایران اینگونه در کافا کوچک شمرده شود. اعتراضها در شرایطی است که حتی مقصر اخراجها خودمان هستیم وقتی اخراجی دادن در تیم ملی تبدیل به رویه شده است و تیم پس از ۱۰ نفره شدن در فشار قرار میگیرد. مسلماً اگر تیم ملی تاکتیک مناسبی برای همین بازی با ازبکستان داشت یا سرمربی تیم ملی میتوانست بازیکنانش را بهتر مدیریت و رهبری کند، اتفاقات ابتدای بازی منجر به اخراج آریا یوسفی نمیشد که تیم تحت فشار قرار بگیرد. آیا آن وقت لازم میشد پیش یا پس از بازی به بحث داوری اعتراضی شود؟
میان این اتفاقات صحبتهای علیرضا جهانبخش هم برای هواداران بسیار سنگین بود. اینکه کاپیتان تیم ملی میگوید «این تورنمنت برای ازبکستان اهمیت داشت و برای ما این مهم بود به جوانان بازی برسد و پختهتر شوند» اما آیا واقعاً این چنین بود یا کافا کمک کرد تا علیرضا جهانبخش، بدون داشتن تیم خود را بیش از پیش به نزدیکی ۱۰۰ بازی ملی برساند و مهدی طارمی هم وارد باشگاه صد تاییها شود؟ این در شرایطی بود که در کنار توهم جوانگرایی، در تورنمنت کافا اصلاً شاهد بازیهای زیبایی هم از تیم ملی نبودیم.
تیم ملی در تورنمنت کافا شکست خورد، اما به نظر شکست امیر قلعهنویی و افکارش بزرگتر از هر شکست دیگری بود. از انتخاب تاکتیک تیمی تا انتخاب نفراتی که مشخصاً بدون داشتن تیم، با شایستگی و از روی آمادگی، در تیم ملی حضور ندارند. با تمامی این تفاسیر آیا هنوز هم وقت تغییر فرا نرسیده؟ آیا بهتر نیست برای این مدت زمانی که تا آغاز رقابتهای جامجهانی باقی مانده فکری به حال تیم ملی کنیم تا دوباره با هزاران افسوس نگوییم ای کاش فلان کار را انجام داده بودیم؟ تیم ملی هم روی نیمکت و هم در زمین، به تغییرات بزرگی نیاز دارد تا حداقل در جام ملتهای بعدی هم با آه و افسوس، تورنمنت را ترک نکند.