به گزارش گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد؛ نظرات درباره هوش مصنوعی معمولا در طیف گستردهای قرار میگیرند. در یک سوی این طیف، دیدگاه آرمانشهری وجود دارد که معتقد است هوش مصنوعی منجر به رشد اقتصادی بیسابقه، تسریع تحقیقات علمی و شاید حتی جاودانگی انسانها خواهد شد.
در سوی دیگر، دیدگاه بدبینانهای قرار دارد که هوش مصنوعی را عامل نابودی ناگهانی و گسترده مشاغل، اختلال اقتصادی و شاید حتی سرکشی رباتها و نابودی بشریت میداند.
از این رو، مقالهای که اوایل سال جاری میلادی توسط پژوهشگران علوم کامپیوتر در دانشگاه پرینستون، منتشر شد، به دلیل رویکرد معتدل و غیرمتعارف خود در قبال هوش مصنوعی بهعنوان یک «فناوری عادی» قابل توجه است. این اثر بحثهای زیادی را در میان پژوهشگران هوش مصنوعی و اقتصاددانان برانگیخته است.
نویسندگان استدلال میکنند که هوش مصنوعی احتمالا مسیری مشابه انقلابهای فناوری گذشته را طی خواهد کرد. آنها در ادامه پاسخ میدهند که این موضوع چه معنایی برای پذیرش هوش مصنوعی، مشاغل، ریسکها و سیاستگذاری خواهد داشت. به گفته نویسندگان، سرعت پذیرش هوش مصنوعی کندتر از سرعت نوآوری بوده است.
امروزه بسیاری از افراد از ابزارهای هوش مصنوعی در پیشبرد کارهای خود کمک میگیرند اما نکته قابل توجه این است که، به عنوان مثال در آمریکا میزان استفاده از هوش مصنوعی همچنان بهعنوان بخشی از کل ساعات کاری پایین است.
تاخیر در پذیرش نوآوری چندان شگفتآور نیست، زیرا زمان لازم است تا افراد و شرکتها، رویهها و جریانهای کاری خود را با فناوریهای جدید سازگار کنند.
همچنین پذیرش فناوری جدید با توجه به فرمت نامناسب دادهها و محدودیتهای ناشی از مقررات با موانعی مواجه است. محدودیتهای مشابهی یک قرن پیش، هنگام برقی شدن کارخانهها وجود داشت و تکمیل این فرآیند چندین دهه طول کشید. چراکه سازگاری با منبع انرژی جدید نیازمند بازنگری کامل در چیدمان طبقات، فرآیندها و ساختارهای سازمانی بود.
استفاده گسترده از هوش مصنوعی میتواند کند و پرهزینه باشد، بهویژه در حوزههای حساس به ایمنی که به شدت تحت نظارت مقررات قرار دارند. در نتیجه، نویسندگان مقاله نتیجه میگیرند که تاثیرات اقتصادی «به احتمال زیاد تدریجی» خواهد بود، نه اینکه شامل اتوماسیون ناگهانی بخش بزرگی از اقتصاد شود.
با این حال، حتی گسترش آهسته هوش مصنوعی ماهیت کار را تغییر خواهد داد. با افزایش قابلیتهای اتوماسیون، «درصد فزایندهای از مشاغل و وظایف انسانی تحت کنترل هوش مصنوعی قرار خواهد گرفت.» این مرحله را نیز میتوان مشابه انقلاب صنعتی در نظر گرفت که در آن کارگران از انجام وظایف دستی، مانند بافندگی، به نظارت بر ماشینهایی که آن وظایف را انجام میدادند و مدیریت موقعیتهایی که ماشینها قادر به کنترل آن نبودند، تغییر نقش دادند.
این مقاله در نهایت نتیجه میگیرد که درسهای گرفتهشده از فناوریهای قبلی میتواند بهطور مؤثری برای هوش مصنوعی به کار گرفته شود و بهجای ساختن تصویری خارقالعاده و آخرالزمانی از هوش مصنوعی، تلقی «عادی» از این فناوری میتواند به سیاستگذاریهای معقولتری منجر شود.