به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، رئیسجمهور بار دیگر بر صحنه ظاهر شد و تاکید داشت که دولت آماده پذیرش طرح و برنامه های متخصصان برای عبور از مشکلات بخصوص در حوزه انرژی است اینبار اما بیش از هر چیز بر فاصله میان «دانستن» و «اجرا کردن» انگشت گذاشت. او مدعی است بسیاری تنها در حد نظریهپردازی باقی میمانند و وقتی نوبت عمل میرسد، از توانایی و مسئولیتپذیری لازم برخوردار نیستند. به گفته رئیسجمهور، دولت آماده شنیدن و بهکارگیری طرحهای اجرایی است.
اما کارشناسان نظری متفاوت دارند. دکتر سیدهاشم اورعی، رئیس اتحادیه انجمنهای انرژی ایران، استاد تمام دانشکده برق دانشگاه صنعتی شریف در گفتوگویی با خبرنگار اجتماعی رکنا تأکید میکند که چنین سخنانی بیش از آنکه از یک اراده واقعی برای اصلاح ناشی شود، مصرف تبلیغاتی دارد. به باور او، تجربههای گذشته نشان داده دولتها در عمل هیچ تمایلی به شنیدن و جدی گرفتن طرحهای کارشناسی ندارند. او بحران آب و انرژی را به مرز «ورشکستگی» رسیده میداند؛ ورشکستگیای که در نگاه او همین امروز هم رخ داده، اما مسئولان با انکار و سکوت، میکوشند آن را پنهان کنند.
دکتر اورعی در پاسخ مستقیم میگوید: «اجازه بدهید از خود رئیسجمهور شروع کنم. وقتی ایشان میگویند میان دانستن و اجرا فاصله است، باید یادآور شوم که خودشان دقیقاً در همین دسته قرار میگیرند. ایشان هیچگاه پیش از این در جایگاه اجرایی نبودهاند و تنها حدود یک سال است که وارد تیم اجرایی کشور شدهاند. بنابراین چنین گزارهای از سوی ایشان پذیرفتنی نیست.»
او سپس به تجربههای شخصی خود اشاره میکند: بارها به صورت حضوری پیشنهادهایی به چهرههای سیاسی چون دکتر عارف -معاون اول رئیس جمهور - داده و بارها نامههایی رسمی با جزئیات اجرایی برای رئیسجمهور و معاون اول فرستاده است. نامههایی که نه در حد شعار، بلکه حاوی راهکارهای دقیق بودهاند. با این حال، هیچکدام از این پیشنهادها جدی گرفته نشده است.
اورعی میگوید: «دولت اساساً به دنبال چنین چیزهایی نیست. نمونه روشنش وزارت نیرو است؛ این وزارتخانه در مسیری ثابت و از پیش تعیینشده حرکت میکند و هیچ تمایلی به شنیدن نظر کارشناسان بیرونی ندارد. هر کسی که طرحی ارائه دهد، از نگاه آنها مزاحم و دخالتگر تلقی میشود. بنابراین باور ندارم که دولت با این ساختار واقعاً آماده پذیرش ایدههای بیرونی باشد. این حرفها بیشتر برای آرام کردن افکار عمومی گفته میشود.»
او ادامه میدهد: «اگر رئیسجمهور واقعاً معتقد است دولت از پیشنهادها استقبال میکند، باید مثال بیاورند. بگویند کدام طرح دانشگاهی یا پژوهشی بررسی شد، کدام کارشناس بیرونی دعوت شد و کدام ایده به مرحله اجرا رسید. من تاکنون چنین چیزی ندیده و نشنیده ام.»
در ادامه خبرنگار میپرسد آن طرحهایی که شما شخصاً به دکتر عارف یا حتی رئیسجمهور دادهاید، چرا هیچوقت اجرایی نشد؟ آیا دستکم پاسخی دریافت کردید؟ اورعی توضیح میدهد: «واقعیت این است که پاسخی داده نشد. در بهترین حالت، دکتر عارف وقتی طرحی دریافت میکرد آن را به وزارت نیرو ارجاع میداد. اما وزارتخانهها آنقدر درگیر بوروکراسی و مسیرهای خشک و از پیش تعیینشدهاند که هیچ اعتنایی به طرحهای کارشناسی بیرونی ندارند. این موضوع نه نتیجه یک توطئه است و نه ناشی از دشمنی، بلکه محصول یک بیمیلی ساختاری به استفاده از نظرهای بیرونی است.»
خبرنگار: اکنون، در شهریور ۱۴۰۴، شرایط آب و انرژی کشور بحرانی توصیف میشود. اگر همین روند ادامه پیدا کند، چه زمانی به «ورشکستگی کامل» میرسیم؟ اورعی در پاسخش از همان ابتدا هشدار میدهد: «اگر ورشکستگی را نقطهای تعریف کنیم که سیستم دیگر توان ادامه با راهکارهای موجود را ندارد، باید بگویم همین امروز هم ورشکستهایم؛ فقط نمیخواهیم این حقیقت را بپذیریم.»
او برای روشن شدن موضوع مثال میزند: ذخیره بسیاری از سدها به ۱۵ درصد رسیده است؛ این یعنی تولید برقآبی بهشدت سقوط کرده. در بخش صنعت هم فاجعهای مشابه در جریان است: رشد صنعتی در بهار امسال منفی ۱/۶ درصد بوده و تابستان وضع حتی بدتر شده است. به گفته او، صنعت کشور زیر بار خاموشیها بهتدریج در حال فروپاشی است.
اما از نگاه اورعی، بحرانهای آب و گاز از برق نیز جدیترند. او توضیح میدهد: «مردم شاید قطعی برق را بیشتر حس کنند، اما تهدید اصلی در کمبود آب و بحران گاز است. اقتصاد بدون این دو منبع حیاتی نمیتواند ادامه دهد. حتی اگر مردم بهطور مستقیم از بیآبی یا خاموشیها آسیب نبینند، اقتصاد ایران با سرعت بیشتری به رشد منفی میرود و این رشد منفی در نهایت به بحرانهای اجتماعی و امنیتی تبدیل خواهد شد.»
او نشانههای این بحران را همین امروز در جامعه میبیند: افزایش آسیبهای اجتماعی و نارضایتی.
در پایان، خبرنگار از او میپرسد که ادامه این وضعیت ایران را در مقایسه با کشورهای منطقه به کجا خواهد رساند. اورعی پاسخ میدهد: «واقعیت این است که ما همین حالا هم از رقبا عقب ماندهایم. ترکیه و عربستان در چند دهه اخیر با سرعت حرکت کردهاند. کافی است تولید ناخالص داخلی ما را با آنها مقایسه کنید؛ چه در پنج سال گذشته و چه از سال ۱۳۵۷ تاکنون، فقط فرصتسوزی دیده میشود. مشکل اصلی ما نه تحریم است، نه کمبود منابع مالی و نه تغییرات اقلیمی. همه این عوامل وجود دارند، اما علت اصلی بحران نیستند. ریشه مشکل، مدیریت است. ما بلد نیستیم و مهمتر اینکه نمیخواهیم بپذیریم بلد نیستیم. همین لجاجت در ندانستن، کشور را به سمت فروپاشی سوق میدهد. تا زمانی که نوع نگاه و مسیر مدیریت تغییر نکند، عقبماندگی بیشتر و بحرانها انباشتهتر خواهند شد.»