به گزارش خبرنگار رکنا، سینمای ایران، با تمام دشواریها و محدودیتهایی که طی دههها بر سر راهش بوده، همچنان زنده و پویا ایستاده است. از تحریمها و مشکلات اقتصادی گرفته تا سانسور و فشارهای اجتماعی، این هنر توانسته صدای مردم، دغدغههای اجتماعی و پیچیدگیهای فرهنگی را به جهانیان منتقل کند. فیلمسازان ایرانی با خلاقیت و جسارت، از حداقل امکانات بیشترین بهره را بردهاند و آثاری خلق کردهاند که نه تنها در داخل، بلکه در جشنوارههای بینالمللی نیز تحسین برانگیز بودهاند. سینمای ایران، روایتگری است که حتی در سختترین شرایط، حقیقت و زیبایی را به تصویر میکشد.
این سینما نه تنها محملی برای سرگرمی است، بلکه آیینهای از جامعه و تاریخ معاصر ایران است. از فیلمهای اجتماعی و دغدغهمند گرفته تا آثار شاعرانه و تجربی، هر اثر گواهی است بر مقاومت و امید هنرمندان ایرانی. این هنر توانسته محدودیتها را به فرصتی برای نوآوری تبدیل کند و جهانیان را با نگاه متفاوتی به ایران آشنا سازد. روز سینما فرصتی است برای بزرگداشت این استقامت هنری، که نشان میدهد حتی در شرایط دشوار، خلاقیت و عشق به روایتگری هیچگاه خاموش نمیشود.
در خصوص اقتصاد سینما و سینماگران در روز سینما با با پژمان بازغی رییس انجمن بازیگران سینمای ایران گفت و گویی داشتیم که در ادامه می توانید بخوانید.
خبرنگار: بسیاری از سینماگران، حتی چهرههای شناختهشده، از مشکلات معیشتی گلایه دارند. زندگی آنها پر از نوسان دستمزد و نبود قرارداد رسمی است. از نگاه شما چه موانع ساختاری و سیاستی در اقتصاد سینما باعث این شرایط شده و چه راهکارهای فوری و بلندمدتی برای تأمین معیشت خانوادههای فعال در سینما وجود دارد؟
پژمان بازغی: قبل از هر چیز باید بپذیریم که سینما ابداع ما نیست؛ ما در واقع واردکننده یک پدیده جهانی هستیم. اما پرسش اصلی این است که آیا فقط دوربین را وارد کردیم و اسمش را سینما گذاشتیم، یا قوانین و ساختارهای آن را هم با خود آوردیم؟ به نظر من، بخش دوم تقریباً خالی است. در سینمای ایران آنچه بهعنوان قوانین و چارچوبهای صنفی در دنیا وجود دارد، یا اساساً دیده نمیشود یا ناقص است. ما قراردادهای استاندارد، سندیکاهای مستقل و ساختارهای الزامآور نداریم.
در بسیاری از کشورها – از هالیوود گرفته تا بالیوود – قوانین دقیق و نهادهای حمایتی وجود دارد. مدیران برنامه، وکلا و دفاتر تخصصی، وظایف مشخصی دارند و همهچیز، از حقوق کارگردان و بازیگر گرفته تا خدمات پشت صحنه، تحت مقررات روشن و الزامآور است. اما در ایران، هر صنف میتواند قواعد خودش را وضع کند و چارچوب واحدی وجود ندارد.
از نظر اقتصادی هم باید توجه داشت که سینما یکی از پرهزینهترین صنایع جهان است. حتی اگر بازه تولید یک فیلم را ۴۰ تا ۹۰ روز حساب کنیم، هزینهها سرسامآور است. بیشترین بخش بودجه صرف تجهیزات سختافزاری مثل دوربین، نورپردازی، خودرو و لوکیشن میشود، در حالیکه سهم نیروی انسانی و عوامل فیلم بسیار کمتر است. دلیل اصلی این نابرابری نبود قوانین صنفی مشترک است. دستمزدها متناسب با تورم افزایش پیدا نمیکند، چون نهادی وجود ندارد که از حقوق نیروهای انسانی دفاع کند. سینمای ما همچنان «تهیهکنندهمحور» است؛ یعنی سرمایهگذار مالک مطلق فیلم می شودو تهیهکننده، قوانین خود را اعمال میکند. از سوی دیگر، کمبود فرصت شغلی و مشکلات بازار باعث میشود بسیاری از هنرمندان ناچار شوند همین شرایط ناعادلانه را بپذیرند.
خبرنگار: یکی از وظایف اصلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید ساماندهی اقتصاد سینما و مدیریت این وضعیت باشد، اما به نظر میرسد تاکنون چنین مدیریتی شکل نگرفته است. چرا در چهار دهه اخیر و پس از تأسیس نظام سینمایی کشور، بستر لازم برای شکلگیری قوانین و نهادهای صنفی فراهم نشده است؟
پژمان بازغی: مشکل دقیقاً از جایی آغاز میشود که وزارت ارشاد میخواهد خودش مستقیماً مدیریت سینما را در دست بگیرد، در حالی که مدیریت واقعی باید به بخش خصوصی واگذار شود؛ همانطور که در کشورهای دیگر رایج است. در آنجا کمپانیهای فیلمسازی – نه صرفاً دفاتر تولید – مسئولیت اصلی را دارند. این کمپانیها خطوط و قوانین مشخصی را تعریف کردهاند که در تمام مراحل تولید رعایت میشود.
در ایران، ما این خطوط را به اسم «سانسور» میشناسیم، اما در حقیقت در سراسر دنیا یک کمپانی مادر مسئول تعیین و نظارت بر فرآیند تولید است. نقش وزارت ارشاد باید سیاستگذاری و تأیید چارچوبها باشد، نه مدیریت مستقیم صدور پروانه ساخت و نمایش. همچنین ارشاد باید اجازه دهد صنوف و اتحادیههای مستقل شکل بگیرند تا خود هنرمندان درباره مسائل صنفی و اقتصادی تصمیمگیری کنند. در این صورت، مرکز اصلی تصمیمگیری وزارت ارشاد نخواهد بود، بلکه بخش خصوصی و نهادهای صنفی میتوانند مدیریت واقعی و قانونگذاری داخلی سینما را بر عهده بگیرند.
اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مدیریتی منسجم و کارآمد داشت، هیچوقت فیلمهایی که پروانه نمایش گرفتهاند، اینطور با هجمه روبهرو نمیشدند یا مجبور به پایین کشیده شدن از پرده نبودند. بارها پیش آمده که فیلمی در جشنواره رسمی کشور اکران شده، اما همان فیلم در مرحله دریافت مجوز عمومی به مشکل برخورده و اجازه نمایش نگرفته است. همین مسئله این پرسش اساسی را ایجاد میکند که نقش واقعی وزارت ارشاد چیست و جایگاهش دقیقاً کجا تعریف میشود؟ به نظر من بهترین راه این است که وزارت ارشاد به جای مدیریت مستقیم، تنها نقش ناظر را داشته باشد و مدیریت اصلی را به بخش خصوصی واگذار کند.
خبرنگار: برخی منتقدان میگویند بودجهها و امکانات سینما در اختیار گروههای محدودی قرار گرفته و همین تمرکز باعث شده سینما به بازاری بسته، انحصاری و ناعادلانه تبدیل شود. چنین وضعیتی ضربه بزرگی به سینما میزند، چون جریان طبیعی ورود نیروهای تازه، رقابت سالم و توزیع برابر فرصتها را مختل میکند.
پژمان بازغی: به نظر من ریشه اصلی مشکل همان چیزی است که قبلاً اشاره کردم و آن نبود نظارت درست و ساختاریافته. وقتی امروز فیلمها، سریالها یا حتی تولیدات نمایش خانگی فعالاند، باید همه زیر چتر یک سیستم صنفی شفاف و منسجم کار کنند. اگر ما بهعنوان صنف زیر نظر وزارت ارشاد شناخته میشویم، باید بتوانیم با این وزارتخانه یک رابطه تعاملی واقعی داشته باشیم و مسائل را پیگیری کنیم.
در صنف خودمان بارها دیدهایم که تعداد زیادی از اعضا بیکار ماندهاند. ما نمیگوییم بازیگران یا نیروهای تازهوارد نباید وارد سینما شوند، اما مشکل اینجاست که بسیاری از آنها نه حق عضویت میپردازند، نه بیمه دارند، نه مالیات میدهند و نه عضو سندیکا یا اتحادیهای رسمی هستند. این افراد ممکن است سالها در سینما فعالیت کنند، اما وقتی دوران جوانیشان میگذرد و کارشان کمتر میشود، تازه مشکلات اصلی زندگیشان آغاز میشود.
پیشنهاد ما این است که هر تهیهکنندهای اگر فردی را برای همکاری انتخاب میکند، موظف باشد او را به یک سندیکا یا اتحادیه (اگر وجود داشته باشد) معرفی کند. در این صورت، نهاد صنفی میتواند درباره شرایط کاری تصمیم بگیرد. چنین سیستمی هم اکوسیستم سینما را بازتر میکند، هم امنیت شغلی میآورد و هم توزیع نقشها و فرصتها را عادلانهتر میسازد.
وزارت ارشاد هم میتواند در این میان نقش ناظر داشته باشد؛ با اصناف جلسات منظم بگذارد، گفتوگوهای تخصصی شکل دهد، آمار دقیقی از وضعیت بیکاری در صنوف مختلف جمعآوری کند و بر اساس دادههای واقعی، سیاستگذاری کند. این کار چندان پیچیده نیست؛ فقط نیازمند اراده مدیریتی و نظم ساختاری است.
خبرنگار: در کنار همه این مسائل، امروز شاهد رشد پلتفرمهای آنلاین هستیم که مدل درآمدی سینما را دگرگون کردهاند. پرسش این است: آیا سینمای ایران به بازاری تبدیل شده که صرفاً براساس سلیقه سرمایهگذاران شکل میگیرد؟ و در این صورت، نقش پلتفرمهای آنلاین در آینده سینما چه خواهد بود؟
پژمان بازغی: واقعیت این است که حضور پلتفرمهای آنلاین پدیدهای جهانی است و نمیتوان آن را منکر شد. سالهاست که نتفلیکس، اچبیاو و دیگر شبکههای بینالمللی فعالیت میکنند و کشورها هم نسخههای داخلی خود را دارند. بنابراین ورود پلتفرمها ذاتاً مشکلزا نیست؛ مشکل اصلی در تعامل نادرست وزارت ارشاد با سایر نهادهاست. در بسیاری از کشورها این پلتفرمها نهتنها مانع سینما نیستند، بلکه بهعنوان اسپانسر یا حامی مالی وارد میشوند و به تولید مجموعههای فرهنگی کمک میکنند.
اخیراً با یکی از دوستانم در یک وزارتخانه گفتوگویی داشتم. از او پرسیدم آیا کنسرسیومی از روابط عمومیها وجود دارد؟ گفت بله، وزارتخانهها چنین سازوکاری میان خود دارند. گفتم هر وزارتخانه چندین زیرشاخه دارد که روابط عمومی اختصاصی خود را اداره میکند و طبیعتاً وظایفشان متفاوت است. برای مثال، اگر فیلمی درباره برق ساخته شود، باید وزارت نیرو ما را به شرکت توانیر ارجاع دهد؛ یا اگر موضوع فیلم آب باشد، باید نهاد مرتبط با آب پاسخگو باشد. اما آیا سیستمی وجود دارد که پیش از آغاز پروژه، یک کنسرسیوم مرکزی بررسی کند و بگوید «این فیلم مناسب حوزه آب است» یا «این پروژه باید به توانیر سپرده شود»؟ پاسخ منفی بود.
این یعنی یک ضعف جدی در ساختار دولتی. ما بیش از پنج هزار روابط عمومی در دستگاههای دولتی داریم، اما هیچ سازوکار منسجمی برای وصل کردن فیلمساز به نهاد مرتبط وجود ندارد. نتیجه این میشود که فیلمساز سرگردان میماند، پلتفرمها بدون چارچوب وارد میشوند، و سرمایهگذاریها هم پراکنده و غیرعادلانه خرج میشود.
دولت از نظر گستردگی نهادها و روابط عمومیها بسیار وسیع است، اما در حوزه سینما همچنان خلأهای مهمی دارد. پلتفرمها براساس سلیقه مخاطب محتوا تولید میکنند و اسپانسرها هم میتوانند اقتصاد سینما را تقویت کنند. انصافاً باید گفت در دوران کرونا همین پلتفرمهای آنلاین بودند که به کمک سینما آمدند و آن را سرپا نگه داشتند. در آن سالها مجموعههایی ساخته و پخش شدند که شاید کیفیت یا شیوه عرضهشان محل بحث بود، اما در هر صورت مانع تعطیلی کامل چرخه سینما شدند.
با این همه، نباید فراموش کنیم که سینما فقط در قالب آنلاین معنا پیدا نمیکند. بخش سختافزاری عرضه و تقاضا، یعنی سالنهای نمایش، نقشی اساسی در اقتصاد سینما دارند. هرچه تعداد سالنها و امکانات نمایش بیشتر شود، اقتصاد سینما هم جان تازهای خواهد گرفت.
خبرنگار: یکی از جدیترین مسائل امروز، بیکاری در سینماست؛ اتفاقات چند سال اخیر هم این مشکل را تشدید کرده است. پرسش اینجاست: بیکاری در کدام بخشها بیشتر دیده میشود؟ و آیا میان زنان و مردان تفاوتی وجود دارد؟ بسیاری معتقدند زنان سینماگر بیش از مردان با بیکاری روبهرو هستند.
پژمان بازغی: باید بگویم یک تصور غلط میان همکاران وجود دارد؛ اینکه انجمن بازیگران وظیفه اشتغالزایی دارد. در حالیکه چنین برداشتی درست نیست. اگر به اساسنامه انجمن بازیگران خانه سینما نگاه کنید ـ که متن آن در سایت خانه سینما هم موجود است ـ خواهید دید وظیفه اصلی ما «صیانت از ارزشها و حقوق بازیگران» است، نه ایجاد شغل. انجمن باید امنیت شغلی فراهم کند و از حقوق اعضا دفاع کند، اما توانایی ایجاد شغل مستقیم برای اعضا را ندارد.
مشکل دیگر این است که آمار شفافی از تعداد بازیگران بیکار، چه زن و چه مرد، در دست نیست. ما میتوانیم فهرست اعضای انجمن را ارائه بدهیم و شما حتی میتوانید یک پرونده ویژه کار کنید: با بسیاری از اعضایی که سالهاست دیده یا شنیده نشدهاند مصاحبه کنید و از خودشان درباره دلایل بیکاری بپرسید. این روش میتواند یک جامعه آماری واقعیتر ارائه دهد. اما در اساسنامه انجمن هیچ الزامی برای ارائه آمار دقیق بیکاری زنان یا مردان تعریف نشده است.
از سوی دیگر، برخلاف تصور عمومی، در سالهای اخیر کاهش چشمگیری در فعالیت زنان سینماگر نداشتهایم. درست است که چند نفر از اعضای زن در گذشته با احکام قضایی مواجه شدند، اما در حال حاضر ممنوعالکار رسمی نداریم. بنابراین همه اعضا، چه زن و چه مرد، امکان فعالیت دارند. مشکل اصلی همچنان همان تمرکز فرصتهای کاری در دست گروههای خاص است؛ موضوعی که بهطور طبیعی بیکاری را در دیگر بخشها افزایش میدهد.
خبرنگار: اگر نکتهای باقی مانده که بیان آن را ضروری میدانید، بفرمایید.
پژمان بازغی: بهنظر من یکی از مسائل اساسی، ضرورت تعامل واقعی با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در کنار آن، ایجاد سندیکاهای مستقل است. در حال حاضر انجمن بازیگران خانه سینما وضعیتی عجیب دارد: از یک طرف زیر نظر وزارت ارشاد تعریف میشود و از طرف دیگر زیر نظر وزارت کار. این دوگانگی یک تناقض جدی ایجاد کرده است. بخش نظارتی ما ارشاد است، اما امور اجرایی به وزارت کار سپرده شده؛ در نتیجه تکلیف دقیق انجمن روشن نیست.
حتی نامی که برای انجمنها انتخاب کردهاند، نشان میدهد تعریف درستی از حرفه بازیگری در ساختار حقوقی کشور وجود ندارد. وقتی عنوانهایی مانند «انجمن صنفی کارگران ماهیگیران فصلی جنوب» را میبینیم، متوجه میشویم که نگاه حاکم بیشتر شبیه به شغلهای موقت و فصلی است تا حرفهای ماندگار و تخصصی مثل بازیگری.
خواست اصلی ما این است که برای شغل بازیگری یک تعریف قانونی و رسمی ارائه شود. اگر چنین تعریفی وجود داشته باشد، میتوان سندیکاهای واقعی و قدرتمند را زیر نظر وزارت کار ایجاد کرد. این سندیکاها باید مرجع اصلی تصمیمگیری باشند؛ نهادی که بتواند دستمزدها را تعیین و تضمین کند، درباره بیکاری اعضا رسیدگی داشته باشد، از حقوق صنفی دفاع کند و امنیت شغلی ایجاد کند.
در همه کشورهای دنیا سندیکاها چنین نقشی دارند و همین ساختار باعث میشود بازیگران و دیگر عوامل سینما در شرایطی عادلانه و شفاف کار کنند. اگر ما هم بخواهیم اقتصاد سینما از وضعیت بینظم و غیرشفاف امروز خارج شود، چارهای جز تشکیل همین سندیکاهای واقعی نداریم.