(ویدئو) حکایت هزار و یک شب، قسمت اول: شهرباز و شاه زمان؛ سرآغاز کابوس پادشاهی که هر روز یک همسر را به قتل می‌رساند!

رکنا پنج شنبه 20 شهریور 1404 - 09:45
یک خیانت تکان‌دهنده، پادشاهی را به جلادی بی‌رحم بدل می‌کند که هر شب با دختری ازدواج کرده و سپیده‌دم او را به قتل می‌رساند. در اوج وحشت، شهرزاد، دختر وزیر، با سلاح قصه‌گویی به مصاف مرگ می‌رود تا نه‌تنها جان خود، که سرنوشت تمام دختران سرزمینش را تغییر دهد. آیا داستان‌هایش او را زنده نگه می‌دارند؟
(ویدئو) حکایت هزار و یک شب، قسمت اول: شهرباز و شاه زمان؛ سرآغاز کابوس پادشاهی که هر روز یک همسر را به قتل می‌رساند!

در زمان‌های بسیار دور، دو برادر پادشاه بودند: شهرباز (برادر بزرگ) و شاه زمان (برادر کوچک). آن‌ها سرزمین‌های پهناور داشتند و با عدل فرمان می‌راندند.

روزی شاه زمان به دیدار برادرش شهریار رفت. پیش از حرکت، نیمه‌شب به قصر خود برگشت تا چیزی بردارد. ناگهان همسرش را دید که با غلامی در آغوش است! قلبش شکست، بی‌آن‌که چیزی بگوید، غلام را کشت و همسر خیانتکار را نیز به قتل رساند. با دلی پرخون و اندوهی عمیق، به قصر برادر رفت.

شهرباز دید که برادرش پژمرده و افسرده است. برای شاد کردن او، جشن‌ها و بزم‌های بسیاری ترتیب داد، اما شاه زمان همچنان غمگین ماند. سرانجام روزی ماجرا را برای شهریار بازگفت.

شهرباز از شنیدن این خیانت شگفت‌زده شد و با خود گفت:
«شاید زن من نیز چنین باشد...»

پس شبی تظاهر به شکار کرد و نیمه‌شب پنهانی بازگشت. آن‌چه دید، از خیانت زن برادر هم تلخ‌تر بود: ملکه با غلامان قصر خلوت کرده بود.

شهرباز دیوانه‌وار خشمگین شد، فرمان قتل همسرش داد و سوگند خورد:
هیچ زنی پاکدامن نیست! از این پس هر شب دختری را به زنی می‌گیرد و بامدادان او را می‌کشد تا دیگر فریبی نبیند.

خونریزی و ظلم آغاز شد و هر روز خانواده‌ها داغدار می‌شدند. تا این‌که شهرزاد، دختر وزیر دانا، پیش قدم شد. او باهوش و خردمند بود. به پدرش گفت:
«مرا به عقد پادشاه درآور. من با داستان‌هایم او را از این خونریزی بازخواهم داشت.»

وزیر با ترس مخالفت کرد، اما سرانجام پذیرفت.

شب اول، شهرزاد به قصر رفت. درست هنگامی که مرگ در سپیده‌دم انتظارش را می‌کشید، رو به شهریار کرد و گفت:
«ای پادشاه جهان، اگر اجازه دهی، داستانی شیرین برایت بگویم تا شب بر من آسان‌تر بگذرد.»

شهریار پذیرفت. شهرزاد قصه‌ای را آغاز کرد، اما پیش از پایان، صبح دمید. پادشاه که کنجکاو ادامه داستان شده بود، مرگ او را به شب بعد موکول کرد.

و این‌گونه، شب‌های هزار و یک‌شبه شهرزاد آغاز شد...

منبع:ساعدنیوز

اخبار تاپ حوادث

وبگردی

منبع خبر "رکنا" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.