سرویس سیاست مشرق- بازگشت حسن روحانی به صحنه سیاسی پس از یک وقفه طولانی و سکوت قابل توجه است، در روزهایی که روحانی به کنجی رفته بود، شایعاتی در شهر پیچیده بود که او به دلیل پخش اخباری درباره محاکمه از چشم اذهان عمومی خود را دور کرده است.
شهریور سال ۱۴۰۱ حدود ۵۰۰ نفر در شکایتی به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس طی نامهای با ۱۸ بند خواستار محاکمه روحانی شدند که دو ماه بعد سخنگوی قوه قضائیه نسبت به آن واکنش نشان داد و گفت: چون رئیسجمهور سابق روحانی است، اگر اتهاماتی بر او وارد شود باید در دادگاه ویژه روحانیت مطرح و بررسی شود.
البته محاکمه روحانی حتی در میان اصلاحطلبان نیز هوادار داشت، تاجایی که روزنامه جهان صنعت طی یادداشتی نوشته بود:
تجربه نشان داده است نرخ هر دلار یا یورو در بازار ارز را تقاضا و عرضه دیکته میکنند و رئیس بانک مرکزی در این باره تنها تماشاچی است...حالا همه میدانند تصمیمگیر اصلی درباره تخصیص دلار ۴۲۰۰ تومانی شخص حسن روحانی بوده و لابد سیف این را بار دیگر برملا میکند. رسم جوانمردی و مدیریتی و وظیفه مشترک دولت حکم میکند روحانی مردانگی کند و از سیف دستکم در این بخش از اتهام او دفاع کرده و وارد میدان شود. اعضای کابینه روحانی نیز باید رسم جوانمردی و وظیفه مشترک را در دستور کار قرار داده و در اتهامهایی که به کابینه یا دولت برمیگردد خود را شریک سیف بدانند.
با وجود همه آن حاشیهها بازگشت دوباره روحانی به صحنه قابل توجه و تحلیل است، مشاهدات هفتههای اخیر حاکی از گذار کنشهای حسن روحانی از حالت واکنشی به سمت یک رهیافت برنامهریزیشده رسانهای-سیاسی است.
رصد اظهارات وی گویای شکلگیری راهبردی است با سه هدف کلیدی، بازتأیید جایگاه فردی، احیای روایت دوران تصدی و مقابله نظاممند با جریان منتقد.
عرصه داخلی: نقد ساختار از موضع درون ساختاری
در حوزه داخلی، روحانی با طرح مباحثی چون ضرورت حرکت به سوی استراتژی نوین امنیت ملی، ادعای مشکوک در بازگشت نظامیان به پادگانها و راهاندازی شبکههای تلویزیونی خصوصی، میکوشد نقش منتقد وضعیت موجود حکمرانی را برای خود تعریف کند. این نقد، همسو با روایت اصلاحطلبان ساختاری، عمدتا معطوف به اصل ساختار است
این موضعگیری دوهدف را دنبال میکند که مفهوم مهمی دارد:
یکی خودکانونیسازی به عنوان یک گزینه احتمالی در معادلات آتی و دیگری تعریف خود به عنوان یک اپوزیسیون درونساختاری که با وجود انتقاد، وفادار ی خود به کلیت نظام را در لابهلای اظهاراتش که البته برخی زوایای بر ساختار بودن را کتمان میکند به نمایش میگذارد. این خط اپوزیسیون سازی جدید از دل تقاطعگیریهای داخلی و خارجی بیرون آمده است، گذارههایی که در ظاهر مقبول بوده اما در باطن عناصری را ترویج میکنند که در باطن، به تضعیف نظام و همسویی با دشمن منجر میشود.
عرصه سیاست خارجی: روایتسازیهای تهاجمی برای توافق بر باد رفته
در حوزه بینالملل، کنشهای روحانی بر محور دفاع از میراث دیپلماتیک خود متمرکز شده و نشان از سادهانگاری افراطی در تحلیل مناسبات بینالمللی دارد که مهمترین بخش آن دفاع از یک توافف پر هزینه با نام برجام است؛ حسن روحانی اصرار دارد که آوردههای برجام بر زیانهای آن چربیده است، در حالی که واقعیات نشان میدهد که هزینههای این توافق برای ایران به مراتب بیش از دستاوردهای آن بوده است، نقصهای ذاتی برجام این امکان را به غرب داد تا بدون پرداخت کمترین هزینه، آن را ترک کرده و حتی از مکانیسم ماشه به عنوان ابزاری برای فشار حداکثری استفاده کند.
یکی دیگر از نگرشهای روحانی سادهانگاری مرموز در قبال اروپا است، روحانی با تأک ید بر این که پس از خروج آمریکا، اروپا کنار ایران ماند، در حالی که حتی سازوکار نمایشی INSTEX نیز توخالی و بیثمر بود، جهانبینی ایدئالیستی خود را تکرار میکند.
او با القای تمایز بین اروپا و آمریکا، این ادعا را ترویج میدهد که میتوان با مذاکرهای دیگر با ۴+۱، مسئله مکانیسم اسنپبک را از دستور کار خارج کرد. این در حالی است که اروپا نه تنها قصدی برای کنار گذاشتن این اهرم فشار ندارد، بلکه آن را به مثابه پتکی بالای سر ایران نگه داشته تا امتیازات بیشتری بگیرد.
البته روحانی اخیرا صراحتا به وجود مکانیسم اسنپبک در برجام اعتراف کرده بر خلاف ادعاهای پیشین تیم وی مبنی بر عدم وجود آن، اما صلاحیت اروپا برای فعالسازی آن را زیر سؤال میبرد. این تناقضگویی، ماهیت سیاسی و غیر کارشن اسی دفاعیات او را آشکار میسازد.
همچنین روحانی همچنین روی طبل بیاعتمادسازی اجتماعی به بلوک شرق میکوبد، رئیسجمهور سابق در اوج موفقیتهای دیپلماتیک ایران در شرق مانند سازمان همکاریهای شانگهای، تأک ید روحانی بر اولویت مذاکره با غرب و سکوت در قبال حوادثی چون موشکزدن به میز مذاکره، ناخواسته به بیاعتمادی متحدان شرقی نسبت به وفاق داخلی نخبگان ایران دامن میزند.
تحلیل گفتمانی: تقاطع منافع با جریا نهای رقیب و خطای راهبر د
کنشهای روحانی در تحلیل نهایی، نه در راستای ارائه آلترناتیو سیاستی، که عمدتا معطوف به بازیابی نقش خود در جغرافیای سیاسی کشور است. این رهیافت همپوشانی تاکتیکی با منافع جریان اصلاحطلب ساختاری دارد که از نقدهای محدود او برای پیشبرد گفتمان خود بهره میبرند، البته هدف نهایی روحانی تثبیت خود به عنوان یک قطب مستقل و اثرگذار در درون همین ساختار است.
این روزها حسن روحانی باتقلیل همهچیز حتی جنگ ١٢ روزه به مسئله برجام، مرتکب خطای تحلیلی فاحش میشود. ادعای او مبنی بر اینکه بازگشت به برجام مانع از آن جنگ میشد، نادیده گرفتن واقعیت تجاوز صهیونیستی که با ترور فرماندهان آغاز شد و همچنین ماهیت وجودی تقابل با ایران است.
این نگاه سادهانگارانه نشان میدهد وی حاضر نیست بپذیرد که در نظام بینالملل که بر محور قدرت میچرخد، حسننیت و قوانین بدون پشتوانه بازدارندگی، تنها شکست را تسهیل میکنند.
گفتمان روحانی را باید بیشتر ابزاری برای خود-بازسازی سیاسی و انتقال بار مسئولیتهای ناکام دانست تا تلاشی برای آسیبشناسی و ارائه راهکار، برخی شواهد نشان میدهد که او به جای پذیرش کاستیهای برجام، منتقدان را متوهمان تندرو میخواند. تأکید بر مذاکره با غرب در زمانی که جغرافیای سیاسی کشور تغییر کرده، نشان از انعطافناپذیری گفتمانی یا اولویت منافع شخصی بر مصالح راهبردی ملی دارد.
این رهیافت در نهایت به تعمیق شکافهای نخبگانی و ایجاد اغتشاش در پیامرسانی دیپلماتیک کشور کمک میکند. راهبرد صحیح نه نادیده گرفتن پیچیدگیهای بینالمللی با راهحلهای سادهانگارانه، و نه تکیه صرف بر پاسخ نظامی، بلکه در ارائه ابتکارات ترکیبی و هوشمندانه برای کوچک کردن هزینههای ملی است. به نظر میرسد رئیسجمهور پیشین فاصله زیادی با این درک دارد!