چهار سناریو برای آینده مثلث ایران- آمریکا و اسرائیل

عصر ایران چهارشنبه 19 شهریور 1404 - 12:56
تشدید تنش، دستیابی ایران به سلاح هسته ای، امکان حصول توافق و ادامه صبر راهبردی همراه با گردش ایران به سمت شرق، 4 سناریوی محتمل پیش روی ایران و آمریکا- اسرائیل در ماه ها و سال های آینده است.

جنگ اخیر بین اسرائیل و ایران، فرضیات دیرینه را در هم شکست و روابط ایالات متحده و ایران را به قلمرویی ناشناخته سوق داد. این درگیری، تشدید چشمگیر تنش‌های چند دهه‌ای، خاورمیانه را در لبه بی‌ثباتی گسترده‌تر قرار داده است. با فروکش کردن گرد و غبار، ایالات متحده با یک نقطه عطف حیاتی در رویکرد خود نسبت به ایران روبرو است - نقطه عطفی که می‌تواند منطقه را برای دهه‌ها بازتعریف کند.

به گزارش عصرایران، وبگاه " ریسپانسیبل استیت کرفت" در مقاله ای تحلیلی به قلم "سینا توسی"، چهار سناریوی محتمل را در رابطه با مثلث ایران- آمریکا و اسرائیل و آینده منطقه مورد بررسی قرار داده است.

در ادامه این مطلب آمده است:

چهار سناریوی محتمل در حال ظهور هستند که هر کدام پیامدهای عمیقی برای امنیت جهانی، ثبات منطقه‌ای و سیاست خارجی آمریکا دارند.

تشدید بدون پایان

سناریوی اول، تشدید متقابل بدون پایان است: چرخه‌ای ناپایدار از حملات، خرابکاری و تحریم‌ها که مدت‌هاست روابط ایالات متحده و ایران را تعریف کرده و در جنگ اخیر به اوج جدیدی رسیده است. 

در این آینده، ایران قابلیت‌های هسته‌ای و نظامی خود را بازسازی می‌کند، از تعلیق غنی‌سازی امتناع می‌کند اما از تسلیحاتی کردن آن خودداری می‌کند. واشنگتن و اورشلیم، با غیرقابل تحمل دانستن این موضوع، با تحریم‌های بیشتر، عملیات مخفی یا حتی یک حمله بزرگ دیگر پاسخ می‌دهند.

این مسیر به رهبران هر سه پایتخت اجازه می‌دهد از مصالحه اجتناب کنند و سرسختی نشان دهند. با این حال، مملو از خطر است. محاسبات اشتباه - که در حال حاضر در درگیری اخیر نیز مشهود بود- می‌تواند یک جنگ منطقه‌ای تمام عیار را شعله‌ور کند و بازیگرانی را از لبنان تا خلیج فارس به خود جلب کند. 

امکان حصول یک توافق

احتمال دیگر، بازگشت به مذاکرات جدی است، اما این امر مستلزم آن است که یک طرف در مورد موضوع اصلی یعنی غنی‌سازی اورانیوم کوتاه بیاید.

طبق توافق برجام، به ایران اجازه داده شد که یک برنامه غنی‌سازی نمادین را تحت محدودیت‌های شدید و سرزده‌ترین رژیم بازرسی که تاکنون در یک کشور غیر هسته‌ای اجرا شده است، داشته باشد. عملکرد ایران بر وفق این توافق، بارها توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و اطلاعات ایالات متحده تایید شده است.

اوایل امسال، "استیو ویتکاف" فرستاده ترامپ، ظاهرا از چارچوب مشابهی استقبال کرد. اما تحت فشار اسرائیل - و تلاش ترامپ برای پیشی گرفتن از اوباما - دولت به درخواست حداکثری غنی‌سازی صفر بازگشت، خط قرمزی که ایران در طول بیش از دو دهه بن‌بست هسته‌ای، از عبور از آن خودداری کرده است.

با این حال شانس دیپلماسی کاملا از بین نرفته بود. یکی از پیشنهادهای خلاقانه مورد بحث، تشکیل یک "کنسرسیوم" غنی‌سازی منطقه‌ای شامل ایران و شرکای ایالات متحده در خلیج فارس بود که برای مدیریت و نظارت مشترک بر غنی‌سازی طراحی شده بود. و قرار بود دور ششم مذاکرات برگزار شود، اما حمله اسرائیل به ایران این روند را متوقف کرد - و آنچه را که گزارش‌ها حاکی از آن بود که می‌توانست یک پیشرفت باشد، متوقف کرد.

با این حال، موانع ساختاری همچنان پابرجا بودند. سیاست ایالات متحده همچنان توسط تندروهای طرفدار اسرائیل و ایدئولوگ‌های طرفدار تغییر رژیم شکل می‌گیرد که دیپلماسی را به عنوان یک مسیر انحرافی، نه یک راه حل، می‌بینند. 

در واقع، حتی اگر ایران غنی‌سازی را به حالت تعلیق درآورد، نتانیاهو احتمالا برای زنده نگه داشتن خصومت، اهداف خود را به سمت موشک‌های ایران یا اختلافات منطقه‌ای تغییر می‌داد.

برای رهبری فعلی اسرائیل، تنش مداوم بین ایالات متحده و ایران از زمان پایان جنگ سرد، هدف استراتژیک وسیع‌تری را دنبال کرده است: توجیه حضور نظامی منطقه‌ای واشنگتن، تضمین حمایت بی‌قید و شرط ایالات متحده از اسرائیل، به حاشیه راندن مسئله فلسطین و پیشبرد دستور کار "اسرائیل بزرگ" که ریشه در فتح غزه، کرانه باختری و سایر کشورهای همسایه دارد. در این محاسبه، ایران همچنان یک قربانی اجتناب‌ناپذیر است.

آیا این موضع می‌تواند تغییر کند؟ تحلیلگرانی چون علی واعظ و دنی سیترینوویچ، یک پیمان عدم تجاوز جسورانه بین ایران و اسرائیل را پیشنهاد کرده‌اند که به برداشت‌های تهدید متقابل می‌پردازد.

 در تئوری، ترامپ - که تشنه یک "معامله تاریخی" است - ممکن است آن را به عنوان یک فرصت ببیند. با این حال رهبران ایران که به واشنگتن بی‌اعتماد بوده و اسرائیل را به عنوان دشمنی غیرقابل اصلاح می‌بینند، و نتانیاهو، که از شبح ایران برای پیشبرد جاه‌طلبی‌های سیاسی و ایدئولوژیک خود سوءاستفاده می‌کند، این امر همچنان غیرممکن است. محتاطانه؟ مطمئنا. ممکن؟ بعید بدون تغییر سیاسی لرزه‌ای.

تسلیح ایران به سلاح هسته ای 

مسیر سوم، ایران را در تنگنا قرار می‌دهد که تحت فشار بی‌وقفه، به سمت سلاح هسته‌ای به عنوان عامل بازدارنده نهایی خود برود. این وسوسه برای کشوری که با تهدیدهای وجودی از سوی اسرائیل و ایالات متحده روبرو است، واضح است. اما خطرات آن بسیار زیاد است.

حتی اگر ایران در ساخت زرادخانه هسته‌ای موفق شود، با انزوای تشدید شده، مسابقه تسلیحاتی منطقه‌ای بالقوه و جنگ پنهانی مداوم روبرو خواهد شد.

تجربه روسیه یک داستان هشدار دهنده ارائه می‌دهد: سلاح‌های هسته‌ای آن را از فشار اقتصادی یا درگیری‌های فرسایشی محافظت نکرده‌اند. برای ایران، یک بمب مشکلات اقتصادی آن را حل نمی‌کند، تحریم‌ها را لغو نمی‌کند یا مانع خرابکاری نمی‌شود. در حالی که وسوسه عبور از آستانه هسته‌ای ممکن است افزایش یابد، اما همچنان یک حرکت پرخطر است.

چهار سناریو برای آینده مثلث ایران- آمریکا و اسرائیل

صبر استراتژیک و چرخش به سمت شرق

سناریوی چهارم، صبر استراتژیک است. ایران وضع موجود را حفظ می‌کند و بدون انتظار پیشرفت، درگیر دیپلماسی تاکتیکی می‌شود. این کشور سیستم‌های موشکی و پدافند هوایی خود را بازسازی می‌کند، روابط نظامی و اقتصادی خود را با چین و روسیه تعمیق می‌بخشد و اساسا از امید به ایجاد روابط حسنه با ایالات متحده و اروپا دست می‌کشد. 

این مسیر محاسبه بلندمدت رهبر عالی ایران را منعکس می‌کند: بقا، تحکیم و انتظار برای تغییر موازنه قدرت جهانی، زیرا توجه ایالات متحده ناگزیر به جای دیگری معطوف می‌شود.

برخلاف نوسانات سناریوی اول، این یک استراتژی استقامت است. ایران از اقدامات نمایشی اجتناب می‌کند و در عوض بازی طولانی مدت را انجام می‌دهد - تحمل تحریم‌ها، جذب حملات و تکیه بر زمان و پشتکار برای غلبه بر فشار آمریکا. 

جذابیت این گزینه رو به افزایش است، به ویژه که فناوری نظامی چین عملکرد چشمگیری در جنگ اخیر پاکستان با هند نشان داده است. برای تهران، که به شدت به قابلیت‌های دفاعی پیشرفته‌تر نیاز دارد، ظهور پکن به عنوان یک تامین‌کننده قابل اعتماد سیستم‌های پیشرفته، چرخش به سمت شرق را جذاب‌تر می‌کند.

با این حال، این تغییر جهت بدون هزینه نیست. این امر انزوای ایران از بازارهای ایالات متحده و اروپا را تشدید می‌کند و خطر وابستگی بیش از حد به چین و روسیه را به همراه دارد. با این حال، این [سیاست/رویکرد] با روحیه‌ی پساانقلابیِ جمهوری اسلامی مبنی بر مقاومت و خوداتکایی سازگار است - به ایران اجازه می‌دهد تا زنده بماند، تثبیت شود و روی تحقق یک جهان چندقطبی که تسلط آمریکا بر خاورمیانه را تضعیف می کند، شرط ببندد.

سوال واقعی

سوالی که سیاست‌گذاران ایالات متحده و اروپا باید با آن روبرو شوند ساده است: چه انتخاب واقعی به ایران داده می‌شود؟ اگر این استراتژی همچنان تغییر رژیم در لباس "فشار حداکثری" باشد، باید در مورد اینکه این به کجا منجر می‌شود صادق باشیم. جمهوری اسلامی با یک مشت تحریم یا حمله هوایی ناپدید نخواهد شد. و همچنین فرونخواهد پاشید که به سادگی به یک دموکراسی به سبک غربی تبدیل شود.

نتیجه‌ی محتمل‌تر بسیار تاریک‌تر است: بی‌ثباتی، تجزیه و شبح جنگ داخلی در کشوری با 90 میلیون نفر جمعیت در قلب خاورمیانه. یک ایرانِ از هم پاشیده در مرزهای خود محصور نخواهد شد. این امر امواج شوک را از طریق خلیج فارس، عراق، آسیای مرکزی و قفقاز ارسال می‌کند - منطقه‌ای را که از قبل بی‌ثبات بوده است بی‌ثبات می‌کند و بحران‌هایی بسیار بدتر از خود برنامه‌ی هسته‌ای ایجاد می‌کند.

به همین دلیل است که چالش امروز صرفا متوقف کردن پیشرفت هسته‌ای ایران نیست. مساله در حال بررسی این است که واشنگتن و اورشلیم واقعا خود را برای چه پایان بازی آماده می‌کنند - و اینکه آیا آنها آماده‌اند تا با عواقب آن کنار بیایند یا خیر.

 

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.