یک مسابقه دوستانه کافی بود تا هزاران نفر در ورزشگاهی نیمهخاموش گرد هم آیند و به چشم ببینند که محبوبیت و سرمایه اجتماعی هنوز هم زنده است. یک نام را شاید در رسانه حذف کنند، اما هزاران فریاد روی سکوها آن را زنده میکند.
همانطور که حمیدرضا صدر بارها گفته بود: «فوتبال تنها بازی نیست، لحظهای است که مردم خودشان را در آینه ستارهها میبینند.» دایی و فردوسیپور، هر یک به شکلی متفاوت، چنین آینهای برای جامعهاند؛ اولی، قهرمانی که از زمینهای خاکی اردبیل به آوازهای جهانی رسید؛ دومی، روایتگری که زبان نسلها در فوتبال شد و صدایش هنوز پژواک صداقت است.
سرمایه نمادین، نه از بالا که از مردم
پیر بوردیو این جایگاه را «سرمایه نمادین» مینامد؛ اعتباری که نه از دل ساختارهای رسمی قدرت، بلکه از پیوند صادقانه با مردم زاده میشود. همین سرمایه نمادین بود که در اردبیل ورزشگاه را پر کرد، اعتماد عمومی را زنده کرد و یادآور شد که فوتبال هنوز میتواند خاطره جمعی را بازسازی کند.
اما چرا چنین رخدادی اهمیت دارد؟ چون فوتبال اردبیل سالهاست در موقعیتی کمرمق بهسر میبرد. تیمهای استانی نتوانستهاند جایگاه تاریخی خود را در فوتبال ملی تثبیت کنند و سرمایههای انسانی ارزشمند، همچون دایی یا دیگر بازیکنان ملی، کمتر به کار توسعه پایدار ورزش استان گرفته شدهاند.
تلختر اینکه، شبکه تلویزیونی محلی حتی در پوشش این مسابقه نام علی دایی را نبرد؛ گویی حذف نمادین میتواند سرمایه اجتماعی را خاموش کند! اما واقعیت ساده است؛ وقتی هزاران نفر تنها برای دیدن یک چهره به استادیوم میآیند، حذف نام دیگر معنا ندارد. غیبت سیستماتیک و حتی سانسور نام علی دایی در رسانه رسمی محلی، نماد شکاف میان سرمایه اجتماعی و ساختارهای رسمی است.
از زاویهای دیگر، این مسابقه نشان داد بخش خصوصی هم میتواند موتور محرک «اقتصاد اجتماعی ورزش» باشد. برخلاف سنتی که همیشه ورزش استانی را به سایه دولت برده، این بار ابتکار عمل از دل جامعه بیرون آمد. حتی یک مسابقه خیرخواهانه هم میتواند جرقهای باشد برای رونق شهری و بازآفرینی شور جمعی.
سکوهایی که حذف را شکست دادند
یورگن هابرماس در نظریه کنش ارتباطی میگوید؛ وقتی اعتماد به نهادهای رسمی از بین میرود، جامعه به فضاهای بدیل برای ارتباط صادقانه رو میآورد. دایی و فردوسیپور در اردبیل دقیقا همین فضا را ساختند؛ جایی که مردم نه تماشاگران منفعل، که کنشگران زنده سرمایه اجتماعی بودند.
و تصویر ماندگار همین بود: استادیومی پُر، هزاران موبایل روشن، و فریادهایی که نام یک قهرمان را زنده میکرد. مسابقه دایی و فردوسیپور در ظاهر رویدادی کوچک بود، اما در بطنش پیام بزرگی داشت: جامعه هنوز آماده مشارکت است، اگر سرمایههای نمادینش مجال حضور یابند.
این بار اردبیل تیم نداشت، اما قهرمانانش بودند؛ و همین کافی بود تا سکوها نشان دهندکه سرمایه اجتماعی را نمیتوان حذف کرد، چون قهرمانان واقعی همیشه در میان مردماند.
257 251