فرشته رضایی: وزارت نیرو این روزها با تبلیغ گسترده از توسعه نیروگاههای خورشیدی، آن را نسخه نهایی حل بحران ناترازی برق معرفی میکند. اما بررسیها نشان میدهد این سیاست بیشتر شبیه «رویا فروشی» است تا برنامهای عملی. صنعت برق ایران سالهاست با شکاف جدی میان تولید و مصرف مواجه است. تقاضا در اوج تابستان از ۷۵ هزار مگاوات فراتر میرود، درحالیکه ظرفیت عملی تولید کمتر از ۶۵ هزار مگاوات است. این فاصله ۱۰ هزار مگاواتی، عامل خاموشیهای مکرر و نارضایتی عمومی است؛ شکافی که با شعار و آمارهای غیرواقعی پر نخواهد شد.
نیروگاههای خورشیدی فناوری ارزشمندی است، اما محدودیتهای جدی در ایران دارد. راندمان پایین در گرمای شدید، نیاز به تجهیزات وارداتی، سرمایهگذاری سنگین و بازدهی محدود به چند ساعت از روز، همگی نشان میدهند که این منبع انرژی نمیتواند بار پایه شبکه را تامین کند. این مسیر در حوزه خورشیدی، تنها منجر به سرخوردگی دوباره خواهد شد. واقعیت آن است که بدون ارتقای راندمان نیروگاههای حرارتی، اصلاح مصرف، سرمایهگذاری در ذخیرهسازی و ایجاد توازن میان منابع مختلف، بحران ناترازی حل نخواهد شد. هر راهبردی که نیروی خورشیدی را ناجی مطلق معرفی کند، بیش از آنکه به واقعیت نزدیک باشد، یک پروژه تبلیغاتی خواهد بود.
کارشناسان میگویند توسعه انرژی خورشیدی در ایران اگر چه اقدامی ارزشمند است، اما نباید بار اصلی رفع ناترازی برق کشور بر دوش این فناوری گذاشته شود. نیروگاههای حرارتی و فسیلی همچنان باید ستون اصلی تولید برق باقی بمانند و خورشیدی تنها در نقش مکمل و در چارچوب ظرفیت واقعی خود تعریف شود. حسین آقامحمدی، کارشناس ارشد حوزه انرژی، در گفتوگو با دنیای اقتصاد تاکید کرد: «صنعت برق ایران سالهاست با چالش ناترازی عرضه و تقاضا مواجه است. در حال حاضر توان عملی شبکه برق کشور حدود ۶۵ هزار مگاوات است، درحالیکه تقاضا در ساعات اوج تابستان به بیش از ۷۵ هزار مگاوات رسیده. همین فاصله ۱۰ هزار مگاواتی، عامل اصلی خاموشیها و بحرانهای اخیر است. این شکاف را نمیتوان با شعار پر کرد. در حال حاضر نیازمند برنامهریزی واقعبینانه هستیم.»
وی تاکید کرد که انرژی خورشیدی نمیتواند به تنهایی بار این ناترازی را جبران کند. او در این رابطه گفت: «نیروگاه خورشیدی فناوری خوبی است، اما محدودیتهای خودش را دارد. اگر ما همه تخممرغها را در سبد خورشیدی بگذاریم، نتیجهاش سرخوردگی خواهد بود.»
این کارشناس حوزه انرژی با تشریح مراحل احداث نیروگاههای خورشیدی، گفت: «مشکل اصلی ما در دو بخش تامین تجهیزات و تامین مالی است. ما تولید داخلی پنل نداریم، یا اگر هم داریم بسیار محدود است. در این حوزه ما عملا وابستگی زیادی به چین داریم؛ کشوری که نزدیک به ۹۰ درصد پنلهای جهان را میسازد. در ایران بیشتر خطوط تولید، در اصل خطوط وارداتی چین هستند و جنبه مونتاژی دارند. بنابراین وقتی صحبت از توسعه نیروگاههای خورشیدی میکنیم، باید این وابستگی را نیز در نظر داشته باشیم.»
به گفته او، یکی از سوءبرداشتهای رایج آن است که چون ایران کشوری آفتابی است، پس نیروگاههای خورشیدی در همه جای آن بازدهی بالایی دارد. آقامحمدی توضیح داد: «سه عامل راندمان پنل را کاهش میدهد؛ گرد و غبار، رطوبت و گرمای شدید. پنل در دمای ۲۵ درجه بهترین عملکرد را دارد و هرچه دما بالاتر رود، بازدهی کمتر میشود. بنابراین کویرهای داغ ایران الزاما مناسبترین گزینه نیستند. بهترین مناطق برای نیروگاههای خورشیدی، استان فارس، کردستان، بخشهایی از آذربایجان غربی و شرقی و بعضی نواحی سیستان و بلوچستان هستند. در مقابل، خوزستان و سواحل شمالی به دلیل رطوبت بالا راندمان پایینی دارند.» او یادآور شد: « گاهی در تبلیغات میشنویم که میگویند با خورشید کویر ایران میتوان برق جهان را تامین کرد. این حرف بیشتر شبیه شعار است. واقعیت این است که راندمان پنلها در گرمای ۴۰ یا ۵۰ درجه به شدت افت میکند.»
آقامحمدی در ادامه به مقایسه نیروگاههای حرارتی و خورشیدی پرداخت و گفت: «نیروگاه حرارتی در هر ساعت شبانهروز میتواند برق تولید کند؛ کافی است سوخت داشته باشد. اما نیروگاههای خورشیدی تنها در بازه محدودی از روز (تقریبا بین ۹:۳۰ تا ۱۴:۳۰) بیشترین بازدهی را دارد. در بقیه ساعات، یا خروجی بسیار کم است یا اصلا تولیدی ندارد. بنابراین نمیتواند بار پایه شبکه را پوشش دهد. هزینه ساخت یک مگاوات خورشیدی تقریبا همتراز همین رقم در نیروگاههای حرارتی است. اما بازدهی حرارتی بیشتر است چون محدودیت زمانی ندارد. با توجه به اینکه ایران منابع گاز گستردهای دارد، اگر مصرف سوخت بهینه شود، نیروگاههای حرارتی همچنان گزینه مطمئنتری هستند.»
این کارشناس حوزه انرژی به موانع اجرایی نیز اشاره کرد و گفت: «ما حتی در تامین سازههای ساده مثل میلهکوبی هم مشکل داریم. اینورترها و تجهیزات جانبی عمدتا وارداتی هستند. شبکه انتقال هم برای اتصال نیروگاههای جدید آماده نیست. از سوی دیگر، سرمایهگذاری در این حوزه جذابیت چندانی برای بخش خصوصی ندارد، چون قوانین حمایتی ناقص است و تضمین خرید برق هم پایدار نیست.» او ادامه داد: «اگر دولت پول داشته باشد، ترجیح میدهد در نیروگاههای حرارتی یا حتی پروژههای برونمرزی سرمایهگذاری کند که بازدهی بالاتری دارند. برای همین هم سرمایهگذاری جدی در خورشیدی خیلی پیش نمیرود.»
آقامحمدی در ادامه اظهار کرد: « در سالهای اخیر وعده احداث دهها هزار مگاوات نیروگاه خورشیدی داده میشود. حتی اعداد ۳۰ هزار یا ۸۰ هزار مگاوات هم به گوش میرسد. اما در عمل، ظرفیت واقعی کمتر از هزار مگاوات است. این بیشتر شبیه یک ابزار تبلیغاتی است تا راهحل واقعی. ما باید واقعبین باشیم. نیروگاههای خورشیدی در ایران میتواند نقش داشته باشد، اما نه بیشتر از 5 تا 7 هزار مگاوات در دهه آینده. این میزان هم تنها در صورت سرمایهگذاری درست، واردات تجهیزات مناسب و رفع موانع قانونی ممکن است.»
به گفته او شش محور راهبردی برای سیاستگذاری کارآمد در حوزه ناترازی برق مطرح است که به ترتیب عبارتند از «حفظ نیروگاههای حرارتی به عنوان ستون اصلی تولید برق»، «توسعه محدود و هدفمند نیروگاههای خورشیدی در مناطق با راندمان بالا»، «تعریف نقش مکمل برای نیروگاههای خورشیدی»، «اصلاح قوانین و ارائه تضمینهای واقعی به سرمایهگذاران خصوصی»، «اتصال شبکه برق ایران به کشورهای همسایه برای استفاده از اختلاف بار»، «سرمایهگذاری در فناوریهای ذخیرهسازی انرژی مانند باتریهای صنعتی و هیدروژن سبز.» آقامحمدی، با تاکید بر اینکه حل بحران انرژی ایران نیازمند برنامهریزی متوازن است، تاکید کرد: «هیچ فناوری به تنهایی نمیتواند ناجی ما باشد. نیروگاههای خورشیدی خوب است، نیروگاههای اتمی هم میتواند سهمی داشته باشد، اما باید نقش هر کدام را در جای درستش تعریف کنیم. اگر باز هم به سمت شعار و تبلیغ برویم، بحران ناترازی ادامه خواهد داشت و مردم همچنان با خاموشی دست به گریبان خواهند بود.»
در ادامه حسین خواجهپور، استادیار مهندسی انرژی، در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» به بررسی ابعاد مختلف موضوع ناترازی پرداخت. او معتقد است که انتخاب میان فناوریهای مختلف تولید برق نیازمند تصمیمگیری چندمعیاره و نگاه بلندمدت است. خواجهپور در این رابطه گفت: «ساختار فعلی دولت و وزارت نیرو به گونهای است که بخشهای مختلف بهطور همزمان در زمینه تامین برق فعالیت میکنند. ساتبا ماموریت توسعه انرژیهای تجدیدپذیر و بهینهسازی مصرف را برعهده دارد و شرکت برق حرارتی نیز برنامههای مربوط به نیروگاههای فسیلی را دنبال میکند. در این میان، انتخاب اینکه کدام فناوری باید در اولویت قرار گیرد، فرآیند سادهای نیست. چون این انتخاب باید بر پایه مجموعهای از معیارهای اقتصادی، فنی، اجتماعی و امنیتی صورت گیرد. به بیان دیگر، نمیتوان صرفا با نگاه به هزینه تولید یا جذابیت محیطزیستی، درباره آینده صنعت برق تصمیمگیری کرد، بلکه لازم است عواملی همچون مصرف آب، اشتغالزایی، پایداری شبکه و حتی مسائل پدافندی نیز در نظر گرفته شود.»
وی در ادامه با تاکید بر وابستگی شدید ایران به نیروگاههای حرارتی، بیان کرد: «حدود ۹۰ درصد برق کشور از طریق نیروگاههای فسیلی تولید میشود و همین موضوع آسیبپذیری جدی برای امنیت انرژی ایجاد کرده است. در بسیاری از مقاطع، کمبود گاز باعث کاهش تولید نیروگاهها و در نهایت بروز خاموشی شده است». به اعتقاد خواجهپور، امنیت انرژی بدون تنوعبخشی به سبد تولید امکانپذیر نیست. دنیا فارغ از ملاحظات محیطزیستی به سمت تنوع منابع انرژی حرکت کرده و ایران نیز باید از این قاعده پیروی کند. نیروگاههای خورشیدی، بادی، هستهای و حتی هیدروپاور، هرچند ممکن است از نظر اقتصادی در کوتاهمدت چندان جذاب نباشند، اما برای امنیت عرضه برق ضروریاند و باید در برنامهریزیها سهم قابلتوجهی داشته باشند.
خواجهپور با بیان اینکه کشور در شرایطی قرار گرفته که تامین برق از طریق نیروگاههای حرارتی بهشدت پرهزینه و دشوار شده و همین موضوع نگاهها را به سمت تجدیدپذیرها سوق داده است، اضافه کرد: «ایران در حوزه انرژی خورشیدی پتانسیل قابلتوجهی دارد که در مقایسه با بسیاری از کشورهای منطقه برجسته است. توزیع جغرافیایی مناسب تابش خورشید، زمینهای فراهم کرده که توسعه نیروگاههای خورشیدی بتواند بخش مهمی از کمبودها را جبران کند. اما نباید وزن تجدیدپذیرها بیش از اندازه به ضرر نیروگاههای حرارتی سنگین شود و تعادل میان این دو بخش باید حفظ شود.»
این استاد دانشگاه با اشاره به محدودیت منابع مالی کشور، راهبردی عملی برای آینده صنعت برق ارائه داد. به باور او، در گام نخست باید تمرکز بر ارتقای راندمان نیروگاههای حرارتی قرار گیرد. تبدیل نیروگاههای گازی به سیکل ترکیبی میتواند بدون افزایش مصرف سوخت، تولید برق را به میزان چشمگیری افزایش دهد و از نظر اقتصادی نیز بهصرفهتر از توسعه سریع نیروگاههای خورشیدی است.
خواجهپور در بخش دیگری از سخنان خود به موضوع هدفگذاریها در حوزه تجدیدپذیرها و نیروگاههای برق خورشیدی پرداخت و گفت: «در برنامه هفتم توسعه، تولید ۱۲ هزار مگاوات برق تجدیدپذیر پیشبینی شده است که سهم غالب آن به خورشیدی اختصاص دارد. همزمان وزارت نیرو هدفی بلندپروازانهتر معادل ۳۰ هزار مگاوات را برای افق ۱۰ سال آینده تعیین کرده است. از نظر فنی و منابع، این اهداف قابل دستیابی است. برآوردهای مرکز پژوهشهای مجلس حتی پتانسیل ۷۰گیگاواتی برای برق خورشیدی ایران گزارش کردهاند. اگر سرمایهگذاری خارجی تامین شود، ایران میتواند به بیش از ۳۰ هزار مگاوات دست یابد؛ اما با منابع داخلی، تحقق همان ۱۲ هزار مگاوات محتملتر خواهد بود.»
با این وجود، خواجهپور به یک نکته فنی بسیار مهم اشاره میکند و آن محدودیت پذیرش برق تجدیدپذیر در شبکه است: «برق خورشیدی و بادی ذاتا ناپایدارند؛ با تغییرات آبوهوایی یا در شبها تولید آنها بهشدت افت میکند. از سوی دیگر، اوج مصرف برق در ایران غالبا در ساعات شب است که انرژی خورشیدی در دسترس نیست. بنابراین حتی اگر تولید تجدیدپذیر افزایش یابد، شبکه برق باید توانایی مدیریت این نوسانات را داشته باشد. براساس برخی برآوردها، شبکه برق ایران بیش از ۳۰ هزار مگاوات ظرفیت تولید از منابع ناپایدار را نمیتواند مدیریت کند مگر اینکه همزمان سرمایهگذاری جدی در زیرساختها و فناوریهای ذخیرهسازی صورت گیرد.» به گفته خواجهپور، بدون اصلاح الگوی مصرف، هرگونه توسعه در بخش تولید، به هدر رفت منابع منجر خواهد شد. او این وضعیت را به «ریختن آب در ظرف سوراخ» تشبیه میکند و تاکید دارد که وقتی نتوانیم مصرف را کنترل کنیم، سرمایهگذاریهای سنگین در بخش تولید نیز نتیجه مطلوبی نخواهد داشت.
راهکار پیشنهادی این کارشناس و استادیار مهندسی انرژی نیز چنین است: «هدایت بخش عمدهای از سرمایهگذاریها به مدیریت مصرف و بهینهسازی است. این موضوع نیازمند ترکیبی از سیاستهای قیمتی و غیرقیمتی است. از یک سو باید تعرفههای انرژی واقعیتر شوند تا مصرفکننده انگیزهای برای صرفهجویی داشته باشد و از سوی دیگر، آموزش، فناوریهای کارآمد و مشوقهای لازم باید در اختیار مصرفکنندگان قرار گیرد تا بتوانند الگوی مصرف خود را اصلاح کنند.» به باور او، این مسیر هم اقتصادیتر است، هم محیطزیستیتر و هم در بلندمدت بهتر از تمرکز صرف بر افزایش تولید است.
خواجهپور در پایان جمعبندی روشنی از نگاه خود ارائه میدهد. او میگوید: «اگر من بهعنوان تصمیمگیرنده بخواهم ۱۰۰ دلار برای بخش انرژی هزینه کنم، دستکم ۵۰ دلار آن را صرف بهینهسازی و مدیریت مصرف میکنم. باقی را نیز در میان توسعه تجدیدپذیرها و ارتقای نیروگاههای حرارتی تقسیم خواهم کرد. اولویت نخست، ارتقای راندمان نیروگاههای حرارتی است زیرا از نظر اقتصادی توجیهپذیرتر است؛ اما برای امنیت انرژی، تجدیدپذیرها نیز باید حتما توسعه یابند.» این اظهارات نشان میدهد که آینده صنعت برق ایران نه در انتخاب میان خورشیدی و حرارتی، بلکه در ترکیبی هوشمندانه از هر دو و در کنار مدیریت تقاضا رقم خواهد خورد. «توسعه متوازن»، «توجه به پایداری شبکه»، «ارتقای راندمان» و «اصلاح الگوی مصرف»، چهار ستون اصلی برای عبور از بحرانهای فعلی و تضمین امنیت انرژی در کشور خواهند بود.