اتحاد مسکو و پکن در سایه اجلاس شانگهای/ نظم نوین جهانی در تیانجین/ موازنه قدرت یا صف‌آرایی نظامی؟

عصر ایران پنج شنبه 13 شهریور 1404 - 11:02
رهبر چین در افتتاحیه نشست، بی آن‌که مستقیماً از آمریکا نام ببرد، سیاست‌های واشنگتن را با تعبیراتی چون «قلدری» و «ذهنیت جنگ سرد» به نقد کشید. او با لحنی بی‌سابقه تأکید کرد: «قوانین داخلیِ چند کشور نباید بر دیگران تحمیل شود.»؛ اشاره‌ای صریح به نظم جهانی موجود که طی دهه‌ها به رهبری آمریکا و متحدانش شکل گرفته است.

 

نویسندگان: سیمون مک‌کارتی، نک‌تارگان، رئا موگول 
ترجمه و تحلیل: لیلا احمدی 
منبع: سی‌ان‌ان 
تاریخ انتشار: ۲ سپتامبر ۲۰۲۵
 
  عصر ایران- سپتامبر ۲۰۲۵ است. سیاستِ  «اول  آمریکا»ی دونالد ترامپ، بنیان‌های نظم جهانی را درهم ریخته و اجلاس سازمان همکاری شانگهای (SCO) در شهر تیانجین چین به نمایش اتحادی تازه در شرق بدل شده است. 

   شی‌جین‌پینگ و ولادیمیر پوتین، رهبران چین و روسیه، در کنار دیگر قدرت‌های آسیایی، از طرحی سخن می‌گویند که می‌تواند نظامِ غرب‌محور کنونی را به چالش بکشد. 

   این مقاله به بازخوانی سخنان رهبران این اجلاس، نقش هند و ترکیه، واکنش ایالات متحده و چشم‌انداز تغییر در توازن جهانی می‌پردازد.


  شی‌جین‌پینگ و کنایه‌ آشکار به آمریکا

رهبر چین در افتتاحیه نشست، بدون آنکه مستقیماً از آمریکا نام ببرد، سیاست‌های واشنگتن را با تعبیراتی چون «قلدری» و «ذهنیت جنگ سرد» به نقد کشید. او با لحنی بی‌سابقه تأکید کرد: «قوانین داخلیِ چند کشور نباید بر دیگران تحمیل شود.»؛ اشاره‌ای صریح به نظم جهانی موجود که طی دهه‌ها به رهبری آمریکا و متحدانش شکل گرفته است.

اتحاد مسکو و پکن در سایه اجلاس شانگهای/ نظم نوین جهانی در تیانجین/ موازنه قدرت یا صف‌آرایی نظامی؟

شی با اعلام اعطای دو میلیارد یوان کمک بلاعوض و ده میلیارد یوان وام به کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای، کوشید شمایل رهبری سخاوت‌مند و پیشرو در عرصه جهانی را به نمایش گذارد. او از «ابتکار نوینِ حکم‌رانی جهانی» پرده برداشت؛ طرحی در راستای سه ابتکار پیشین در حوزه‌های توسعه، امنیت و تمدن؛ چارچوبی کلی برای نظم نوین جهانی به پیشنهاد پکن.

 [م. سه ابتکار جهانی شی‌جین‌پینگ در سال‌های اخیر مطرح شده بود:

۱. ابتکار توسعه جهانی (Global Development Initiative - GDI) با تمرکز بر کاهش فقر، امنیت غذایی، بهداشت، انرژی سبز و توسعه پایدار.
 
۲. ابتکار امنیت جهانی (Global Security Initiative - GSI) با تأکید بر امنیت مشترک، احترام به تمامیت ارضی کشورها و مخالفت با ائتلاف‌های خصمانه.

 ۳. ابتکار تمدن جهانی (Global Civilization Initiative - GCI) برای ترویج گفت‌وگوی تمدن‌ها، احترام متقابل فرهنگی و رد «برتری تمدنی» غرب.

این سه ابتکار در کنار مفهوم کلان «حکمرانی جهانی» (Global Governance) قرار می‌گیرند که شی جین‌پینگ آن را چارچوبی برای شکل‌دهی به نظم نوین مورد نظر چین می‌داند.]

رهیافت هم‌گرایانه چین: ادغام به‌جای تفرقه

«باید دیوارها را فرو ریخت، نه آن که برافراشت؛ باید در مسیر همگرایی گام برداشت، نه جدایی.» اظهارات شی، پاسخی روشن به سیاست‌های تجاری ترامپ است که با جنگ تعرفه‌ای، خروج از سازمان‌های بین‌المللی و کاهش کمک‌های خارجی، راه انزوا و تفرقه در پیش گرفته است.

چین خود را نماینده‌ی «جنوب جهانی» معرفی می‌کند و وعده می‌دهد صدای کشورهای در حال توسعه را در سازمان ملل و نهادهای بین‌المللی به گوش همگان برساند. این رویکرد، چالشی جدی برای نهادهایی چون ناتو و گفتمان «حقوق بشر جهان‌شمول» است که از نظر پکن، ابزار تسلط غرب محسوب می‌شوند.

[م. «جنوب جهانی» (Global South) اصطلاحی است برای اشاره به کشورهای کمتر توسعه‌یافته و عمدتاً در اشاره به آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و اقیانوسیه به‌کار می‌رود. این عبارت بیشتر وجه اقتصادی و سیاسی دارد تا جغرافیایی و معمولاً کشورهایی را شامل می‌شود که از نظر درآمد سرانه، صنعتی‌شدن و شاخص‌های توسعه انسانی در سطح پایین‌تری نسبت به کشورهای صنعتی «شمال جهانی» (Global North) قرار دارند.

به زبان ساده، «جنوب جهانی» به کشورهایی گفته می‌شود که تجربه تاریخی استعمار، توسعه اقتصادی محدود و نفوذ سیاسی کمتر در ساختارهای بین‌المللی دارند و معمولاً خواستار صدای رسا و عدالت در نظم جهانی هستند.]

 پوتین و نقشه‌ی امنیتی تازه در اوراسیا

ولادیمیر پوتین در سخنرانی خود، سازمان همکاری شانگهای را بستر طراحی «نظام امنیتی نوین در اوراسیا» دانسته است؛ نظامی که باید جایگزین مدل‌های «کهنه و یوروآتلانتیک» شود. او تصریح کرده این چارچوب باید منافع طیف گسترده‌ای از کشورها را دربرگیرد و اجازه ندهد امنیت برخی بر هزینه‌ی دیگران بنا شود.

این سخن، پاسخی صریح به ناتو و متحدان اروپاییِ آمریکا است و ساختاری را هدف می‌گیرد که روسیه آن را عامل بی‌ثباتی و انزوای خود قلمداد می‌کند.

[م. اوراسیا به دو قارهٔ اروپا و آسیا در قالبی یکپارچه اشاره دارد. این اصطلاح هم جنبهٔ جغرافیایی دارد و هم سیاسی و اقتصادی، زیرا نشان می‌دهد اروپا و آسیا از نظر سرزمینی و ارتباطات تاریخی، فرهنگی و اقتصادی به یکدیگر پیوسته‌اند. بخش غربی اوراسیا، اروپا و قسمت غربی روسیه است، بخش مرکزی شامل روسیه و آسیای مرکزی است و بخش شرقی، شرق و شمال شرق آسیا را در برمی‌گیرد. در تحلیل‌های ژئوپلیتیک و امنیتی، اصطلاح اوراسیا به‌ویژه زمانی کاربرد دارد که دربارهٔ نفوذ روسیه و چین و بازتعریف نظم جهانی بحث می‌شود.]
 
صمیمیت آشکار شی و پوتین

یکی از نکات برجسته‌ نشست، نمایش علنی صفا و صمیمیتِ رهبران چین و روسیه است. در ضیافت شام رسمی، گپ و گفتِ دوستانه دو ابرقدرت، چهره‌ای متفاوت از شی‌جین‌پینگ نشان می‌دهد؛ مردی که به نزاکت، رسمیت و خویشتن‌داری شهره است. این صحنه‌ها حامل پیام سیاسی هستند و اتحاد صمیمانه و راهبردی دو رهبر اقتدارگرا، فراتر از مناسبات دیپلماتیک را به رخ می‌کشند.


اوکراین در کانون توجه

پوتین در سخنرانی‌اش بار دیگر روایت همیشگی کرملین درباره‌ جنگ اوکراین را تکرار می‌کند و مدعی می‌شود که بحران کنونی نتیجه‌ «کودتای غرب‌محور» در کی‌یف است، نه تجاوز روسیه. پوتین می‌گوید مذاکرات اخیر با ترامپ در آلاسکا «راهی به سوی صلح» گشوده است.

این در حالی است که مسکو درست یک هفته پیش از اجلاس، دومین حمله هوایی عظیم را علیه اوکراین انجام داده است. او می‌کوشد با این سخنان، حمایت چین و هند را پشتوانه‌ای برای مقاومت روسیه در برابر فشارهای غرب قلمداد کند.

[م. روسیه از فوریه ۲۰۲۲ با تهاجم گسترده به اوکراین، شبه‌جزیره‌ی کریمه و بخش‌هایی از شرق این کشور را اشغال کرده است. روایت «کودتا» بخشی از تبلیغات کرملین برای سلب مسئولیت از خود در آغاز جنگ است.]

نقش چین و هند در بحران اوکراین

پوتین در ادامه، از تلاش‌های چین و هند برای «تسهیل حل‌وفصل بحران» تمجید کرد. پیش‌تر نیز در خلال ناهاری کاری با شی، جزئیات مذاکراتش با ترامپ را بازگو کرده بود و به گفته‌ یوری اوشاکوف، مشاور کرملین، با رهبران هند نیز گفت‌وگوهایی داشت.

اتحاد مسکو و پکن در سایه اجلاس شانگهای/ نظم نوین جهانی در تیانجین/ موازنه قدرت یا صف‌آرایی نظامی؟

با این حال، بسیاری از تحلیلگران این سخنان را نمایشی برای بازسازی وجهه بین‌المللی می‌دانند. هدف اصلی پوتین آن بود که ثابت کند روسیه منزوی نیست و همچنان از حمایت بازیگران مهم جهانی برخوردار است.

تجارت پنهان چین و روسیه

یکی از موضوعات حساس اجلاس، همکاری اقتصادی چین با روسیه بود. شرکت‌های چینی خریدار حجم عظیمی از نفت ارزان روسیه بوده‌اند و کالاهای ضروری از جمله اقلام دوگانه‌مصرف (نظامی-غیرنظامی) را در اختیار مسکو گذاشته‌اند؛ اقلامی که از دید غرب، موتور صنایع دفاعی روسیه را فعال نگاه داشته‌ است. پکن این روابط را «تجارت عادی» می‌داند.

ترامپ بارها تهدید کرده بود در صورت ادامه‌ این روند، تعرفه‌های سنگینی علیه چین وضع می‌کند. با این همه و به‌رغم اعمال فوری مجازات علیه هند، اجرای تهدید در قبال پکن محسوس نیست. واشنگتن به قراردادهای عظیم تجاری با چین چشم دوخته است.

هند در میانه‌ کشاکش شرق و غرب

نقش هند و نارندرا مودی در این تحولات بسیار مهم است. تعرفه‌ ۵۰ درصدی ترامپ بر کالاهای هندی، روابط واشنگتن و دهلی‌نو را تیره و تار کرده و همین امر، مودی را به نزدیکی با پکن سوق داده است.

مودی پس از هفت سال برای نخستین‌بار راهی چین شد، در نشست شانگهای با آغوشی گرم پوتین را پذیرفت و همراه او به دیدار شی شتافت. تصاویری از گفت‌و‌گوی شاد و رضایتبخشِ سه رهبر شرقی، «اتحاد آسیای نوین» را به رخ می‌کشد.

مودی در دیدار خصوصی یک‌ساعته با پوتین بر «ضرورت آتش‌بس فوری در اوکراین» تأکید کرد و از تلاش‌ برای پیشبرد صلح استقبال کرد. وزارت خارجه‌ هند نیز در بیانیه‌ای رسمی از ابتکارات اخیر در حل مناقشه حمایت کرد.

   نمایش قدرت در پکن

      شی‌جین‌پینگ، اجلاس شانگهای را پیش‌درآمدی بر رژه‌ عظیم نظامی در پکن قرار داده است؛ مراسمی که به‌زودی با حضور ولادیمیر پوتین، کیم جونگ‌اون رهبر کره شمالی و بیست رهبر دیگر برگزار خواهد شد. این رویداد صرفاً نمایش نظامی نیست. حامل پیام سیاسی روشنی برای غرب است: اتحاد اقتدارگرایان در برابر فشارهای واشنگتن.

     [م. لازم به ذکر است که گزارش سی‌ان‌ان پیش از برگزاری رژه نظامی پکن تهیه شده است.]

  مقام‌های چینی این دوره از اجلاس SCO را «بزرگ‌ترین گردهمایی تاریخی کشورهای شرقی» توصیف می‌کنند؛ نشستی با حضور رهبرانی از ایران، پاکستان، بلاروس، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان.

  نگرانی آشکار آمریکا

      در همین حال، پیتر ناوارو، مشاور ارشد ترامپ در امور تجاری، اتحاد سه‌جانبه‌ چین، روسیه و هند را «نگران‌کننده» خوانده و اظهار داشته: «مایه‌ تأسف است که مودی، رهبر بزرگ‌ترین دموکراسی جهان، با دو دیکتاتور بزرگ جهان هم‌پیمان شده است.» این موضع‌گیری آشکار می‌سازد که واشنگتن از تغییر موازنه‌ قدرت در آسیا و تقویت پیوند این کشورها بیمناک است.


  آیا نظمی تازه در راه است؟

  اجلاس شانگهای در تیانجین از نشستی دیپلماتیک به نماد گذار از قدرت جهانی تبدیل شده است. در شرایطی که سیاست‌های ترامپ به تردید و نگرانی در میان متحدان سنتی آمریکا دامن زده، چین و روسیه در تلاش‌اند خود را به‌عنوان محور جایگزین معرفی کنند.

  هند نیز با موقعیت یکتای ژئوپلیتیکش می‌تواند وزنه‌‌ای تعیین‌کننده‌ در این معادله باشد. پرسش اصلی این است: آیا اتحاد نوظهور شرق صرفاً نمایش سیاسی است یا مقدمه‌ای بر نظمی تازه است که واقعاً جایگزین غرب خواهد شد؟ پاسخ به این پرسش، آینده‌ معادلات قدرت در قرن بیست‌ویکم را رقم خواهد زد.
 
  یادداشت مترجم: 

  اجلاس شانگهای و نمایش هم‌گرایی چین و روسیه، تصویری روشن و تحلیلی از تغییرات ژئوپلیتیک در اوراسیا و جهان ارائه می‌دهد. نویسندگان با پرداختن به سخنان رهبران چین و روسیه، یعنی شی جین‌پینگ و ولادیمیر پوتین، نشان می‌دهند که این دو کشور در حال ترسیم چشم‌انداز نظم جهانی جایگزین هستند؛ نظامی که بر مبنای چندقطبی بودن و کاهش نفوذ غرب شکل می‌گیرد و به ویژه به انتقاد از هژمونی آمریکا و ناتو می‌پردازد. حضور رهبران کشورهای دیگر مانند هند و تأکید بر مشارکت کشورهای در حال توسعه نیز این پیام را تقویت می‌کند که چین به‌دنبال رهبری گسترده‌تر جهانی است و قصد دارد جایگاه خود را در نظم بین‌الملل تثبیت کند.

  یکی از نقاط قوت مقاله، توجه به ابعاد اقتصادی و دیپلماتیکِ این هم‌گرایی است. نویسندگان به جزئیاتی مانند کمک‌های مالی چین به کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای، سرمایه‌گذاری‌ها و تسهیلات اقتصادی اشاره می‌کنند که نشان می‌دهد پکن در تلاش است با قدرت اقتصادی‌اش، نفوذ خود را در آسیا و اوراسیا تثبیت کند. علاوه بر این، تعامل نزدیک چین و روسیه در زمینهٔ دفاع و امنیت، به‌ویژه در سایه جنگ اوکراین، نشان می‌دهد که این اتحاد صرفاً محدود به مسائل اقتصادی نیست، بلکه جنبهٔ ژئوپلیتیک و نظامی نیز دارد.

   مقاله به خوبی نشان می‌دهد که این هم‌گرایی می‌تواند واکنش‌های جدی آمریکا و متحدانش را برانگیزد. تحلیل‌ها و اظهارات مقامات آمریکایی، از جمله نگرانی‌ پیرامون تجارت روسیه و چین و تحریم‌ کشورهای شرقی، به‌وضوح بیانگر تنش‌های بالقوه در روابط جهانی هستند. نویسندگان همچنین با ذکر سفر نادر نخست‌وزیر هند به چین و دیدار او با شی و پوتین، روابط پیچیده و متقابل قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی را تحلیل می‌کنند.

  نکتهٔ مهم دیگری که مقاله برجسته می‌کند، تمرکز بر رویکرد شخصی و روابط نزدیک رهبران چین و روسیه است. نمایش گرم و دوستانهٔ شی و پوتین در مراسم‌ها و مذاکرات، پیام هم‌گرایی سیاسی را منتقل می‌کند و نشان می‌دهد این اتحاد ریشه در اعتماد و هماهنگی شخصی دارد. توجه به جنبهٔ عاطفی رویکرد رهبران، درک پیچیدگی‌های دیپلماتیک و تصمیم‌گیری‌های کلان را برای خواننده آسان‌تر می‌کند.

  با این همه، مقاله می‌توانست به تحلیل عمیق‌تری از واکنش‌های کشورهای غربی، به‌ویژه تأثیر این هم‌گرایی بر ناتو، اتحادیه اروپا و سیاست‌های امنیتی آمریکا بپردازد. اشاره به این موضوع می‌توانست تصویر کامل‌تری از پیامدهای جهانی این اتحاد ارائه دهد و خواننده درک بهتری از تهدیدها و فرصت‌های ناشی از نظم نوین جهانی بیابد.

  مقاله سی‌ان‌ان با ترکیب گزارش لحظه‌ای از اجلاس شانگهای، تحلیل سیاسی و اقتصادی و بررسی روابط رهبران، تصویری همه‌جانبه از تحولات اوراسیا و جایگاه چین و روسیه در نظم جهانی ارائه می‌دهد. تمرکز بر پیام‌های دیپلماتیک، قدرت نظامی و اقتصادی و تعاملات منطقه‌ای، این متن را به روایتی خواندنی و تحلیلی ارزشمند برای فهم تحولات پیچیدهٔ جهان امروز بدل کرده است.
  
  پیش از آن‌که به ائتلاف نوین شرقی بپردازیم، نظری به ائتلاف غربی و جنبه‌های گوناگون آن خواهیم انداخت. آیا ائتلاف غربی صرفاً همان تصویری است که ماگائیست‌ها و رهبران امروز اروپا ترسیم کرده‌اند؟

   اگر بخواهیم نگاهی منصفانه، واقع‌بینانه و تحلیلی داشته باشیم، باید ائتلاف غربی— آمریکا و متحدان اروپایی—را با وجوه متفاوتش بررسی کنیم:

۱- وجه دموکراتیک و قانون‌مدار: رسانه‌های غربی بر این نکته تأکید می‌کنند که اتحادیه‌های غربی مانند ناتو و اتحادیه اروپا بر اساس اصول دموکراسی، حقوق بشر، حاکمیت قانون و همکاری چندجانبه شکل گرفته‌اند. به این ترتیب، ادعا می‌شود که این ائتلاف‌ها نه صرفاً برای امنیت جمعیِ کشورهای عضو که برای حمایت از نظم مبتنی بر ارزش‌های مشترک و آزادی‌های مدنی عمل می‌کنند. این وجه ائتلاف، چهره‌ای رسمی، «دموکراتیک» و مشروع دارد.

۲- وجه زورمدار و امپریالیستی: منتقدان، به‌ویژه تحلیلگران کشورهای غیرغربی، این ائتلاف را به‌عنوان ابزار بازدارندگی و فشار آمریکا و اروپا می‌بینند. به گفته آنان، اقداماتی مانند مداخله نظامی در خاورمیانه، وضع تحریم‌های اقتصادی گسترده علیه کشورها، اعمال نفوذ در سازمان‌های بین‌المللی و تلاش برای تدوین قواعد جهانی به نفع خود، نشان‌دهنده وجه امپریالیستی و زورمدارانه ائتلاف غربی است. از این منظر، دموکراسی و حقوق بشر اغلب بهانه‌ای برای مشروعیت‌بخشی به اقدامات قدرت‌طلبانه بوده است.

 ۳- واقعیت ترکیبی و نسبی: در واقع، ائتلاف غربی هم وجه دموکراتیک دارد و هم می‌تواند ابزارهای زورمندانه و سلطه‌گرانه به کار گیرد. این ویژگی ترکیبی باعث می‌شود قضاوت تک‌بعدی دشوار باشد و بسته به دیدگاه تحلیلگر و موقعیت ژئوپلیتیک، تصویر متفاوتی از ائتلاف ارائه شود. برای مثال، کشورهای کوچک‌تر و در حال توسعه ممکن است آن را بیش‌تر امپریالیستی ببینند، در حالی که اعضای اروپایی، معمولاً بر وجه قانونی و دموکراتیک آن تأکید می‌کنند.
 
  نمونه‌های دموکراتیک و قانون‌مدار:

  ناتو و دفاع جمعی: ناتو (NATO) بر اساس اصل «یکی برای همه و همه برای یکی» شکل گرفته است. این سازمان نظامی، با هدف دفاع مشترک کشورهای عضو در برابر تهدیدات خارجی، نمونه‌ای از همکاری مبتنی بر امنیت جمعی و قوانین بین‌المللی است. مثلاً در طول جنگ سرد، ناتو مانع از گسترش تجاوز شوروی به کشورهای اروپای غربی شد که این را می‌توان نمونه‌ای از عمل دموکراتیک و قانون‌مند در چارچوب امنیت جمعی دانست.

  کمک‌های بشردوستانه و توسعه‌‌محور: اتحادیه اروپا و آمریکا در مواردی مانند بحران‌های طبیعی، بیماری‌های همه‌گیر و بازسازی کشورها پس از جنگ، کمک‌های مالی و فنی ارائه کرده‌اند. نمونه آن، برنامه مارشال پس از جنگ جهانی دوم است که به بازسازی اروپا کمک کرد و ثبات و دموکراسی را تقویت کرد.

  نقش در سازمان‌های بین‌المللی: حمایت غرب از سازمان‌های جهانی مانند سازمان ملل، سازمان بهداشت جهانی و دیوان کیفری بین‌المللی، اغلب به.عنوان تلاش برای حاکمیت قانون و رعایت حقوق بشر تلقی می‌شود، هرچند گاهی به شکل انتخابی اعمال می‌شود.
 
  نمونه‌های زورمدارانه و امپریالیستی:

  مداخلات نظامی خارج از چارچوب بین‌المللی: نمونه‌های بارز شامل جنگ عراق (۲۰۰۳) و حمله ناتو به لیبی (۲۰۱۱) است. این اقدامات عمدتاً بدون تصویب صریح شورای امنیت انجام شد و بر اساس ادعای مقابله با تهدید یا حمایت از دموکراسی صورت گرفت، اما بسیاری آن‌ها را تجاوز به حاکمیت ملی کشورها و رفتار امپریالیستی تلقی کردند.

  تحریم‌های اقتصادی گسترده: تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ایران، روسیه و ونزوئلا نمونه‌ای از ابزار فشار اقتصادی برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیک است. در این موارد، شعار حقوق بشر یا جلوگیری از فعالیت‌های خطرناک، بهانه‌ای برای اعمال قدرت اقتصادی و سیاسی بوده است.

  تدوین قواعد جهانی به نفع خود: نفوذ غرب در نهادهای مالی و تجاری بین‌المللی مانند صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی، باعث شده قوانین و مقررات به نحوی تنظیم شوند که کشورهای غربی و شرکت‌های بزرگشان بهره بیشتری ببرند. این نوع از سلطه اقتصادی، وجه زورمدارانه ائتلاف غربی را نشان می‌دهد.

  وجه ترکیبی و پیچیدگی‌ها:

  ائتلاف غربی می‌تواند ازسویی امنیت و دموکراسی را ارتقا دهد و ازسوی‌دیگر، ابزارهای سلطه‌طلبانه را به کار گیرد. تحلیلگران کشورهای غیرغربی غالباً بر وجه زورمدارانه تأکید دارند، در حالی که رسانه‌ها و دولت‌های غربی، وجه دموکراتیک و قانونی را برجسته می‌کنند.

  این دوگانگی باعث شده جهان به سمت چندقطبی‌شدن حرکت کند. کشورهای شرقی و در حال توسعه، با مشاهده رفتار امپریالیستی غرب، ائتلاف‌های موازی مانند گروه شانگهای، بریکس و پیمان‌های اقتصادی منطقه‌ای تشکیل می‌دهند تا تعادل قوا را حفظ کنند.

  قضاوتی که صرفاً براساس شعارهای رسانه‌های غربی یا تحلیل‌های طرفداران غرب، صورت بگیرد، تصویر ناقصی ارائه می‌دهد. واقعیت این است که ائتلاف غربی در مواردی حافظ صلح و قانون بوده و در مواردی هم ابزار فشار و سلطه شده است. در نتیجه، فهم دقیق رفتار آن، نیازمند تحلیل تاریخی و مشاهده چندجانبه است.
 
  اتحاد شرقی، به‌ویژه هم‌گرایی چین، روسیه، هند و اعضای سازمان همکاری شانگهای، پتانسیل قابل‌توجهی برای مقابله با قلدری‌ها و سیاست‌های یک‌جانبه‌ای مانند رفتارهای ترامپ و متحدانش دارد و درعین‌حال از محدودیت‌ها و پیچیدگی‌های خاصی برخوردار است.

  کشورهای عضو اتحاد شرقی، با ایجاد بازارهای موازی و افزایش تجارت دوجانبه، می‌توانند فشار آمریکا و غرب را کاهش دهند. برای مثال، چین و روسیه با خرید نفت و گاز و مبادلات پولی مستقل از دلار، بخشی از قدرت تحریمی واشنگتن را خنثی کرده‌اند. هند و دیگر اعضا نیز می‌توانند با توسعه شبکه‌های اقتصادی منطقه‌ای، مانند بانک توسعه آسیایی یا سیستم‌های تسویه مالی جایگزین، وابستگی به سیستم مالی غرب را کاهش دهند.

  به این ترتیب، فشار اقتصادی آمریکا و تهدید تعرفه‌ها تا حدی بی‌اثر می‌شود و امکان چانه‌زنی برای کاهش یا حذف تحریم‌ها فراهم می‌گردد.

  اتحاد شرقی می‌تواند با هماهنگی دیپلماتیک، آمریکا را مجبور به تجدیدنظر در سیاست‌های تحریمی و یک‌جانبه کند. دیپلماسی چندجانبه با تشکیل بلوک‌های سیاسی در سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل، اعضای شرق می‌تواند مانع تصویب تحریم‌ها یا اقدامات یک‌جانبه غرب باشد. همبستگی در بحران‌ها نیز حائز اهمیت است. اتحاد شرق با حمایت همزمان از اعضا در مسائل کلیدی، به‌ویژه در مقابل فشارهای سیاسی یا نظامی، تصویر بلوک مستحکمی را ارائه می‌دهد که آمریکا نمی‌تواند نادیده بگیرد.

  اتحاد شرق به‌‌رغم توانمندی‌های گسترده، با  محدودیت‌هایی روبه‌رو است:

۱. عدم همگرایی کامل اهداف: هر عضو، اولویت‌های ملی و منافع منطقه‌ای متفاوتی دارد و اعضا در همه مسائل نمی‌توانند متحد عمل کنند.

 ۲. قدرت نظامی و اقتصادی آمریکا و متحدانش: حتی اگر اتحاد شرق به لحاظ اقتصادی و سیاسی قوی باشد، نمی‌تواند به‌راحتی اثرگذاری نظامی و تکنولوژیکی آمریکا و اروپا را نادیده بگیرد.
 
۳. مسائل منطقه‌ای حساس: در مورد اسرائیل و خاورمیانه، قدرت آمریکا در شکل‌دهی به سیاست‌ها و ائتلاف‌ها همچنان زیاد است و وادار کردن آن به عقب‌نشینی یا تغییر رفتار، نیازمند زمان و استراتژی دقیق دیپلماتیک است.

  اتحاد شرق به‌تنهایی نمی‌تواند اسرائیل را مجبور به عقب‌نشینی کند، زیرا اسرائیل متحد قوی آمریکا است و بسیاری از سیاست‌های آن مستقیماً با حمایت واشنگتن اجرا می‌شود. با این حال، اتحاد شرق می‌تواند با فشار دیپلماتیک و تقویت کشورهای منطقه‌ای، معادلات را پیچیده‌تر کرده و قدرت چانه‌زنی خود را افزایش دهد.

  اتحاد شرقی می‌تواند در مقابل سیاست‌های یک‌جانبه و زورمدارانه آمریکا، استقلال اقتصادی و سیاسی ایجاد کند و با هماهنگی دیپلماتیک، آمریکا را در تصمیم‌گیری‌های کلان جهانی در مضیقه قرار دهد، اما نمی‌تواند به‌طور کامل جایگزین قدرت آمریکا و غرب شود یا در کوتاه‌مدت نتایج فوری در خاورمیانه و سیاست اسرائیل ایجاد کند. موفقیت این اتحاد نیازمند استراتژی بلندمدت، همگرایی سیاسی داخلی و حمایت گسترده کشورهای در حال توسعه است.
  
  اتحاد شرق برای مقابله با تحریم‌ها، فشارهای اقتصادی و سیاسی آمریکا و غرب، نیازمند چارچوبی برای سیاست‌های بلندمدت است. چگونه؟ 

۱- با تقویت زیرساخت‌های اقتصادی، ایجاد شبکه‌های مالی جایگزین، استفاده از ارزهای ملی، سیستم‌های پرداخت مستقل و بانک‌های توسعه‌ای منطقه‌ای برای کاهش وابستگی به دلار و سیستم مالی غرب.

۲- تقویت تجارت دوجانبه و منطقه‌ای، افزایش حجم مبادلات کالا، انرژی و فناوری بین اعضای اتحاد (چین، روسیه، هند و دیگر اعضای سازمان همکاری شانگهای).

۳- ایجاد مکانیسم مقابله با تعرفه‌ها و تحریم‌ها، طراحی توافقنامه‌های تجاری و ارزیابی مخاطرات احتمالی شرکت‌ها و بانک‌ها در مواجهه با فشارهای اقتصادی آمریکا و اروپا.

۴- هماهنگی دیپلماتیک و حقوقی یعنی تقویت جایگاه در سازمان‌های بین‌المللی با استفاده از حق وتو و تصمیم‌گیری جمعی در شورای امنیت سازمان ملل و مجامع اقتصادی بین‌المللی برای خنثی.کردن اقدامات یک‌جانبه غرب.

۵- اتحاد در سیاست‌های منطقه‌ای با ایجاد پیام‌های مشترک در مورد بحران‌ها و مناقشات منطقه‌ای (مثلاً خاورمیانه، آسیای مرکزی) برای افزایش قدرت چانه‌زنی و مشروعیت بین‌المللی.

۶- انعقاد توافق‌نامه‌های امنیتی و دفاعی با تدوین چارچوب‌های همکاری نظامی و اطلاعاتی برای تضمین امنیت اعضا در برابر تهدیدات احتمالی.

۷- افزایش خودکفایی نظامی و فناوری با سرمایه‌گذاری در فناوری‌های کلیدی (فناوری هسته‌ای، هوافضا، موشک‌های بالستیک و انرژی پیشرفته).

۸- همکاری در تحقیق و توسعه با پروژه‌های مشترک بین چین، روسیه و هند در حوزه‌های استراتژیک برای کاهش وابستگی به فناوری غرب.

۹- تقویت بازدارندگی با نمایش توان نظامی و توان دفاعی در نمایشگاه‌ها و رزمایش‌ها برای ایجاد بازدارندگی روانی و عملی در برابر تهدیدات آمریکا و متحدانش.

۱۰- دیپلماسی فعال و ایجاد بلوک‌های منطقه‌ای

۱۱- تقویت سازمان همکاری شانگهای (SCO) و استفاده از این ائتلاف برای هماهنگی اقتصادی، سیاسی و نظامی و ایجاد بلوک معتبر جایگزین.

۱۲- ایجاد ائتلاف‌های اقتصادی منطقه‌ای به‌ معنای گسترش همکاری با کشورهای در حال توسعه و جنوب جهانی برای افزایش نفوذ و مشروعیت بین‌المللی.

۱۳- توسعه دیپلماسی عمومی و رسانه‌ای با انتشار پیام‌های متحدانه و استراتژیک برای تغییر روایت جهانی و کاهش مشروعیت سیاست‌های یک‌جانبه آمریکا.

۱۴- مدیریت بحران و چانه‌زنی در سیاست‌های خاص

۱۵- تعامل با سیاست‌های تحریمی و تعرفه‌ای آمریکا با استفاده از فشار اقتصادی متقابل و توافقات تجاری جایگزین برای کاهش اثر تحریم‌ها.

۱۶- سیاست‌های منطقه‌ای خاورمیانه به معنای فشار دیپلماتیک و حمایت از کشورهای منطقه‌ای برای ایجاد تعادل و وادار کردن اسرائیل و آمریکا به تجدیدنظر در برخی سیاست‌ها.

۱۷- کنترل رقابت و جلوگیری از اختلافات داخلی اعضا با مکانیسم‌های هماهنگی سیاسی و اقتصادی برای حفظ اتحاد و قدرت چانه‌زنی.

۱۸- برنامه بلندمدت و توسعه اعتماد متقابل با ایجاد نهادهای هماهنگ‌کننده، کمیته‌های مشترک و سیستم‌های شفاف نظارتی.

۱۹- گسترش همکاری علمی و فناوری با احداث پروژه‌های مشترک در زمینه انرژی، سلامت و فناوری پیشرفته برای افزایش همبستگی.

۲۰- تدوین استراتژی جهانی بلندمدت در قالب اهداف ۱۰ تا ۲۰ ساله برای تبدیل اتحاد شرق به رقیب واقعیِ نظم جهانیِ غرب محور.

  اتحاد شرق، نیازمند چارچوب عملیاتی مرحله‌ای و منطقی برای ایستادگی در برابر قلدری‌های اقتصادی و تعرفه‌ای آمریکا است. بدین‌ترتیب خواهد توانست قدرت دیپلماتیک و نظامی خود را افزایش دهد، مشروعیت بین‌المللی و نفوذ خود را در سازمان‌ها و کشورهای جهان ارتقا دهد و سیاست‌های یک‌جانبه غرب را متعادل و محدود سازد.

   با اجرای این برنامه، اتحاد شرق می‌تواند نقش فعالی در بازتعریف نظم جهانی ایفا کند. درنتیجه بدون آنکه به‌طور مستقیم به جنگ یا رویارویی نظامی گسترده کشیده شود، با قدرت اقتصادی، دیپلماتیک و فناوری، فشار را بر آمریکا و متحدانش افزایش می‌دهد.
 
   پرسش بنیادین و پرچالش این است که آیا کشورهای تمامیت‌خواهی مثل چین و روسیه با فرهنگ بسته و سرکوبگرانه می‌توانند آغازگر نظم نوین جهانی باشند؟

   اگر بخواهیم واقع‌بینانه نگاه کنیم، چین و روسیه هر دو دولت‌هایی با ساختار اقتدارگرا و کنترل شدید بر جامعه‌ی مدنی، رسانه‌ها و نهادهای سیاسی‌اند. فرهنگ سیاسی غالب در آن‌ها بر پایه‌ی مرکزیت قدرت، محدودیت آزادی‌های فردی و سرکوب مخالفت‌ها است. این مدل‌ها به‌سختی می‌توانند الهام‌بخش نظمی باشند که بر عدالت، شفافیت و آزادی استوار باشد.

   اما باید توجه داشت که وقتی سخن از «نظم نوین جهانی» به میان می‌آید، الزماً معنایش ساختن جهانی آزادتر یا عادلانه‌تر به تعریف غربی نیست. در عمل، چین و روسیه بیشتر به دنبال نظمی‌اند که هژمونی آمریکا و اروپا را به چالش بکشد، وزن بیشتری برای کشورهای غیرغربی (جنوب جهانی) قائل شود و امکان مانور برای دولت‌های غیرلیبرال فراهم کند.

   از این منظر، «نظم نوین»ی که پکن و مسکو تبلیغ می‌کنند، نوعی تقسیم قدرت در سطح جهانی است و الزاماً به جهانی بازتر یا دموکراتیک‌تر نخواهد انجامید. این الگو، برای بسیاری از کشورهای شرقی، به‌ویژه آن‌هایی که با انتقادهای حقوق بشری غرب روبه‌رو هستند، جذابیت دارد، چون امکان ادامه‌ی سیاست‌های داخلی بدون فشار خارجی را میسر می‌کند.

  بنابراین چین و روسیه می‌توانند آغازگر نظمی چندقطبی باشند که در آن دیگر غرب تنها تعیین‌کننده‌ی قواعد بازی نیست اما بعید است این نظم نوین، به جهانی آزادتر یا انسانی‌تر ختم شود. ماحصل کار احتمالاً جهانی پراکنده‌تر، مملو از بلوک‌های قدرت و با سازش‌های اقتدارگرایانه است.
 
   چنین نظم و نظامی مسبوق به سابقه است. تاریخ روابط بین‌الملل شاهد نظم‌هایی بوده که به‌جای آزادی و دموکراسی، بر موازنه قدرت میان بلوک‌های اقتدارگرا و لیبرال استوار بوده‌اند. نمونه‌‌های مهم عبارت‌اند از:

۱. نظم چندقطبی قرن نوزدهم (کنگره وین ۱۸۱۵): پس از شکست ناپلئون، اروپا وارد دوره‌ای شد که به «کنسرت اروپا» معروف است. قدرت‌های بزرگ (بریتانیا، روسیه تزاری، اتریش، پروس و بعدها فرانسه) توافق کردند تعادل قدرت را حفظ کنند تا هیچ‌کس بر دیگری غلبه نکند. بیشتر این قدرت‌ها رژیم‌های سلطنتی اقتدارگرا بودند و با همکاری نسبی‌شان ثباتی نسبی در اروپا ایجاد کردند.


۲. دوران جنگ سرد (۱۹۴۷–۱۹۹۱) که در خلال آن، جهان به دو بلوک اصلی تقسیم شد: غرب لیبرال به رهبری آمریکا و بلوک شرق اقتدارگرا به رهبری شوروی. هر دو طرف از متحدان خود دفاع می‌کردند، اما هیچ‌کدام نظم جهانی مبتنی بر آزادی جهان‌شمول ایجاد نکردند؛ بلکه هر بلوک، ارزش‌ها و نظام سیاسی خودش را تبلیغ می‌کرد.

۳. جنبش عدم تعهد و «جهان سوم»: در میانه جنگ سرد، گروهی از کشورها (مانند هند، یوگسلاوی، مصر) تلاش کردند در برابر هژمونی دو بلوک، صدای مستقل خود را مطرح کنند. این تلاش‌ها، شبیه همان چیزی است که امروز چین با شعار «جنوب جهانی» دنبال می‌کند.

  درنتيجه، نظم چندقطبی یا نظمی که با همکاری قدرت‌های غیرلیبرال هدایت شود، موضوع تازه‌ای نیست. آنچه امروز با شراکت چین و روسیه می‌بینیم، احیای الگوهای تاریخی است با ابزارهای نوین (اقتصاد جهانی، فناوری، انرژی، و رسانه). 

  تفاوت اصلی در این است که امروزه به‌دلیل جهانی‌شدن اقتصاد و فناوری ارتباطات، این نظم نوین نمی‌تواند صرفاً منطقه‌ای باشد و ازاین‌رو، تأثیر مستقیم و بلافصل بر سراسر جهان خواهد داشت.

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.