پارکهای علم و فناوری در ایران همواره به عنوان موتور محرک نوآوری معرفی شدهاند، اما واقعیتهای عملی نشان میدهد بسیاری از ظرفیتهای موجود آنها هنوز به سطح بهرهبرداری کامل نرسیده است. این مراکز که قرار بود پلی میان دانشگاه و صنعت باشند، در بسیاری از مناطق کشور بیشتر به ساختمانهایی با امکانات محدود شبیه هستند و نقش آنها در هدایت استارتاپها و شرکتهای دانشبنیان به سوی تجاریسازی فناوری بسیار محدود باقی مانده است.
یکی از مهمترین موانع، ساختار مدیریتی و مالی این پارکهاست. وابستگی زیاد به بودجه دولتی و نبود مدلهای درآمدزایی پایدار، نه تنها قدرت تصمیمگیری مدیران را محدود کرده، بلکه باعث شده بسیاری از ایدهها بدون تبدیل شدن به محصول یا خدمت واقعی در بازار باقی بمانند. شواهد میدانی نشان میدهد که ایجاد مدلهای مالی ترکیبی و جذب سرمایه خصوصی میتواند علاوهبر افزایش انگیزه فعالان، ریسک فعالیتهای نوآورانه را نیز کاهش دهد و به پارکها امکان دهد نقش واقعی خود را در توسعه فناوری ایفا کنند.
چالش دیگر، کمبود نیروی انسانی متخصص و تجربه کافی در مدیریت نوآوری است. دانشگاهها منابع عظیمی از استعدادهای جوان دارند، اما ارتباط مستقیم این افراد با پروژههای عملیاتی و فضای استارتاپی ضعیف است. نتیجه آن، گرایش بسیاری از فارغالتحصیلان به فرصتهای شغلی خارج از کشور و تشدید مسئله فرار مغزهاست. پرسش اصلی در این زمینه آن است که چگونه میتوان با ایجاد محیطی جذاب و حمایتی، هم استعدادها را در کشور نگه داشت و هم دانش تولید شده را به محصول یا خدمت قابل عرضه تبدیل کرد.
راهکاری که در بسیاری از استانها نتایج مثبتی داشته، ایجاد شبکه خدمات تخصصی و زیرساختهای یکپارچه است. مراکز خدمات مشترک، آزمایشگاهها و دفاتر مشاوره تخصصی به استارتاپها و شرکتهای دانشبنیان این امکان را میدهند که بدون اتکا به منابع محدود، از خدمات فنی و مشاورهای بهرهمند شوند. در مناطقی که این زیرساختها به شکل منسجم ایجاد شدهاند، سرعت پیشرفت پروژهها و جذب سرمایه به شکل قابل توجهی افزایش یافته است.
وزارت علوم نیز نقش فعالانهای در این مسیر ایفا کرده است. تقویت ارتباط میان پارکها و دانشگاهها و شفافسازی فرآیند تجاریسازی دانش، بخشی از تلاشهای این نهاد برای ارتقای کارکرد پارکهاست. تمرکز بر تخصصیسازی فعالیتها، به این معنا که هر پارک در حوزهای مشخص و متناسب با ظرفیتهای منطقهای خود فعالیت کند، موجب شده برخی مراکز تبدیل به الگوهای موفق در حوزه فناوریهای نوین شوند. تجربهها نشان میدهد این رویکرد میتواند مسیر استارتاپها را کوتاه کند و کیفیت محصولات دانشبنیان را بهبود بخشد.
با این حال، چالشهای ساختاری همچنان پابرجا هستند. فقدان هماهنگی میان پارکها و صنایع، ضعف سیاستگذاری استانی و محدودیت در انتقال تجربه میان مراکز مختلف باعث شده بسیاری از پروژهها دوبارهکاری شوند و منابع ملی به هدر رود. این وضعیت نه تنها بهرهوری را کاهش میدهد، بلکه در بلندمدت اعتماد فعالان حوزه فناوری را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. تحلیلها نشان میدهد ایجاد سازوکارهای ارزیابی مستمر، شفافسازی اهداف و معیارهای عملکرد و تدوین برنامههای بلندمدت، میتواند به اصلاح این مشکلات کمک کند و مسیر توسعه فناوری را هموار سازد.
توجه به نیازهای واقعی بازار و صنایع داخلی نیز یکی دیگر از الزامات موفقیت پارکهاست. پارکهایی که پروژههای خود را با نیازهای ملموس بازار هماهنگ کردهاند، توانستهاند هم جذب سرمایه خصوصی داشته باشند و هم محصولات نوآورانه خود را به بازار عرضه کنند. در مقابل، مراکزی که صرفاً بر پژوهش علمی یا توسعه فناوری بدون کاربرد عملی تمرکز داشتهاند، با شکست مواجه شدهاند و بسیاری از پروژههای آنها هنوز به مرحله تجاریسازی نرسیده است.
تجارب موفق داخلی و بینالمللی نشان میدهد که ادغام چند عامل کلیدی میتواند زیستبوم نوآوری واقعی ایجاد کند. هماهنگی سیاستها و برنامهریزی، حضور نیروی انسانی متخصص، مدل مالی پایدار و شبکه خدماتی کامل، چهار عامل اصلی هستند. تنها در صورتی که این چهار مولفه به شکل همزمان محقق شوند، پارکها قادر خواهند بود به مراکز واقعی خلق نوآوری و جذب سرمایه تبدیل شوند و فناوریهای با ارزش افزوده بالا و اشتغال پایدار ایجاد کنند.
در مجموع، تحلیل وضعیت پارکهای فناوری ایران نشان میدهد که مسیر توسعه روشن است، اما نیازمند برنامهریزی دقیق، تمرکز بر زیرساختهای عملی و تعامل مستمر با دانشگاهها و صنعت است. در صورتی که این مراکز بتوانند نقش واقعی خود را در تجاریسازی دانش ایفا کنند، نه تنها روند توسعه فناوری و نوآوری در کشور سرعت میگیرد، بلکه میتوان انتظار داشت جریان مهاجرت نخبگان کاهش یابد و اقتصاد دانشبنیان در کشور شکل بگیرد.
در این میان، ایجاد محیطی پویا و حمایتی برای استارتاپها و شرکتهای نوآور، طراحی سازوکارهای مالی ترکیبی و شبکهسازی خدمات تخصصی، از ضرورتهای غیرقابل چشمپوشی به شمار میروند. این اقدامات میتوانند با افزایش انگیزه و کاهش ریسک، نوآوری را به فرایند پایدار تبدیل کنند و به شکل مستقیم بر رشد اقتصادی و اجتماعی کشور تأثیر بگذارند.
تجارب میدانی و تحلیلهای کارشناسی نشان میدهد که کشورهایی که پارکهای فناوری خود را با بازار، دانشگاهها و صنایع محلی به شکل متوازن و هدفمند ترکیب کردهاند، بیشترین موفقیت را در تولید دانش و تبدیل آن به محصول داشتهاند. ایران نیز در صورتی که بتواند از این الگوها بهره گیرد و موانع ساختاری و مدیریتی موجود را برطرف کند، میتواند به سطح قابل توجهی از خودکفایی فناورانه و رقابتپذیری در اقتصاد دانشبنیان برسد.
به این ترتیب، پارکهای فناوری نه تنها باید ساختمان و امکانات فیزیکی داشته باشند، بلکه نیازمند بازنگری در سیاستها، ساختار مالی و مدیریت منابع انسانی هستند تا واقعاً بتوانند نقش خود را به عنوان موتور محرکه نوآوری ایفا کنند. اگر این مسیر با دقت و پیوست علمی و اجرایی طی شود، میتوان انتظار داشت ایران در آیندهای نزدیک، شاهد شکلگیری زیستبوم نوآوری پویا و اثرگذار باشد که هم اقتصاد کشور را تقویت میکند و هم استعدادهای جوان را در داخل کشور حفظ میکند.