امین فضلکاظمی، رئیس اداره پایش مرکز ملی خشکسالی سازمان هواشناسی، در گفتوگویی با انتقاد از کاربرد اشتباه واژگان اقلیمی توضیح داد: «خشکسالی یک پدیده طبیعی و دورهای است که به کاهش بارش نسبت به میانگین بلندمدت گفته میشود. اما آنچه امروز بر سر تالابهایی مانند دریاچه ارومیه آمده، خشکیدگی است؛ یعنی از بین رفتن کامل یک پهنه آبی به دلیل قطع منبع تغذیه آن. این مسئله بیشتر از آنکه اقلیمی باشد، نتیجه سوءمدیریت است.»
آمارها نشان میدهد ۴۳ درصد تالابهای کشور بهواسطه بیتوجهیهای زیستمحیطی به کانون گردوغبار تبدیل شدهاند. این در حالی است که ایران با داشتن ۴۱ نوع از ۴۲ نوع تالاب شناختهشده در جهان، یکی از غنیترین کشورها از نظر تنوع تالابی محسوب میشود. این زیستبومها علاوه بر کارکرد اکولوژیک، در تأمین آب شیرین، کشاورزی، صیادی، گردشگری و معیشت جوامع محلی نقشی کلیدی دارند.
فضلکاظمی ریشه مشکلات تالابها را در سدسازیهای گسترده بالادست و قطع جریانهای حیاتی دانست و افزود: «تالابها در پایینترین نقطه حوضه آبریز قرار دارند و بیلان نهایی آب را بازتاب میدهند. در شرایط طبیعی، بارشها پس از اشباع خاک به صورت رواناب وارد رودخانهها شده و حقابه تالابها را تأمین میکنند. اما با احداث سدها، مخازن کوچک و عمیق جایگزین اکوسیستم وسیع و کمعمق تالاب شدند و حقابه طبیعی هیچگاه به تالابها نرسید.»
او هشدار داد خشکیدگی تالابها تبعاتی فراتر از محیطزیست دارد: «از بین رفتن تالابها یعنی نابودی کشاورزی، شور شدن سفرههای زیرزمینی، سقوط درآمد صیادی و گردشگری و حتی تهدید سلامت جسم و روان مردم. تالاب زنده همچون یک تصفیهخانه طبیعی عظیم عمل میکند، اما وقتی خشک شود، خودش به کانون بحران بدل میشود.»
فضلکاظمی تأکید کرد: پهنههای خشکشده امروز نهتنها به کانون تولید ریزگرد و گردوغبار نمکی تبدیل شدهاند، بلکه در بسیاری نقاط به محل تخلیه فاضلاب نیز بدل شدهاند؛ پدیدهای که فاجعههای بهداشتی به دنبال دارد.
تهدید تالابها تنها به تغییرات اقلیمی محدود نمیشود. ورود فاضلابهای صنعتی و انسانی، برداشتهای غیرمجاز آب، انحراف مسیر رودخانهها و تأمین نشدن حقابه زیستمحیطی از مهمترین عواملی هستند که «خشکیدگی» را رقم زدهاند.
این کارشناس راهحل را نه در امید بستن به بارشهای پیشبینیناپذیر، بلکه در بازنگری سیاستهای مدیریت آب دانست: «نجات تالابها یعنی بازگرداندن حقابه، پایان دادن به توسعه ناپایدار در بالادست و فاصله گرفتن از نگاه صرفاً سازهای. باید مدیریت یکپارچه حوضههای آبریز جایگزین پروژههای مقطعی شود.»
خشکشدن تالابها تنها نابودی طبیعت نیست؛ با خود فقر، بیماری، مهاجرت اجباری و گسترش حاشیهنشینی به همراه میآورد. تحقیقات نشان داده است که اگر دریاچه ارومیه بهطور کامل خشک شود، بین ۶ تا ۲۰ میلیون نفر ناچار به مهاجرت خواهند شد و ریزگردهای نمکی حاصل از بستر خشکشده با کوچکترین نسیم تا کیلومترها پراکنده میشود؛ گردوغبار سمیای که سلامتی مردم را تهدید و یکی از منابع حیاتی ایران را نابود میکند.
از همین رو، کارشناسان مجموعهای از اقدامات فوری را ضروری میدانند: تأمین حقابه تالابها از رودخانههای تغذیهکننده، بازگرداندن مسیر طبیعی رودها، لایروبی کانالهای ورودی، برخورد قانونی با برداشتهای غیرمجاز و تدوین برنامههای جامع برای مدیریت زیستبومی. به باور آنان، ریشه اصلی بحران نه در آسمان خشک بلکه در زمینِ مدیریت غلط نهفته است؛ جایی که دستکاریهای بیوقفه در طبیعت بهای سنگینی برای تالابهای ایران رقم زده است.