علی پاتریک برادرزاده محمدرضا شاه پهلوی است که هیچگاه با او رابطه خوبی نداشته است.
به گزارش عصر ایران ، هفت صبح نوشت: علیرضا پهلوی دومین پسر رضاشاه پهلوی و آخرین فرزند تاج‌الملوک آیرملو بود؛ برادر تنی محمدرضا پهلوی و جانشین او که در ۶ آبان ۱۳۳۳ درست در زمانی که شایعه ولیعهدی او به دلیل بچه‌دار نشدن شاه و ثریا برسر زبان‌ها بود، در یک سانحه هوایی کشته می‌شود.
هواپیمایی که هدیه محمدرضا به او بوده و البته تئوری‌های توطئه بلافاصله مطرح می‌شوند. دسیسه از طرف محمدرضا برای اینکه خطری از سوی برادر، سلطنت او را تهدید نکند که خب طی این سال‌ها مدرکی در تایید این تئوری مطرح نشد.
ازدواج با بیوه لهستانی
علیرضا سال ۱۳۲۳ وارد ارتش فرانسه می‌شود و تا سال ۱۳۲۶ در آنجا خدمت می‌کند. او آنجا با یک بیوه لهستانی به نام «کریستیان شولوسکی» آشنا و ازدواج می‌کند و پاتریک (متولد سال۱۳۲۶) به دنیا می‌آید. کریستیان یک فرزند ۴ساله هم از ازدواج قبلی‌اش داشت به‌نام یوآخیم کریستین فیلیپ که علیرضا فامیلی پهلوی را نیز بر او گذاشته بود. پس از مرگ علیرضا، به دستور دربار، علی پاتریک ۴ساله به دربار آورده می‌شود و تاج‌الملوک مادربزرگش سرپرستی او را به‌عهده می‌گیرد.
بین سال‌های ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۰ که رضا پهلوی (متولد ۱۳۳۹) به دنیا آمد، علی پاتریک مهم‌ترین گزینه برای ولیعهدی پهلوی‌ها بود؛ چراکه دیگر برادران محمدرضا همگی ناتنی و مادران‌شان از خانواده‌های شاهزاده‌های قجری بودند اما علی پاتریک به تدریج صاحب برخی عقاید تند مذهبی شد و بعدها نام خانوادگی اسلامی را برای خود برگزید که قابل توجیه درباریان نبود.
پاتریک سال ۱۳۴۴ برای مطالعه در حوزه ادیان به آمریکا می‌رود. امیراصلان افشار آخرین رئیس تشریفات دربار پهلوی در این مورد می‌گوید: او با یک زن سوئدی به نام سوفیا ازدواج کرده بود و در املاک خودش در دشت گرگان زندگی می‌کرد. همسر او و بعدها خودش به شدت مذهبی شده بودند. پاتریک در اوایل دهه۱۹۷۰ به ایران بازگشت و به‌طور علنی علیه فساد رژیم عمویش، شاه سخن گفت.
علی در بازگشت به کشور با بهمن حجت کاشانی و همسرش کاترین عدل آشنا می‌شود و با تشویق آنها شروع به مطالعه در قرآن می‌کند و درنهایت مرید آیت‌الله ملایری می‌شود. بعد از مدتی علی به همراه آقای بهمن حجت و کاترین عدل از دشت گرگان به منطقه خرمدره رفتند و در اطراف ابهر به تبلیغ نوعی اسلامگرایی پرداختند.
پس از مدتی بهمن خود را نایب پیامبر دانست و خواست از کشاورزان تا قیام کنند اما با مخالفت آنها روبه‌رو شد و به تهران آمد تا خود جهاد را از طریق ترور اعلیحضرت و شهبانو و خاندان سلطنتی، هویدا و پروفسور عدل و اسدالله علم دنبال کند اما با مطلع کردن ژاندارمری توسط مردم، اقامتگاه آنان در تهران لو رفت و بهمن حجت کاشانی در درگیری کشته و بقیه دستگیر می‌شوند.
پس از حرکت مسلحانه ناموفق بهمن در ۲۹ فروردین ۱۳۵۴ علی پهلوی نیز دستگیر و روانه زندان شد. علی پاتریک به مدت ۱۷روز زندانی می‌شود و در زندان اوین مورد بازجویی روحی قرار می‌گیرد. به گفته خودش شکنجه‌هایی مانند «شبیه‌سازی اعدام» را تجربه می‌کند و در نهایت با مداخله تاج‌الملوک آزاد و به همان کلاله در حوالی گرگان تبعید می‌شود.
خود او بعدها گفته بود که پس از مسلمان شدن، دیگر به دربار برنمی‌گشت و درباریان را «اعجوبه‌ای از دزدان» توصیف کرد. اینکه چرا علی پاتریک اینگونه در مقابل عمویش قرار گرفت، روایت‌های متفاوتی وجود دارد. گروهی عقیده دارند این شورش تحت تاثیر کینه از محمدرضا به خاطر شایعه دست داشتن او در مرگ علیرضا (پدر علی پاتریک) بوده و گروهی هم آن را کاملا ناشی از عقاید مذهبی او می‌دانستند.
درنهایت پاتریک پس از انقلاب در ایران ماند و چهار بار زندانی شد و دست آخر با دستخطی که از آیت‌الله خمینی می‌گیرند، او عفو می‌شود و سال ۶۳ از کشور مهاجرت می‌کند و ابتدا به سوئیس و سپس فرانسه رفت و در نهایت در سوئیس ساکن شد. علی پاتریک سه پسر به‌نام‌های داوود (متولد ۱۳۵۰)، هود (۱۳۵۱) و محمد یونس (۱۳۵۶) دارد. او حالا ۷۸ساله است.
