قصه‌های نان و نمک (20)/ باید از من عذرخواهی کنید!

عصر ایران پنج شنبه 06 شهریور 1404 - 22:21
 صدای زن از جلوی هواپیمای شبیه شکستن شیشه بود. به همان اندازه تیز و بُرنده. بیخود کردید......

عصر ایران ؛ احسان محمدی - صدای زن از جلوی هواپیمای شبیه شکستن شیشه بود. به همان اندازه تیز و بُرنده.

- بیخود کردید! تا از من عذرخواهی نکنید من نمی‌شینم! شما غلط کردید، باید عذرخواهی کنید! 
 
بیشتر مسافرها حتی کمربندهای ایمنی هواپیمای گرگان- تهران را بسته بودند. صدای مهماندار را نمی‌شنیدم اما زن کماکان داد میزد:
 
- با این مملکت مسخره! چی با خودتون فکر کردید؟ باید از من عذرخواهی کنید! چطور وقتی خودتون پروازتون تاخیر داره معذرت‌خواهی نمی‌کنید الان طلبکارید چرا من دیر کردم؟
 
لابه‌لایش هم چند حرف درشت بار نظام کرد. پیرمردی بلند شد و با عصبانیت گفت:
- بشین خانم! چی داری میگی؟ دیر اومدی همه رو معطل کردی طلبکار هم هستی؟
 
زن صدایش را بلندتر کرد. رسماً جیغ می‌زد:
- شما بیخود کردی، ( ...)، شما هم باید از من عذرخواهی کنید! من نویسنده‌ام، روانشناسم. فکر کردید سواد ندارم؟
 
زن داد می‌زد و من فکر می‌کردم این همه خشم که وسط هواپیما سرریز کرده از کجا می‌آید؟ این همه باروت را کی و کجای زندگی جمع کرده که حالا با یک جرقه منفجر شده؟ چرا این همه نیازمند «عذرخواهی» بود آن هم وقتی خودش تاخیر کرده بود و به جای عذرخواهی، طلب عذرخواهی می‌کرد؟
 
او را به هر زحمتی بود روی صندلی‌اش نشاندند. هیچ‌کس از آتشفشان زیر پوست هیچ‌کس خبر ندارد، گاهی مثل دماوند کمی دود می‌کنیم، گاهی فوران، گاهی هم خاموش می‌مانیم انگار نه انگار که توی وجودمان گدازه‌ها موج می‌خورند ...

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.