تولد شرافت و جهان پهلوانِ بی ادعا؛ داستانِ جوانمردی تختی

تابناک چهارشنبه 05 شهریور 1404 - 14:36
جهان پهلوان تختی در لحظه‌ای متولد شد که پس از کسب مدال طلای المپیک گفت: «تنها تفاوتی که در روحیه من پدیدار گشت این بود که من دیگر خود را حقیر نمی‌شمردم، آن حقارتی که چند سال قوز آن را به دوش می‌کشیدم از وجودم رخت بربسته بود.»

تختی

مرضیه دارابی - میراث او نه مدال‌هایش، نه حتی تداومش که کار هر کسی نیست و نه مسیر انتخابی او در کشتی نبود. میراث او مسیری است که در زندگی انتخاب کرد: شرافت. امروز روز اوست.

به گزارش سرویس ورزشی تابناک، امروز که ۵۸ سال گذشته از درگذشت «آقا تختی» روز تولد مردی را گرامی می‌داریم که نامش با کشتی عجین شده و عجیب که هیچ نام دیگری در هیچ کجای ایران، اینطور با کشتی یکی نشد. «آقا تختی» مردی از تهران؛ از آن گذر‌های قدیمی و کوچه‌های تنگ و باریک، مردی از دل تاریخِ کشتی ایران، نسلِ اولی که به نمایندگی از کشتی، در مسابقات المپیک و جهانی شرکت کرد.

روز پنجم شهریور ماه سال ۱۳۰۹ در خانواده‌ای که ترکیبی از مذهب و سنت بود، در خانی‎‌آباد تهران به دنیا آمد، «مذهب و سنت»، از این رو، روی این دو واژه تأکید می‌شود که زندگی او را در ادامه و در جوانی، طبق آن چیزی که نزدیکانش روایت کردند، تحت‌الشعاع قرار داد.

گذشته سختی داشت، خودش در خاطراتش از روز تلخی گفته بود که صاحبخانه اثاثیه‌شان را بیرون ریخته بود. از روز‌هایی که می‌گفت در کشتی پیشرفتی نداشت و یا خیلی کُند بود و تصمیم گرفت برای کار به مناطق گرمسیر و سخت برود؛ و اینجا همان عکسی از او تداعی می‌شود که با چهره آفتاب سوخته، روی دوچرخه قدیمی و رنگ و رو رفته‌ای نشسته بود؛ چیزی که از تختی، یک عنوان‌دار جهان و المپیک و رکورددار ساخت، نه استعداد ذاتی‌اش، که پشتکار ناتمامش بود.

تختی

خودش وقتی از او خواستند داستان زندگی‌اش را بنویسد، از آن روز‌ها اینطور نوشت: «به این ترتیب در سرما و گرما روی تشکی که حتی حیوانات هم حاضر نمی‌شدند رویش تمرین کنند، فعالیت خود را آغاز کردم. شاید شما هیچ باور نکنید، اما این حقیقت محض است که من و امثال من مثل حیوان تمرین می‌کردیم و این ادعای مرا اهالی خیابان شاهپور که همیشه در ساعت معینی مرا مشاهده می‌کردند، تصدیق می‌کنند.

اما پس از یک سال تمرین کوچکترین موفقیتی به دست نیاوردم و علاوه بر اینکه گل نکردم حتی ضعیف‌تر هم شدم. در اینجا و در همین موقع بود که باران استهزا و تمسخر بر سرم باریدن گرفت و همه به من می‌گفتند: "تو خود را بی‌سبب شکنجه می‌دهی، برو دنبال کارت. تو اصلاً به درد کشتی نمی‌خوری".

این گفتارها، این تهمت‌ها، این ناسزاگویی‌ها مرا کاملاً از پای درآورد، جوانی مأیوس و دل شکسته بودم که لباس‌های تمرینم را به دوش می‌کشیدم و با موتور سیکلت برادرم به خانه می‌رفتم، دیگر هیچکس وجود نداشت که قلب مرا از آن همه استهزا پاک کند.

هیچکس حاضر نبود مرا به کارم تشویق کند، همه مرا با دیده ترحم می‌نگریستند. پس از اینکه متوجه شدم قادر نیستم و این باران هم هیچگاه بند نخواهد آمد راه خوزستان را پیش گرفتم، در آنجا یک سال زندگی کردم. مبارزه با خود و مبارزه با ناسزا‌های مردم که رنج فراوانی بر دوش من باقی گذارد، اما من طاقت این را نداشتم که بیشتر از یک سال این رنج را بر دوش خود بکشم.

پس از اینکه به تهران آمدم، آن پسر ۷۰ کیلو را دیدند که هشت کیلو چاق شده بود، اما این چاقی دلیل آن نشده بود که در هر دقیقه ده مرتبه از کشتی‌گیران زمین نخورم. اولین باری که در یک مسابقه شرکت کردم چهارم شدم. خوب یادم هست که آن مسابقه یک مبارزه داخلی باشگاه بود.»

این همان پشت صحنه یک پیروزی بزرگ است، شکست‌ها و آن گفتار‌های تلخ و ناکامی‌ها و دل‌شکستگی‌ها و رفتن‌هایی که نمی‌بینی؛ و تختیِ بزرگ که تا همین چند سال پیش رکورددار تعداد مدال و تعداد مدال‌های المپیک در کشتی ایران بود، محصول «ماندن» و «جا نزدن» و «پشتکار».

تا همینجا هم شروع خیلی خاص خودش بود. سخت و عجیب، تا اینکه به مسابقات جهانی ۱۹۵۱ هلسینکی رسید و جواب آن همه جا نزدن و ادامه دادن را گرفت، با مدال جهانی؛ نقره‌ای تاریخی.

تداوم، یکی از بخش‌های پررنگ زندگی تختی است که از او تختی ساخت. او از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۶ عضو تیم ملی ایران بود؛ ۱۶ سال عضویت در تیم ملی ایران، کار کمی نبود و نیست. حضور در چهار دوره بازی‌های المپیک هم نه در ایران، که در جهان هم کار کمی نبود. او در المپیک‌های ۱۹۵۲ هلسینکی، ۱۹۵۶ ملبورن، ۱۹۶۰ رم و ۱۹۶۴ توکیو تیم ملی ایران را همراهی کرد که در ملبورن همراه با امامعلی حبیبی طلا گرفت و در هلسینکی و رم به نقره رضایت داد. آن هم با قوانین سرسختانه و گا‌هاً عجیب آن روز‌ها که کشتی، مساوی داشت و آنگاه وزن کشتی‌گیر، برنده‌ی طلا را مشخص می‌کرد!

نه به آن شوریِ شور که تختی به خاطر گرم‌های اضافه‌اش طلا نگرفت و یا منصور مهدیزاده نفر اول و دوم را برد و با نفر سوم مساوی کرد، اما با قوانین غیرمنصفانه آن روزها، چهارم المپیک شد و نه به بی‌نمکی امروز که صاحب طلای المپیک، خصوصاً در سنگین‌وزن، با هل دادن مشخص می‌شود!

یک چیز دیگری که در این بین تختی را متمایز از بقیه کرد، چیزی بود که در سرش بود و نمودش در رفتار و گفتارش: «دیگر دلم نمی‌خواست قهرمان کشور شوم؛ می‌خواستم به همه آنهایی که به من می‌خندیدند و تمسخرشان گوش مرا پر می‌کرد، بگویم که من قهرمان دنیا خواهم شد. من دیگر بااین اندیشه عذاب نمی‌کشیدم، اما دائم گمان می‌بردم آنهایی قادرند قهرمان جهان شوند که قبلاً قمر مصنوعی پرتاب کرده‌اند؟! من تا این حد قهرمان جهان شدن را مشکل می‌پنداشتم. به خیال من آرزو کردن مقام قهرمانی جهان و رسیدن به آن مثل این بود که کسی ادعا کند من می‌خواهم "قمر" به کره ماه بفرستم! اما در ملبورن جای من و مدال من با شوروی‌ها عوض شد و من هم مثل "کولایف" برای گرفتن طلا کاملاً "دولا" شدم. اما همین که از کرسی به پایین پریدم متوجه شدم کوچکترین تفاوتی نکرده‌ام.

تنها تفاوتی که در روحیه من پدیدار گشت این بود که من دیگر خود را حقیر نمی‌شمردم، آن حقارتی که چند سال قوز آن را به دوش می‌کشیدم از وجودم رخت بربسته بود.»

داستانِ جوانمردی تختی، از همینجایی که مدال می‌گیرد شروع می‌شود. از جایی که همه او را می‌بینند. او تنها مدال‌دار کشتی ایران نیست، اما چه اتفاقی می‌افتد که وقتی از هر مسابقه‌ای برمی‌گردد، فارغ از رنگ مدالش، همه دنبال او هستند؛ یک ایران است و یک تختی، همه او را می‌خواهند. در عین حال که تداوم عضویت او در تیم ملی به مدت ۱۶ سال و کسب ۳ مدال از المپیک و جهانی‌هایی که با موفقیت به پایان رسانده بود، فوکوس روی او و شخصیتش، همان نقطه عطف اوست. چیزی که تختی را از بقیه جدا کرد. درست همان وقتی که روی سکوی اولی المپیک رفت و گفت چیزی در او تغییر نکرده و همان رضایی است که قبلاً بوده.

تختی

زندگی او، پر است از خاطراتی که ثبت شده و چیز‌هایی که هنوز هم برای شنیدن هست. بخش دیگری از زندگی تختی، ازدواج اوست. جایی که بچه‌ای برآمده از دل مذهب و سنت، انتخابی غیرسنتی دارد. او که چشم رنگی‌ها را دوست داشت، دختر چشم رنگی زیبایی که تحصیل‌کرده هم هست را انتخاب می‌کند. سکوت شهلا توکلی بعد از مرگ همسرش، شرافتی که همیشه کنار او حس می‌شد و عدم واکنش نسبت به هجمه آنهایی که دختر بیوه‌ی جوان را بعد از مرگ تختی، سیبل کرده بودند، نشان داد که تختی انتخاب درستی در مسیر زندگی‌اش داشته، زنی که نام تختی را بزرگتر هم کرد. زنی که در حقش اجحافی تاریخی شکل گرفت، زنی به بزرگای تاریخ که هیچ‌گاه نخواست از خود دفاع کرده و سکوت را به همه چیز ترجیح داد.

مرگ تختی، «کشته شدن» آن دهه‌ها و «خودکشی» این دهه‌ها، هر چه که بود چیزی به اسم «شرافت» را باز هم با خود به دوش می‌کشید. چیزی که او انتخاب کرد، نماندن به هر قیمتی بود. کسی که به هر دری کوبید که روزنه‌ای برای زنده بودنِ با شرافت پیدا کند، دوست داشت سرمربی تیم ملی کشتی ایران شود که چه شایسته عنوانی بود، نه برای تختی که برای کشتی و امروز شاید او را حتی بالاتر از حبیب‌االله بلور و منصور برزگر قرارش می‌دادیم. همانقدر که میل به زندگی در او بسیار زیاد بود که به بابکش فکر می‌کرد و زن جوانش، همانقدر هم میل به رفتن در او بود که نماند تا تن به هر کاری ندهد.

تختی

در روز‌هایی که فاصله بین «مرده باد»، «زنده باد» آدم‌ها، فروپاشی یک انسان با بروز بخش سیاهی از شخصیتش به آنی شده، تختی برای دهه‌های متمادی، پهلوانِ کشتی ماند. آمدند کسانی که از او یک آدم عادی بسازند که زیادی بزرگ شده و استنادشان به جوانمرگ شدنش بود که بعد از او هم کشتی جوانمرگ داشت؛ مهندس توفیق جهانبخت که او هم بااخلاق بود و مدال جهانی در کارنامه داشت؛ اما تختی را فاکتور‌های زیادی تختی کرد.

کاری که در زلزله بویین‌زهرا و آوج کرد، اثبات می‌کند او صرفاً یک انسان خوب نبوده که خدا به او عزت داده باشد. او فاکتور‌های پهلوانی را داشت، هرچند که در مقام انسانی، به حتم ایراد‌هایی هم در شخصیت او وجود داشت. او نماد پهلوانی و جوانمردی است. رفتارش، حرف زدنش، برخوردهایش، همه در خود فروتنی خاصی داشت که یکجا در یک نفر جمع نمی‌شد. حتی در تنها صدایی که از او ماند، هم خواست به مردم تعظیم کند.

اینستاگرام و فضای مجازی و موبایل‌های دوربین‌دار نبود که هر لحظه و هر حرکت از یک آدم مشهور را ثبت و ضبط کند، اما او به روایت نزدیک‌ترین‌هایش، آن هم در زمان حیات، بزرگ بود. شریف به معنای واقعی کلمه.

بزرگ‌منشی، شرافت، اخلاق، مردمداری، آیا اینها که همه‌ی آدم‌های پیرامون او در زمان حیاتش، اذعان کردند تختی به این صفات مزین است، چیز‌های کمی است؟ آن هم در این عصر؟ او برای همیشه تختی است. کسی که می‌دانست این مدال اگر همراه با اخلاق نباشد، حلبی ارزشش بیشتر از آن است.

منبع خبر "تابناک" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.